باب يازدهم: روزه و آموزش آزادى

ramazan-maktabe-tarbiat

حضرت مولاى متّقيان ـ عليه السّلام ـ رهبر آزاد مردان و آزادى خواهان مى فرمايد:

«الاحُرٌّ يَدَعُ هذِهِ اللُماظَةَ لاَِهلِها انَّهُ لَيسَ لاِنُفسُكِمُ ثَمَنٌ اِلاّالجَنَة فَلا تَبِيعوها الاّبِها» (9)

: آيا آزادى نيست كه اين بازمانده غذاى دهان ديگران (دنيا) را براى اهلش بگذارد؟ به درستى كه براى جان هاى شما بهايى غير از بهشت نيست; پس آن را به غير بهشت نفروشيد.

نظامى شاعر حكيم مى گويد:

دگر باره پرسيد آن شهريار *** كه: «تو كيستى من كيم در شمار؟!»

چنين داد پاسخ سخن گوى پير *** كه: «فرمان دهم من، تو فرمان پذير!

مرا بنده اى هست نامش هوا *** دل من به آن بنده فرمان روا

تو آنى كِى آن بنده را بنده اى *** پرستار ما را پرستنده اى!»

بسا افرادى كه داد آزادى خواهى دارند و ديگران را به آزادى مى خوانند و بى آن كه توجّه داشته باشند، اسير و بنده هستند و از خود اختيارى ندارند.

بسيارى از اشخاص كه آزادى و حقوق ديگران را پايمال كرده و آن را دستخوش اميال و اراده خود ساخته و خود را بر ملل و جوامع، فرمانرواى مطلق مى شمارند نيز از نعمت آزادى محروم هستند.

اين هر دو دسته بنده اند و مقيّد و مملوك; امّا نه بنده و مملوك يك تن; نه بنده اى كه جسمش در اختيار غير باشد، و فكر و انديشه اش در اختيار خودش.

اينان بنده هوا، بنده پول، مال، اسب، اشتر، گاو، الاغ، گوسفند و بنده مقام هستند. غلام حلقه به گوش شهوت، غلام اربابان قدرت و كدخدايان، حاكمان و اميران، بنده مقاصد رذيله و اشياى خسيسه و بنده عادات و خرافات هستند. بندگانى كه علاوه بر جسمشان، روح و فكرشان نيز بنده است و همه چيزشان در بند افتاده و از آزادى واقعى و استقلال روحى و فكرى بويى نبرده اند.

عادت به خوردن و نوشيدن، عادت به شهوت رانى، قمار، شراب، مى گسارى، شب نشينى هاى زيان بخش، سيگار و دخانيات، ظلم و ستم، و بى اعتنايى به ضعيفان و زيردستان و... آن ها را چنان اسير و مقيّد كرده كه، نجات از اين طلسم عادات را غيرممكن مى دانند.

در ميدان سياست، در عرصه مبارزات ورزشى، در جنگ و نبرد و لشكركشى، پيروز مى شوند و حريف را بر زمين مى زنند; امّا در ميدان مبارزه با عادات و آزاد شدن از قيود هوا و هوس، بيچاره و مغلوب، شكست خورده و بر زمين افتاده اند.

چنين كسانى، خود و انسانيّت خود را در اسارت عادات انداخته و نتوانسته اند از وادى تنگ و تاريك بندگى و بردگى مخلوقاتى مانند خود، با بال همّت پرواز كرده و در باغستان آزادى واقعى، وارد شوند.

برنامه كار روز و شب و حاصل زندگى آن ها انجام يك سلسله عادات و تكرار مكرّرات استو به طور خلاصه حيات آن ها مصداق سخنى است كه از «روسو» نقل شده است:

«انسان، بنده و برده متولّد مى شود و بنده و برده مى ميرد. روز ولادت او را در قماط مى پيچند و روز مرگ، او را در كفن قرار مى دهند. ]و در دل خاك پنهان مى كنند[ و در ميان اين دو روز، بنده و اسير و مملوك و خاضعِ عادت است.»

آيا كسى كه تمام عمرش را در لهو و لعب و بازى به سر مى برد، و نمى تواند دمى از آن، خود را كنار بكشد، آزاد است يا بنده؟!

آيا كسى كه دست از قمار بر نمى دارد و شب ها را تا نزديك سحر بر سر سفره قمار، مال و وقت عزيز خود را به باد فنا مى دهد، بنده است يا آزاد؟!

آيا شخصى كه جام شراب را ـ با آن كه به زيان هاى خانمان براندازش واقف است ـ مثل آب گوارا مى نوشد، بنده است يا آزاد؟!

آيا آن كه نمى تواند از زندگى تجمّلى و از طعام هاى رنگارنگ سفره اش و از لباس هاى گران بها و متنوّعش، چيزى كم بگذارد و از هم نوعان خود ـ كه درمانده و گرفتار، مستمند، بيمار، زلزله زده و مبتلا هستند ـ دستگيرى و به آنها كمك نمى كند، بنده است يا آزاد؟!

آيا كسى كه براى مقام و منصب، حفظ رياست و براى تجمّلات بيش از حد، و شكم پرستى، حقوق ضعفا را پايمال و دسترنج كارگران را غارت مى كند و از رشوه خوارى و دزدى از بيت المال مسلمين، باك ندارد آزاد است يا بنده؟!

آيا اين است زندگى آزاد و شرافتمندانه انسان؟!

يقيناً اين گونه افراد، بنده اند و آزاد ساختن آنان، از آزاد كردن رفيق و عبيد دشوارتر است، چنان چه دين اسلام براى آزادى غلامان و كنيزان كوشش هاى ثمربخشى نموده و برنامه هاى سودمندى تنظيم كرده و آن را از عبادات بزرگ قرار داده است و حتّى در بعضى موارد، حكم به وجوب آن نموده و در موارد ديگر، به طور استحباب آن را از مسلمانان خواسته است، براى آزاد كردن اين ممالك فكرى و بندگان و غلامان واقعى نيز برنامه هاى وسيعى را پيشنهاد كرده تا بشر را از بند استعباد، عادات رذيله و هواى نفس آزاد سازد و همان گونه كه در قرآن ذكر شده، يكى از اهداف دعوت حضرت خاتم الانبياء ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ برداشتن اين گونه بارها از روح و فكر بشر است:

(وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالاَغْلالَ الَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمُ) (10)

و تا بشر به اين آزادى نرسد طعم آزادى را نمى چشد و در ساير امور كسب آزادى نمى كند.

يكى از برنامه هاى آزادى بخش اسلام، «روزه» است.

روزه، آدمى را از بند عادات حيوانى آزاد مى سازد و او را به سوى ملكوت اعلى پرواز مى دهد:

طَيَران مرغ ديدى تو زپاى بند شهوت *** به در آى تا ببينى طيران آدميّت!

خور و خواب و خشم و شهوت، شَغَب است و جهل و ظلمت *** حَيَوان خبر ندارد زِجهان آدميت!

فرد مسلمان به قصد روزه، سحر از ميان بستر آرام خواب، براى خوردن سحرى و انجام عبادت و خواندن دعا و نماز بر مى خيزد و از قيد خواب و عادت به استراحت، آزاد مى شود و در تمام مدّت روز از تحت سيطره و تسلّط جسم و غرايز حيوانى و عادت به خوردن و نوشيدن، خود را بيرون مى كشد و طلسم هوا و هوس را مى شكند و از خوردن غذاهاى لذيذ و ميوه هاى شيرين و خوش طعم و نوشيدنى هاى خنك و گوارا خوددارى مى كند و به عادات روزهايى كه روزه نبود، نمى انديشد و برنامه هاى غذايى روزانه را ترك كرده و فكر و عقل و وجدانش را آزاد مى سازد و خود را در افقى عالى تر و نورانيّت و روشنايى ديگر مى بيند. ادعيّه اى را كه جهت ماه رمضان و براى مواقع سحر و روز و شب، وارد شده، مى خواند; ادعيّه اى كه اغلب داراى جملات آموزنده، حقيقت و روح آزادى است.

ادعيّه اى كه عقيده توحيد را با جان و روان و وجدان آميخته مى سازد و خواننده را از بندهاى گران اخلاق زشت و صفات ناپسند نجات داده و به صفات پسنديده و اخلاق كريمه دعوت مى نمايد.

روزه دار عزيز! و برادر مسلمان! از ماه رمضان، درس آزادى بگير و نخست از عادات زشت و تقيّدات بى جا، خود را آزاد ساز و بدان كه يكى از مقاصد اسلام، آزادى افراد و جماعات از يوغ حكومت هاى مستبد و سلطه هاى فردى و شخصى است.

اين گونه آزادى، هدف مقدّس تمام انبيا است و همان سان كه قرآن كريم بيان مى دارد، آن ها براى آزادى بشر مبعوث شده اند:

(وَلَقدَ بَعَثنا فِى كُلِّ اُمة رَسوَلا اَنِ اعبُدُوااللهَ وَاجتَنِبُوا الطاغُوتَ.) (11)

مشاهده مى كنيد كه چه معانى بزرگ و آزادى بخشى در اين آيه نهفته و چگونه با نهايت صراحت و قاطعيّت، پرستش غير خدا و استعباد و شرك و طاغوت پرورى را محكوم كرده است.

اين است اساس آزادى اسلامى كه هيچ كس و هيچ مقامى حقّ گردن كشى و زورگويى ندارد. و هيچ كس نمى تواند ديگران را فرمان بر خود و خاضع جلال و جبروت مادّى خود سازد و طبق خواسته و هوا و هوس خود، مانند دوران جاهليّت و پيش از اسلام بر ديگران فرمان روايى كند.

كسانى كه در برابر اين افراد، خاضع مى شوند، از دستور صريح اين آيه محكم قرآن تخلّف مى كنند و سران قدرت را به گردن كشى، خودكامگى و فساد، تشويق مى نمايند.

دين اسلام همواره آزادى كشى، تكبّر، بلندپروازى و استعلاى فرد بر ديگران را به شدّت مورد نكوهش قرارداده و ابطال فرموده است:

چنانچه اين آيه شريفه بيان مى دارد:

(تِلْكَ الدَّارُ الأَخِرةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لايُريدُونَ عُلُوًّا فِى الأَرْضِ وَلافَسَادًا وَالْعْاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ) (12)

: آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى دهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند، و فرجام]خوش[ از آن پرهيزكاران است.

كلام الهى و احكام و قوانين خدا بايد بر همه چيز و همه كس و بر هر قانون بشرى، سيطره داشته و حاكم باشد و كلام مؤمنان و مقصد و هدف آنان، ترويج و بلند آوازه شود.

بيشتر شقاوت ها، و بدبختى هاى بزرگ، ناشى از عدم درك حقيقت آزادى و حريّت اسلامى و يا عدم استقامت در راه آن است. از اين رو، كسانى كه به اين درك و استقامت، موفّق نمى شوند، تكبّر و گردن كشى و استعباد ديگران را مى پذيرند و با اظهار تملّق در برابر متكبّران و گردن كشان، بر كبر و طغيان آنان مى افزايند; در حالى كه اسلام از تمام افراد بشر دعوت مى كند تا در برابر خدا و حكومت خدا خاضع باشند.

آن چه باعث تأسّف است اين است كه مسلمانان به آيات توحيد قرآن كمتر توجّه دارند و از ميوه هاى درخت طيّبه توحيد، كمتر تناول مى كنند.

روزه دار عزيز! با دقّت در آيه شريفه:

(ياَ يُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ، الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِراشاً، وَالسَّمَآءَ بِنَآءً وَاَنزِلَ مِنَ السَّمَاءِ ماءً فَاخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَّكُمْ فَلا تَجْعَلوُا لِلّهِ أَندَاداً وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ) (13)

: اى مردم، پروردگارتان را كه شما، و كسانى را كه پيش از شما بوده اند آفريده است، پرستش كنيد; باشد كه به تقوا گراييد.

همان ]خدايى[ كه زمين را براى شما فرشى ]گسترده[، و آسمان را بنايى ]افراشته[ قرار داد; و از آسمان آبى فرود آورد; و بدان از ميوه ها رزقى براى شما بيرون آورد; پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه خود مى دانيد.

درمى يابيم كه چه حقايق بزرگ و معانى بلندى در آن درج شده است. اين آيه، عموم بشر و انسان ها را مخاطب قرار داده و به پرستش آفريدگار يگانه و ترك شرك دعوت مى كند، و عالى ترين مفهوم آزادى را به بشر عرضه مى دارد.

[9] ـ نهج البلاغه، ص261، ج3، كلمه 456.
[10] ـ سوره اعراف، آيه 157 :و از]دوش[ آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمى دارد.
[11] ـ سوره نحل، آيه 36 : و در حقيقت، در ميان هر امّتى فرستاده اى برانگيختيم]تا بگويد: [«خدا را بپرستيد و از طاغوت ]= فريبگو[ بپرهيزيد.»
[12] ـ سوره قصص، آيه 83.
[13] ـ سوره بقره، آيات 21 و 22.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن