معيار معرفت امام معصوم (عليه السلام)

مقام امامت، مقام انسان كامل است، و انسانیتِ انسان به عقل و اراده است، و كمال عقل به معرفت خدا و معرفت امر خداوند متعال در تكوین و تشریع است، و كمال اراده به تسلیم مطلق در مقابل اراده خداوند عالم است، كه نتیجه آن دعاى مستجاب است.

به این جهت معیار معرفت امام دو امر است: علم و اجابت دعوت.

نمونه اى از اجابت دعوت آن حضرت این است كه: « چون داود بن على والى مدینه معلى بن خنیس را كه از خواص امام ششم (علیه السلام) بود كُشت، پنج نفر را براى احضار امام فرستاد، و گفت: او را بیاورید، و اگر از آمدن امتناع كرد سر او را بیاورید.

چون بر آن حضرت وارد شدند، دیدند به نماز ایستاده، گفتند: داود را اجابت كن، فرمود: اگر اجابت نكنم؟ گفتند: به امرى مأموریم. فرمود: برگردید كه خیر دنیا و آخرت شما در برگشت است. و چون بر بردن آن حضرت اصرار كردند، دو دست بالا برد و بر دو شانه خود گذاشت، بعد هر دو دست را باز كرد و به انگشت سبابه دعا كرد، و گفت: الساعة الساعة، فرمود: برگردید كه صاحب شما مُرد . او كسى فرستاد كه گردن مرا بزند، خدا را به اسم اعظم خواندم، خدا ملكى فرستاد و به حربه اى او را كُشت »(۱ . مناقب آل أبى طالب ، ج ۴ ، ص ۲۳۰ ، ( ج ۳ ، ص ۳۵۷ ) ; بحارالانوار ، ج ۴۷ ، ص ۱۷۷).

 

على بن عیسى كه ثقه و معتمد نزد عامه و خاصه است در كشف الغمة حدیث ذیل را نقل مى كند، و مى گوید: این حدیث مشهور است، و جماعتى از روات و ناقلین حدیث این حدیث را روایت كرده اند، و جماعتى از اعیان آن را آورده اند، شیخ حافظ ابوالفرج ابن جوزى نیز آن را در كتاب صفوة الصفوة ذكر كرده، و همه آنها این حدیث را از لیث كه ثقه معتبر است روایت كرده اند.

آن روایت این است : « لیث بن سعد گفت: سال صد و سیزده به مكه آمدم، چون نماز عصر را خواندم، به كوه اباقبیس بالا رفتم، ناگهان به مردى برخوردم كه نشسته بود و خدا را مى خواند گفت: یا رب یا رب ] به یك نفس [، بعد گفت: یا الله یا الله، یا حىّ یا حىّ، بعد یا رحیم یا رحیم، بعد یا ارحم الراحمین هفت مرتبه، بعد گفت: بارالها، مرا به انگور اطعام كن، و دو بُرد من كهنه شده است. لیث گفت: والله كلامش تمام نشده بود، سلّه اى را پُر از انگور ـ كه در آن زمان بر زمین انگورى نبود ـ و دو برد نو را كه مثل آنها ندیده بودم، حاضر دیدم.

چون خواست از انگور تناول كند، گفتم: من هم شریكم، به من گفت : چرا ؟ گفتم : زیرا تو دعا مى كردى و من آمین مى گفتم، به من رخصت داد ; انگورى بود كه دانه نداشت، و مانند آن نخورده بودم، خوردم تا سیر شدم، و از انگور چیزى كم نشد. فرمود: یكى از این دو برد را بردار. گفتم: من احتیاج ندارم. آن دو برد را پوشید، و دو بردى كه بر تن داشت برداشت و از كوه فرود آمد، و من پشت سر او رفتم . چون به محل سعى رسید، مردى او را ملاقات كرد، گفت: مرا بپوشان. دو برد را به او داد. من خود را به آن مرد رساندم، و از او پرسیدم: این كیست؟ گفت: جعفر بن محمد است، فیالهذه الكرامة ما اسناها ویا لهذه المنقبة ما اعظم صورتها و معناها، عجبا از این كرامت كه چه اندازه بلند است، و عجبا از این منقبت كه صورت و معناى آن تا چه حدّ عظمت دارد»(۲ . كشف الغمّة ، ج ۲ ، ص ۱۶۰ ; الصواعق المحرقة ، ص ۲۰۳)

در عظمت صورت این منقبت همان بس كه آن معامله كه خداوند عزّ و جلّ با خاتم انبیاء (صلى الله علیه وآله) در شب معراج كرد ـ كه آن حضرت فرمود: « أبیت عند ربى یطعمنى و یسقینى »(۳ . عوالى اللئالى ، ج ۲ ، ص ۲۳۳) ـ در كوه ابى قبیس با فرزندش صادق آل محمد (علیه السلام) كرد، و او را به سفره غیب من عند ملیك مقتدر میهمان كرد، و در عظمت معناى آن همین بس كه اتصال اراده آن ولىّ امر را به اراده خود نشان داد : ( إِنَّمَآ أَمْرُهُو إِذَآ أَرَادَ شَیـًا أَن یقُولَ لَهُو كُن فَیكُونُ )(۴ . سوره يس، آيه ۸۲، (اين است و جز اين نيست كه هرگاه اراده كنيم چيزى را مى گوييم براى آن باش، پس خواهد بود)).

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: