مضيقه بى آبى

معاوية بن ابى سفيان ، در حدود شانزده سال بود كه به عنوان امارت در شام حكومت مى كرد و بدون آنكه به احدى اظهار كند، مقدمات خلافت را براى خويش فراهم مى ساخت . از هر فرصتى براى منظورى كه در دل داشت استفاده مى كرد. بهترين بهانه براى اينكه از حكومت مركزى سرپيچى كند و داعيه خلافت را آشكار نمايد، موضوع كشته شدن عثمان بود. او در زمان حيات عثمان ، به استغاثه هاى عثمان پاسخ مساعد نداد و تقاضاهها و استمدادهاى عثمان را نشنيده و نديده گرفت ، اما منتظر بود عثمان كشته شود و قتل وى را بهانه كار خود قرار دهد. عثمان كشته شد و معاويه فورا در صدد بهره بردارى برآمد.
از سوى ديگر، مردم پس از قتل عثمان دور على را كه به جهات مختلفى از رفتن زير بار خلافت امتناع مى كرد گرفتند و با او بيعت كردند. على پس از آنكه ديد مسؤ ليت رسما متوجه اوست ، قبول كرد و خلافت رسميش در مدينه كه مركز و دارالخلافه آن روز بود اعلام شد. همه استانهاى كشور پهناور اسلامى آن روز اطاعتش را گردن نهادند، به استثناى شام و سوريه كه در اختيار معاويه بود. معاويه از اطاعت حكومت مركزى سرپيچى كرد و آن را متهم ساخت به اين كه كشندگان عثمان را پناه داده است و خود آماده اعلام استقلال شام و سوريه شد و سپاهى انبوه از شاميان فراهم كرد.

على عليه السلام بعد از فيصله دادن كار اصحاب جمل متوجه معاويه شد. نامه هايى با معاويه رد و بدل كرد، اما نامه هاى على در دل سياه معاويه اثر نكرد. دو طرف با سپاهى انبوه به سوى يكديگر حركت كردند. ابوالا عور سلمى پيشاپيش لشكر معاويه با گروهى از پيشاهنگان حركت مى كرد و مالك اشتر نخعى با گروهى از لشكريان على به عنوان پيشاهنگ و مقدمة الجيش سپاه على حركت مى كرد. دو دسته پيشاهنگ در كنار فرات به يكديگر رسيدند. مالك اشتر از طرف على مجاز نبود جنگ را شروع كند، اما ابوالا عور براى اينكه زهر چشمى بگيرد حمله سختى كرد. حمله او از طرف مالك و همراهانش دفع شد و شاميان سخت به عقب رانده شدند. ابوالا عور براى اينكه كار را از راه ديگر بر حريف سخت بگيرد، خود را به محل ((شريعه ))، يعنى آن نقطه شيبدار كنار فرات كه دو طرف مى بايست از آنجا آب بردارند، رساند. نيزه داران و تيراندازان خود را ماءمور كرد تا آن نقطه را حفظ كنند و مانع ورود مالك و يارانش بشوند. طولى نكشيد كه خود معاويه با سپاه انبوهش رسيد و از پيشدستى ابوالا عور خشنود شد. معاويه براى اطمينان بيشتر عده اى بر نفرات ابوالا عور افزود. اصحاب على در مضيقه بى آبى قرار گرفتند. شاميان عموما از پيش آمدن اين فرصت خوشحال بودند و معاويه با مسرت اظهار داشت :((اين اولين پيروزى است )).
تنها عمروبن العاص معاون و مشاور مخصوص معاويه اين كار را مصلحت نمى ديد. از آن سو على عليه السلام خودش رسيد و از ماجرا آگاه شده ، نامه اى به وسيله يكى از بزرگان يارانش ، به نام صعصعه ، به معاويه نوشت و يادآور شد:
((ما آمده ايم به اينجا اما ميل نداريم حتى الامكان جنگى رخ دهد و ميان مسلمانان برادركشى واقع شود. اميدواريم بتوانيم با مذاكرات اختلافات را حل كنيم ، ولى مى بينم تو و پيروانت قبل از هر چيز، اسلحه به كار برده ايد، به علاوه جلوى آب را بر ياران من گرفته ايد، دستور بده از اين كار دست بردارند تا مذاكرات آغاز گردد. البته اگر تو به چيزى جز جنگ راضى نشوى ، من ترس و ابايى ندارم )).
اين نامه به دست معاويه رسيد. با مشاورين خود در اطراف اين موضوع مشورت كرد. عموما نظرشان اين بود: فرصت خوبى به دست آمده بايد استفاده كرد به اين نامه نبايد ترتيب اثر داد. تنها عمروبن العاص نظر مخالف داشت ، گفت اشتباه مى كنيد على و اصحابش چون در نظر ندارند در كار جنگ و خونريزى پيشدستى كنند فعلاً سكوت كرده اند و به وسيله نامه خواسته اند شما را از كارتان منصرف كنند، خيال نكنيد كه اگر شما به اين نامه ترتيب اثر نداديد و آنها را همچنان در مضيقه بى آبى گذاشتيد، آنان عقب نشينى مى كنند. آن وقت است كه دست به قبضه شمشير خواهند برد و از پاى نخواهند نشست تا شما را با رسوايى از اطراف فرات دور كنند. اما عقيده اكثريت مشاورين اين بود كه مضيقه بى آبى دشمن را از پاى درخواهد آورد و آنها را مجبور به هزيمت خواهد كرد. معاويه شخصا نيز با اين عقيده همراه بود.
اين شورا به پايان رسيد، صعصعه براى جواب نامه به معاويه مراجعه كرد. معاويه كه در نظر داشت از جواب دادن شانه خالى كند گفت : بعدا جواب خواهم داد. ضمنا دستور داد تا سربازان محافظ آب كاملاً مراقب باشند و مانع ورود و خروج سپاهيان على شوند.
على عليه السلام از اين پيشامد كه اميد هرگونه حسن نيتى را در جبهه مخالف بكلى از بين مى برد و راهى براى حل مشكلات به وسيله مذاكرات باقى نمى گذاشت ، سخت ناراحت شد. راه را منحصر به اعمال زور و دست بردن به اسحله ديد. در مقابل سپاه خويش آمد و خطابه اى كوتاه اما مهيج و شورانگيز، به اين مضمون انشاء كرد:
((اينان ستمگرى آغاز كردند، در ستيزه را گشودند و با روش خصمانه شما را پذيره شدند. اينان مانند گرسنه اى كه غذا مى طلبد، جنگ و خونريزى مى طلبند. جلوى آب آشاميدنى را بر شما گرفته اند. اكنون يكى از دو راه بايد انتخاب كنيد، راه سومى نيست : يا تن به ذلت و محروميت بدهيد و همچنان تشنه بمانيد، يا شمشيرها را از خون پليد اينان سيراب كنيد تا خودتان از آب گوارا سيراب شويد. زنده بودن اين است كه غالب و فاتح باشيد، هرچند به بهاى مردن تمام شود. و مردن اين است كه مغلوب و زيردست باشيد، هرچند زنده بمانيد. همانا معاويه گروهى گمراه و بدبخت را گرد خويش جمع كرده و از جهالت و بى خبرى آنها استفاده مى كند تا آنجا كه آن بدبختها گلوهاى خودشان را هدف تير مرگ قرار داده اند))(103).
اين خطابه مهيج ، جنبش عجيبى در سپاهيان على به وجود آورد. خونشان را به جوش آورد. آماده كارزار شدند و با يك حمله سنگين ، دشمن را تا فاصله زيادى عقب راندند و ((شريعه )) را تصاحب كردند.
در اين وقت عمروبن العاص كه پيش بينيش به وقوع پيوسته بود، به معاويه گفت : حالا اگر على و سپاهيانش معامله به مثل كنند و با تو همان كنند كه تو با آنها كردى ، چه خواهى كرد؟ آيا مى توانى بار ديگر((شريعه )) را از آنها بگيرى ؟.
معاويه گفت : به عقيده تو على اكنون با ما چگونه رفتار خواهد كرد؟
گفت : به عقيده من على معامله به مثل نخواهد كرد و ما را در مضيقه بى آبى نخواهد گذاشت . او براى چنين كارها نيامده است .
از آن سو سپاهيان على بعد از آنكه ياران معاويه را از شريعه دور كردند از على خواستند اجازه بدهد مانع آب برداشتن ياران معاويه بشوند.
فرمود:
((مانع آنها نشويد، من به اينگونه كارها كه روش جاهلان است دست نمى زنم . من از اين فرصت استفاده مى كنم و مذاكرات خود را با آنها بر اساس كتاب خدا آغاز مى كنم ، اگر پيشنهادها و صلاح انديشيهاى من پذيرفته شد كه چه بهتر و اگر پذيرفته نشد با آنها مى جنگم ، اما جوانمردانه ، نه از راه بستن آب به روى دشمن ، من هرگز دست به چنين كارها نخواهم زد و كسى را در مضيقه بى آبى نخواهم گذاشت )).
آن روز شام نشده بود كه سپاهيان على و سپاهيان معاويه با يكديگر مى آمدند و آب برمى داشتند و كسى متعرض سپاهيان معاويه نمى شد.(104)

 

103-((قَدِ اسَتطْعَمُوكُمُ الْقِتالَ فَاَقِرُّوا عَلى مَذَلَّةٍ وَتَاءْخيرِ مَحَلَّةٍ، اَوْ رَوُّوْا السّيُوُفَ مِنَ الّدِماءِ تَرْوَوْا مِنَ الْماءِ، فَاْلمَوْتُ فى حَياتِكُمْ مَقْهُورينَ وَالْحَياةُ فى مَوْتِكُمْ قاهِرينَ. الا وَاِنَّ مُعاوِيَةَ قادلمةً مِنَ الْغُواةِ وَعَمَسَ عَلَيْهِمْ الْخَبَرَ، حَتّى جَعَلُوا نُحُورَهُمْ اَغْراضَ الْمَنِيَّةِ)) (نهج البلاغه ، خطبه 51)
104-شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، خطبه 51 ج 1 (چاپ بيروت ) ص 419 428.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: