داستان غدير

105

در سال دهم هجرى، رسول خدا عازم سفر حج‏ شدند، و جمعيت كثيرى همراه ايشان بودند تعداد جمعيت را 90 هزار و تا بيش از 120 هزار نفر در تاريخ ثبت كرده اند، علاوه بر اين جمعيت افراد بسيارى نيز از بلاد ديگر به سوى سرزمين مكه شتافتند.
پس از انجام مناسك حج در راه بازگشت از مكه و وادى غدير خم (محل جدا شدن راههاى مدينه - مصر و عراق)
جبرئيل وحى آورد كه «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته‏»(3)
(اى رسول خدا، آن چيزى كه از سوى خدا (درباره على) به تو نازل شده به مردم ابلاغ كن، و اگر چنين نكنى رسالت‏ خداى را ابلاغ نكرده‏ اى‏».
حضرت در آن وادى فرود آمدند و تمامى مردم را در آن گرماى سوزان برگرد خويش جمع نمودند و پس از اقامه نماز ظهر به ايراد خطبه ‏اى طولانى پرداختند، و در ضمن آن چنين فرمودند:

«خداى مولاى من است و من مولاى تمامى مؤمنين ... هر كس كه من بر او ولايت دارم، على نيز مولاى اوست‏»
بعد پيامبر دعا مى ‏فرمايند «خدايا دوستان على را دوست‏ بدار، و دشمنانش را دشمن باش ...»
پيامبر بعد دستور دادند: تمامى كسانى كه در اين جا حضور دارند بايد، اين خبر را به غائبين ابلاغ كنند، و پس از آنكه حضرت خطبه خويش را تمام كردند جبرئيل از جانب خدا وحى آورد «اليوم اكملت لكم دينكم‏» (4) امروز دين شما را كامل نموديم ...
مرحوم علامه از طريق اهل سنت (حدود 60 سند) نقل مى ‏كند كه از جمله بيعت كنندگان با على عليه السلام در روز غدير عمر و ابوبكر بودند كه آمدند پيش على ابن ابى طالب و اين ولايت و امامت را برايشان تبريك گفتند و با ايشان بيعت نمودند»(5)
بعد پيامبر فرمودند «الولاية لعلى من بعدى‏»(ولايت و امامت ‏بعد از من با على است) و سپس مردم آمدند و با على- عليه السلام- به عنوان جانشين پيامبر بيعت نمودند.
اين بود اجمال واقعه غدير خم كه از مهمترين وقايع تاريخ و يكى از اعياد اسلامى مى ‏باشد.


پى نوشت‏ ها:
(3)مائده 67
(4)مائده 3
(5)الغدير ج 1/270/الى 283

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن