امام حسین وعاشورا از دیدگاه اهل سنت - 115
امام سجاد(ص ) را وارد مجلس ابن زيا كردند ابن زياد گفت : تو كيستى ؟
فرمود: من على بن حسينم .
گفت : مگر خدا على بن حسين را نكشت .
فرمود: برادرى به نام على داشتم كه مردم او را كشتند.
گفت : خدا او را كشت ؟.
فرمود: آرى , وقت مرگ , خدا جانها را مى گيرد, هيچ كس بدون خواست خدا نمى ميرد.
ابن زياد به خشم آمد دستور داد او را بكشند.
زيـنـب كبرى (س ) دست در گردن آن حضرت كرد, فرمود: اى پسر زياد! بس است ريختن خون ما! آيااز خون ما سيراب نشدى , اگر ايمان دارى , به خدايت سوگند مى دهم مرا هم با او بكش .
امـام سـجـاد(ص ) فـرمـود: عـمه جان ساكت باش تا با او سخنى بگويم آنگاه رو به ابن زياد كرده فرمود:اى پسر زياد با كشتن , مرا تهديد مى كنى و نمى دانى كه كشته شدن عادت ما و بزرگوارى ما در شهادت است .
ابـن زيـاد مـدتـى بـه آن دو نگريست بعد گفت : عجب چيزى است خويشاوندى , به خدا مى دانم كه دوست دارد با او كشته شود, رهايش كنيد ((145)) .
منبع : امام حسین وعاشورا از دیدگاه اهل سنت
نویسنده : گروه معارف - مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما