حوادث كوفه و شهادت حضرت مسلم

حوادث كوفه و شهادت حضرت مسلم
مقتل امام حسين (علیه السلام) - 40

اجتماع شيعيان در كوفه و نامه نوشتن به امام حسين عليه السلام 28 - ابن اعثم گويد: شيعيان در كوفه در خانه سليمان بن صرد گرد آمدند. چون همه جمع شدند سليمان به سخنرانى پرداخت و پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر پيامبر و دودمان او و ياد كرد امير المؤ منين و رحمت خواهى بر او و ذكر فضايل آن حضرت گفت :
اى گروه شيعه ! مى دانيد كه معاويه مرده و بر عملكرد خويش وارد شده است . خداوند هم او را بر نيك و بدش جزا خواهد داد. پسرش يزيد - كه خدا خوارش سازد - برجاى او نشسته است .
هم پيروان او و پدرش بوده ايد. امروز به يارى شما نيازمند است . اگر مى دانيد كه يارى اش كرده و با دشمنش خواهيد جنگيد، نامه دعوت برايش بنويسيد و اگر بيم سستى و كوتاهى داريد، آن بزرگمرد را فريب ندهيد.
گروهى گفتند: يارى اى اش مى كنيم و با دشمنش مى جنگيم و در راه او جان مى بازيم تا به خواسته اش برسد. سليمان بن صرد از آنان عهد و پيمان گرفت كه نيرنگ نزنند و پيمان نشكنند.
سپس گفت : هم اكنون از طرف خود نامه اى به او بنويسيد و حمايت خويش ‍ را ياد آورى كنيد و بخواهيد كه نزد شما آيد.
گفتند: آيا تو به جاى ما نامه نمى نويسى ؟ گفت : نه ، بلكه گروه شما نامه بنويسد. آن گروه به حضرت نامه نوشتند با اين مضمون :
بسم الله الرحمن الرحيم . به حسين بن على عليه السلام از سوى سليمان بن صرد، مسيب بن نجبه ، حبيب بن مظاهر، رفاعه بن شدادد، عبدالله بن وال و گروهى از مومنان پيرو آن حضرت .
اما بعد، خدا را سپاس كه دشمن تو و دشمن پدرت را كشت ؛ آن ستمگر سركش را كه بر زور بر اين امت حكومت يافته بود و بى رضاى مردم فرمان مى راند؛ آنكه نيكان را كشت و بدان را واگذاشت . دور باد از رحمت خدا آن چنان كه قوم ثمود از رحمت الهى دور ماندند. به ما خبر رسيده كه فرزند ملعون او بدون مشورت و اجماع بدون سند دينى بر اين امت فرمانروا شده است . ما در ركاب تو با او مى جنگيم و جان در راهت فدا مى كنيم . پس با شادمانى و ايمنى و بركت و استوارى پيش ما بيا كه سرور امير ما و پيشوا و خليفه هدايت يافته ما خواهى بود. كسى بر ما فرمانروا نيست مگر نعمان بن بشير. او هم تنها در قصر دارالاماره است و مطرود. مردم نه در نماز جمعه او شركت مى كنند و نه در نماز عيد او بيرون مى آيند و نه ماليات مى پردازند. مى خواند ولى پاسخش نمى دهند. فرمان مى دهد ولى اطاعت نمى كنند. اگر با خبر شويم كه نزد ما آمده اى او را بيرون مى كنيم تا به شام بپيوندد. نزد ما بيا. باشد كه خداوند به وسيله تو ما را بر محور حق گرد آورد.
سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد اى پسر رسول خدا!
آنگاه نامه را پيچيد و مهر زد و به عبدالله بن سع و عبدالله بن مسمع داد. آن دو را نزد حسين بن على عليه السلام فرستادند. امام ، نامه كوفيان را خواند، ولى ساكت ماند و جوابى نداد.
پس از آن قيس بن مسهر و عبدالرحمن بن عبدالله ارحبى و عماره بن عبدالله و عبدالله بن وال و گروهى كه به صد و پنجاه نفر مى رسيدند خدمت امام حسين عليه السلام آمدند، با نامه هايى از سوى دو نفر، سه نفر، چهار نفر و از او خواستند كه نزد آنان بيايد. امام در كوار خويش درنگ مى كرد و پاسخى نمى داد.
پس از آن ، هانى بن هانى و سعيد بن عبدالله اين نامه را خدمت امام آوردند كه آخرين نامه كوفيان به امام حسين عليه السلام بود:
بسم الله الرحمن الرحيم . به حسين بن على عليه السلام از سوى شيعيان پدرش . اما بعد، مردم چشم به راهند و جز به تو نظرى ندارند. پس بشتاب ! بشتاب اى پسر دختر پيامبر! باغها سبز شده ، ميوه ها رسيده ، زمينها سر سبز و خرم و درختان پر برگ و بار است . اگر بيايى ، نزد سپاهى سازمان يافته آمده اى . سلام خدا بر تو و پدرت !
حسين عليه السلام به هانى و سعيد فرمود: به من خبر دهيد كه چه كسانى با مضمون اين نامه كه آورده ايد، همسخنند؟ گفتند: اى امير مومنان ! شبث بن ربعى ، حجار بن الجبر، يزيد بن حارث ، يزيد بن وريم ، عروه بن قيس ، عمرو بن حجاج و محمد بن عمير بن عطارد بر اين نامه هم عقيده اند.
آنگاه بود كه امام حسين عليه السلام برخاست ، بود كه امام حسين عليه السلام برخاست ، وضو گرفت و ميان ركن و مقام دو ركعت نماز خواند.
پس از پايان نماز، از خداوند درباره آنچه كوفيان به او نوشته بودند طلب خير كرد. آنگاه نامه رسانا را فراخواند و به آنان فرمود: در خواب برايم خير پيش آورد كه عهده دار آن و تواناى بر آن است . (156)

156- الفتوح ، ج 5، ص 29.
منبع : مقتل امام حسين (علیه السلام)
تالیف  گروه حديث پژوهشكده باقرالعلوم - جواد محدثى

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن