7ـ زهد

7ـ زهد
غدير از ديدگاه اهل سنت - 39

خـليفه و جانشين رسول خدا در جامعه اسلامى در راس هرم قدرت قرار دارد تمام ثروتهاى ملى و امـوال عـمـومى در اختيار اوست , و هموست كه مى تواند به هر صورتى در اين اموال دخل و تصرف كـنـد انـدكـى گرايش به دنيا كافى است كه رهبر جامعه اسلامى را از طريق عدل و انصاف خارج كـرده به سؤ استفاده ازقدرت و موقعيت خود, زياده طلبى و مال اندوزى كشاند جامعه اسلامى در ايـن بـاب تـجربه هاى تلخى دارد افراد زيادى به نام خليفه رسول خدا بر مسند رهبرى جامعه تكيه زدنـد, ولـى بـا مـردم بـه شـيوه قيصر وكسرى رفتار كردند بنابراين يكى از صفاتى كه براى رهبر جامعه اسلامى ضرورى و اجتناب ناپذير است ,زهد و بى رغبتى به دنياست .
صفت زهد در وجود مقدس اميرالمؤمنين على (ع ) چنان است كه پيامبر اكرم (ص ) فرمود:.
يـا عـلى ان اللّه قد زينك بزينة لم يزين العباد بزينة احب منها و هى زينة الا برار عند اللّه و هى الزهد فى الدنيا فجعلك لا ترز من الدنيا شيئا و لا ترز الدنيا منك شيئا, (301) .اى عـلـى ! خـداونـد تـرا زينتى داده كه محبوبتر از آن , زينتى به بندگانش نداده است و آن زينت نـيـكـان اسـت , كه همان زهد در دنياست خداوند تو را چنان آفريد كه از دنيا بهره اى ندارى و دنيا چيزى ازتو نمى كاهد.
زهـد آن حـضـرت چه در زمان خلافت و چه پيش از آن , چنان ظهورى داشت كه اسطوره ها آفريد اينك به چند نمونه از تجلى زهد و بى اعتنايى آن امام همام به دنيا و مظاهر آن اشاره مى كنيم .
امـيـرالـمـؤمـنين على (ع ) در زمان خلافت خود و در حالى كه تمام ثروتهاى جامعه اسلامى را در اخـتـيـارداشـت , لـباس وصله دار مى پوشيد, (302) نان خشك و غذاى ساده مى خورد, و معاش خانواده خود را ازدست رنج خود اداره مى كرد.
سـويـد بـن غـفـلة مى گويد: (در دارالاماره , خدمت على بن ابى طالب (ع ) رسيدم ديدم حضرت نـشـسته وكاسه اى شير ترش كه بوى ترشى آن از دور به مشام مى رسد, پيش رو دارد و تكه اى نان خـشـك در دسـت گـرفـته كه تكه هاى پوست جو در سطح آن به چشم مى خورد نان را با دست و گـاهى با كمك زانو تكه تكه مى كند و در شير مى اندازد وقتى مرا ديد فرمود: نزديك بيا و از غذاى مـا بـخـور مـن عـرض كـردم : روزه دارم فرمود: از رسول خدا شنيدم كه هر كس به خاطر روزه از خـوردن آنـچـه مـيل دارد چشم بپوشد بر خداسزاوار است كه از طعام و شراب بهشت بهره مندش كند).
سـويـد مـى گـويـد: (كـنيز حضرت آنجا ايستاده بود به او گفتم چرا در حق اين پيرمرد, از خدا نـمـى ترسيد؟
چرا آرد نانش را صافى نمى كنيد و اين دانه هاى درشت را از آن نمى گيريد؟
گفت : حـضـرت بـه مـا دسـتورداده است هيچ گاه آرد نانش را الك نكنيم حضرت متوجه صحبت ما شد فـرمود: به او چه مى گويى ؟
من سخن خود را براى او باز گفتم حضرت در پاسخ من فرمود: پدر و مـادرم فداى آنكه هيچ گاه آرد نانش الك نشد و هرگز سه روز پى درپى خود را از نان گندم سير نكرد, تا خدايش به نزد خويش برد) (303) .
منظور حضرت از اين كلام اشاره به سيره رسول مكرم اسلام است .
ديگرى مى گويد: (در روز عيد قربان , خدمت اميرالمؤمنين على (ع ) رسيدم حضرت , آبگوشتى به ماتعارف كرد گفتم : با اين همه نعمت كه خدا عنايت كرده خوب بود گوشت اردك برايمان فراهم مـى كـردى حضرت فرمود: از رسول خدا(ص ) شنيدم كه مى فرمود: خليفه از مال خدا جز دو كاسه حقى نداردكاسه اى كه خود و خانواده اش بخورد و كاسه اى كه به مردم تعارف كند (304) .
از ايـن كـلام شـريـف اسـتـفـاده مـى شـود, حـضـرت , روش حـكـومـت و مردمدارى را از رسول خـدا(ص )آموخته در تمام مواضع خود از آن بزرگوار پيروى مى كرد تمام آنچه از حضرتش چه در زندگى شخصى وچه در زندگى اجتماعى مشاهده مى شد, هر كدام درسى بود از درسهايى كه در مدت بيست و سه سال همراهى با رسول گرامى اسلام فرا گرفته بود.
نـوشـتـه انـد: بـراى حضرت فالوده اى هديه آوردند ظرف فالوده را پيش رو نهاد, به آن نگريست و فـرمـود:(خوش رنگ و بويى و طعم خوبى دارى , ولى من خود را به چيزى كه عادت ندارم عادت نمى دهم ) (305) .
در زمـان خـلافـتـش او را ديـدنـد كـه در مـيـدان كوفه شمشيرى را به معرض فروش گذاشته , مـى فـرمـايد:(خريدار اين شمشير كيست ؟ به خدا با اين شمشير بارها غبار غم از چهره رسول خدا زدوده ام و اگر پول يك تكه لباس داشتم , اين را نمى فروختم ) (306) .در هـمـان حـالـى كـه درآمد سالانه املاكى كه وقف كرده بود به چهل هزار دينار مى رسيد, خود ازگرسنگى سنگ به شكم مى بست (307) .
او را در بـازار كـوفـه ديدند, خرمايى را كه براى مصرف خانواده خويش خريده در پارچه اى ريخته , بردوش حمل مى كند علاقه مندان به يارى وى شتافتند و از حضرتش خواستند كه اجازه دهد آن را به خانه برسانند.فرمود: (پدر خانواده به حمل اين بار سزاوارتر است ) (308) .
براى همين است كه وقتى نزد عمر بن عبدالعزيز خليفه اموى سخن از زهد مى گويند و زاهدان را نام مى بردند او مى گويد: (زاهدترين مردم در دنيا على بن ابى طالب (ع ) است ).در تـوضـيـح درآمـد امـلاك وقـفـى حضرت , گفتنى است كه هر دينار معادل 18 نخود طلاست بنابراين40 هزار دينار معادل 30 هزار مثقال طلا مى باشد و اگر طلا را به حداقل قيمت روز, يعنى هـر مـثـقال000 /160 ريال فرض كنيم , درآمد سالانه اوقاف آن حضرت معادل 000/000/000/800/4 ريال بوده است

301 فرائدالسحطين , ج 1, ص 136, باب 22, حديث 100 و مناقب ابن مغازلى , ص 105, حديث 148.
302 كنزالعمال , ج 13, ص 185, حديث 36552.
303 مناقب خوارزمى , ص 118, حديث 130 فرائدالسحطين , ج 1, ص 352, باب 66, حديث 277.
304 مسند امام احمد بن حنبل , ج 1, ص 78.
305 كنزالعمال , ج 13, ص 184, حديث 36552.
306 كنزالعمال , ج 13, ص 178, حديث 36531 و مناقب خوارزمى , ص 121, حديث 135.
307 تاريخ دمشق , ج 2, ص 450, حديث 975 و 976.
308 كنزالعمال , ج 13, ص 180, حديث 36573.
منبع : غدير از ديدگاه اهل سنت
نویسنده : محمد رضا جباران

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن