بنده است يا آزاد؟

dastane-rastan-jelde1

صداى ساز و آواز بلند بود. هركس كه از نزديك آن خانه مى گذشت ، مى توانست حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست ؟ بساط عشرت و ميگسارى پهن بود و جام مى بود كه پياپى نوشيده مى شد. كنيزك خدمتكار درون خانه را جاروب زده و خاكروبها را در دست گرفته از خانه بيرون آمده بود تا آنها را در كنارى بريزد. در همين لحظه مردى كه آثار عبادت زياد از چهره اش نمايان بود و پيشانيش از سجده هاى طولانى حكايت مى كرد، از آنجا مى گذشت ، از آن كنيزك پرسيد: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد؟
آزاد.
معلوم است كه آزاد است ، اگر بنده مى بود پرواى صاحب و مالك و خداوندگار خويش را مى داشت و اين بساط را پهن نمى كرد.
رد و بدل شدن اين سخنان ، بين كنيزك و آن مرد، موجب شد كه كنيزك مكث زيادترى در بيرون خانه بكند. هنگامى كه به خانه برگرشت ، اربابش ‍ پرسيد: چرا اين قدر دير آمدى ؟
كنيزك ماجرا را تعريف كرد و گفت : مردى با چنين وضع و هيئت مى گذشت و چنان پرسشى كرد و من چنين پاسخى دادم .
شنيدن اين ماجرا او را چند لحظه در انديشه فرو برود. مخصوصا آن جمله :((اگر بنده مى بود از صاحب اختيار خود پروا مى كرد)) مثل تير بر قلبش نشست . بى اختيار از جا جست و به خود مهلت كفش ‍ پوشيدن نداد. با پاى برهنه به دنبال گوينده سخن رفت . دويد تا خود را به صاحب سخن كه جز امام هفتم حضرت موسى ابن جعفر عليه السلام نبود رساند. به دست آن حضرت به شرف توبه نايل شد و ديگر به افتخار آن روز كه با پاى برهنه به شرف توبه نايل آمده بود، كفش به پا نكرد. او كه تا آن روز به ((بشر بن حارث بن عبدالرحمن مروزى )) معروف بود، از آن به بعد، لقب ((الحافى )) يعنى ((پابرهنه )) يافت و به ((بشر حافى ))معروف و مشهور گشت . تا زنده بود به پيمان خويش وفادار ماند، ديگر گرد گناه نگشت . تا آن روز در سلك اشراف زادگان و عياشان بود، از آن به بعد، در سلك مردان پرهيزكار و خداپرست درآمد.(57)

 

57- الكنى والالقاب ، محدث قمى ، ج 2، ذيل عنوان : الحافى ، ص 153، به نقل از علامه در منهاج الكرامه .

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن