در ميقات

dastane-rastan-jelde1

مالك بن انس ، فقيه معروف مدينه (58)، سالى در سفر حج ، همراه امام صادق عليه السلام بود. به ميقات رسيدند و هنگام پوشيدن لباس احرام و تلبيه گفتن يعنى ذكر معروف لَبَّيْكَ اَللّهُمَّ لَبَّيْكَ رسيد. ديگران طبق معمول اين ذكر را بر زبان آوردند و گفتند. مالك بن انس متوجه امام صادق شد، ديد حال امام منقلب است ، همينكه مى خواهد اين ذكر را به زبان آورد، هيجانى به امام دست مى دهد و صدا در گلويش مى شكند و چنان كنترل اعصاب خويش را از دست مى دهد كه مى خواهد بى اختيار از مركب به زمين بيفتد. مالك جلو آمد و گفت :((يابن رسول اللّه ! چاره اى نيست ، هرطور هست اين ذكر را گفتن به معناى اين است كه خدايا! تو مرا به آنچه مى خوانى با كمال سرعت اجابت مى كنم و همواره آماده به خدمتم . با چه اطمينانى با خداى خود اين طور گستاخى كنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفى كنم ؟ اگر در جوابم گفته شود:((لالَبَّيْكَ)) آن وقت چكار كنم (59))).

 

 

58- مالك بن انس مالك بن ابى عامر، يكى از امامهاى چهارگانه اهل سنت و جماعت است و مذهب معروف مالكى منسوب به اوست . عصر وى مقارن است با عصر ابوحنيفه . شافعى شاگر مالك بود و احمد بن حنبل شاگرد شافعى .
مكتب فقهى مالك ، نقطه مقابل مكتب فقهى ابوحنيفه به شمار مى رفت ؛ زيرا مكتب ابوحنيفه بيشتر متكى بر راءى و قياس بود، برخلاف مكتب فقهى مالك كه بيشتر متكى بر سنت و حديث بود، در عين حال ، مطابق نقل ابن خلكان در وفيات الاعيان (ج 3، ص 286) مالك در نزديكى مردن سخت مى گريست و از اينكه در برخى موارد به راءى خويش فتوا داده است نگران و وحشتناك بود، مى گفت :((اى كاش به راءى فتوا نداده بودم و راضيم به جاى هر يك از آن فتواها تازيانه اى بخورم و از تبعه آن گناهان آزاد باشم )).
از مفاخر مالك ، اين مطلب شمرده شده كه معتقد بود:((بيعت محمد بن عبداللّه محض )) كه شهيد شد صحيح است و بيعت بنى العباس چون مبنى بر زور بوده صحيح نيست . مالك از اظهار اين عقيده خويش امتناع نمى كرد و از سطوت بنى العباس پروا نمى نمود. همين امر سبب شد كه به دستور جعفر بن سليمان عباسى ، عموى سفاح و منصور، تازيانه سختى به وى زدند. و اتفاقا همين تازيانه خوردن سبب شد كه مالك احترام و شهرت و محبوبيت زيادترى پيدا كند. ر.ك : وفيات الاعيان ج 3، ص 285
مالك چون در مدينه بود، به محضر امام صادق زياد رفت و آمد مى كرد و از كسانى بود كه از آن حضرت حديث روايت كرده اند. و مطابق نقل بحار (ج 11، ص 109) از كتابهاى خصال و علل الشرايع و امالى صدوق ، هنگامى كه مالك به محضر امام صادق مى رفت ، امام به او محبت مى فرمود و گاه به او مى فرمود:((من تو را دوست مى دارم )) و مالك از اينكه مورد تفقد امام قرار مى گرفت ، سخت شاد مى گشت .
مالك به نقل كتاب الامام الصادق (ص 3) مى گفت :((من مدتى به حضور امام صادق آمد و شد داشتم ، او را هميشه در حال نماز يا روزه يا تلاوت قرآن مى ديدم . فاضلتر از جعفر بن محمد در علم و تقوا و عبادت ، چشمى نديده و گوشى نشنيده و به قلبى خطور نكرده است ))
و هم مالك است كه به نقل بحار در باره امام صادق مى گويد:((او از بزرگان عبّاد و زهّاد بود كه از خدا مى ترسيد و بسيار حديث مى دانست . خوش مجلس و خوش معاشرت بود. مجلسش پرفيض بود. نام رسول خدا را كه مى شنيد، رنگ صورتش تغيير مى كرد)).
59- بحارالانوار، ج 11. ص 109.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن