وَأرْكانَ الْبِلادِ

و (سلام بر شما) اى پايه هاى استوار آبادى ها
شرح زيارت جامعه كبيره  -13

پايه هاى استوار شهرها
ائمّه عليهم السلام تكيه گاه و پايه هاى استوار آبادى ها هستند. واژه «اركان» جمع «ركن» است. در القاموس المحيط آمده است:
الركن بالضمّ: الجانب الأقوى... والأمر العظيم وما يقوى به من ملك وجند وغيره;1
وقتى بقاء و دوام چيزى به چيزى بستگى داشته باشد، به آن مى گويند: «ركن». براى مثال، پايه هاى ساختمان، اركان آن ساختمان اند و نيروهاى حاكم، اركان آن حاكم و حكومتش هستند; اگر سرپيچى كنند حكومت متزلزل مى شود، هم چنان كه اگر پايه و ستون هاى ساختمان ضعيف باشند آن ساختمان ماندنى نخواهد بود. قرآن مجيد مى فرمايد:
(قالَ لَوْ أَنَّ لي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوي إِلى رُكْن شَديد);2
(حضرت لوط) گفت: اى كاش! در برابر شما قدرتى داشتم، يا تكيه گاه و پشتيبان محكمى در اختيار من بود.
انسان در زندگى يا خود بايد در كارها و پيش آمدها نيرو و توانى ذاتى داشته باشد، يا از قدرت ديگرى استفاده كند و مقتدرى را تكيه گاه و پشتوانه خود قرار دهد.
به نظر مى رسد واژه «بلاد» جمع «بلد» به معناى منطقه آباد است، اگر بگوييم كه در زبان عرب به منطقه اى كه آباد نباشد، «بلد» نمى گويند، نظير آن چه در قرآن كريم آمده است كه مى فرمايد:
(بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ);3
شهرى پاك و پاكيزه و پروردگارى بخشنده و آمرزنده.
از اين رو، ائمّه عليهم السلام تكيه گاه و پناه گاه معتمد بلاد هستند، و ايشان وسيله بقاء و آبادانى زمين هستند. در اين جا نكته لطيف قرآنى را كه با موضوع تناسب دارد يادآور مى شويم كه هر گاه مكانى يا اهل مكانى مدح شده اند، در قرآن كلمه «مدينه» آمده و هر گاه مذمت شده اند، تعبير به «قريه» آمده است گرچه شهر بزرگى بوده باشد. پس آبادانى، خوبى و عظمت هر جايى بستگى به اهل آن جا و كردارشان دارد.
ولى در مجمع البحرين آمده است: يطلق البلدة والبلاد على كلّ موضع من الأرض، عامراً كان أو خلاءً.4 بنابراين «بلاد» كنايه از همه عالم هستى خواهد بود.
اكنون اين پرسش ها مطرح اند: آيا منظور از اركان بودن ائمّه عليهم السلام نسبت به بلاد، خود بلاد است يا اهل آن؟
آيا در اين جا مضاف حذف شده و در واقع ائمّه پناه گاه اهل بلاد و ساكنان آن ها هستند يا نه، پناه گاه و تكيه گاه خود بلاد هستند؟
آيا پناه گاه بودن، تكيه گاه بودن ركن بودن در اصل وجود است يا در ادامه وجود؟ اعم از اين كه منظور خود بلاد باشد يا اهل آن؟
اگر منظور اصلِ وجود باشد چه از نظر حدوثى و چه از نظر بقايى، آيا وجود مادى است يا اعم از وجود مادى و معنوى است؟
به نظر مى رسد، با توجّه به ظاهر لفظ و اصالت عدم تقدير در كلام، منظور خود بلاد هستند. بنابراين ائمّه عليهم السلام نسبت به خود بلاد ركن هستند و اين منافات ندارد كه نسبت به اهالى نيز ركن باشند. به فرض اين كه فعلاً كسى در آن بلد زندگى نمى كند، منظور وجود مادى مى شود. در نتيجه اصلِ قيام عالَم و جهان هستى و ادامه آن به وجود امام عليه السلام بستگى دارد.
به سخن ديگر، وجود بلاد متقوّم به وجود ائمّه و آنان براى حدوث بلاد، بقاء و ادامه وجود آن ها ركن هستند; از اين رو روشن مى شود كه ائمّه عليهم السلام «اوتاد الأرض» هستند.
ائمّه عليهم السلام در برخى از روايات به «وتد» و «اوتاد الجبال» تشبيه شده اند. نقش كوه ها در روى زمين ـ به تعبير ما ـ نقش ميخ يا طنابى براى دوام چيزى است، خداوند متعال مى فرمايد:
(أَ لَمْ نَجْعَلِ اْلأَرْضَ مِهادًا * وَالْجِبالَ أَوْتادًا);5
آيا ما زمين را مهد و كوه ها را ميخ زمين قرار نداديم.
در روايتى آمده است: اگر اين كوه ها نباشند، امواج درياها همه خشكى ها را فرا مى گيرد و در زمين جاى خشكى نمى ماند.
در روايتى مى خوانيم:
لو أنّ الإمام رفع من الأرض ساعة لماجت بأهلها كما يموج البحر بأهله;6
اگر امام عليه السلام ساعتى از زمين برداشته شود، زمين ساكنان خود را فرو مى گيرد آن سان كه دريا ساكنان خود را فرو مى گيرد.
در اين صورت خود زمين نابود مى شود و در نتيجه اين بلاد و ساكنان نيز نابود مى گردند. از اين رو، وجود امام عليه السلام به كوه ها تشبيه شده است.
نقش بيشتر كوه ها را بايد از اهل فن و كارشناسان پرسيد كه اگر نباشند، زمين و قسمت هاى خشكى كره زمين بر اثر جزر و مد درياها نابود خواهد شد. حكم امام عليه السلام نيز اين گونه است كه وجود حضرتش حافظ و نگهبان زمين و بلاد است; از اين رو زمين و بلاد براى وجود و ادامه وجود به امام نياز دارد.
عجيب است كه عدّه اى از بزرگان علماى اهل سنّت و شارحان حديث نبوى بر اساس احاديثى از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله تصريح مى كنند و مى گويند:
إنّ اللّه خلق الأرض من أجل النبي صلى اللّه عليه وآله فجعل دوامها بدوام أهل بيته وعترته;7
زمين براى پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله آفريده شده است و دوام و پايدارى آن به دوام و پايدارى خاندان و عترت پيامبر قرار داده شده است.
آنان مى گويند: ادامه وجود اين زمين به وجود اهل بيت پيامبر صلى اللّه عليه وآله است.
ما مى گوييم: حدوث اين زمين نيز به اهل بيت عليهم السلام است; همانند پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله بى آن كه از اين ناحيه فرقى داشته باشند.
به عبارت ديگر، ائمّه عليهم السلام علّت غايى خلقت و آفرينش عالم و جهان هستى هستند و با وجود اين، همان بزرگواران علّت مبقيه جهان هستى نيز هستند و اساساً اين عالم براى ايشان به وجود آمده و براى ايشان ادامه مى يابد.
از اين رو بحث مى شود كه ما فقط دوازده امام داريم، دوران يازده امام گذشته و حضرت ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف روزى از روزها ظهور خواهد كرد و روزى از روزها از اين عالَم خواهد رفت. پس جهان هستى بعد از آن حضرت چه خواهد شد؟
در اين زمينه، رواياتى نقل شده و علما نيز گفت و گو كرده اند.
بنابراين به گونه اى، ارتباطى بين اين عالَم و امام عليه السلام وجود دارد كه گفتيم اگر به ظاهر واژه مزبور بسنده كنيم، خود اين عالَم، زمين و بلاد به گونه اى با امام عليه السلام ارتباط دارد و زمين كه از نظر حدوثى به وجود امام عليه السلام مرتبط است، از نظر بقا و ماندگارى نيز به وجود امام متقوّم است.
در صورتى كه اگر از ظاهر كلمه دست برداريم و بگوييم: منظور از اركان بلاد، اهل و ساكنان آن هاست; يعنى امام عليه السلام تكيه گاه آن ها هستند و وجودشان به ائمّه مستند است; باز هم صحيح است و در اين صورت، اين پرسش مطرح است كه آيا منظور اصل وجود است، يا استمرار آن؟ و آيا منظور وجود مادّى است يا معنوى؟
در پاسخ مى گوييم: منظور مطلق وجود است; چه اصل وجود كه حدوث باشد و چه استمرار آن كه بقا باشد; چه وجود مادى اهالى زمين باشد و چه وجود معنوى آن ها، همه اين ها به وجود ائمّه عليهم السلام قائم است و همان بزرگواران اركان اهالى اين زمين هستند.
به تعبير ديگر، اصل وجود به بركت اهل بيت عليهم السلام است; يعنى آنان واسطه فيض وجود هستند و به بركت آنان خداوند متعال به اهالى اين عالَم وجود عطا كرده است. استمرار وجود نيز به واسطه آن بزرگواران است; چرا كه هر موجود زنده اى هر لحظه به فيض نياز دارد.
براى مثال، لامپى كه هم اكنون روشن است رابطه اى با كارخانه توليد برق دارد و اين ارتباط ضرورى است و بايد ادامه داشته باشد; در صورتى كه لحظه اى اين ارتباط قطع شود، لامپ روشنايى نخواهد داشت.
روى اين اصل ساكنان اين جهان در اصلِ وجود خود به فيض الهى نياز دارند كه به توسّط معصوم عليه السلام به آنان مى رسد و در استمرار نيز بايد در همه لحظه ها اين فيض باشد; از اين رو در دعا مى خوانيم:
اللهمَّ لا تكلني إلى نفسي طرفة عين أبداً;8
خدايا! مرا به اندازه يك چشم به هم زدن هرگز به خودم وامگذار.
چرا كه اگر انسان يك لحظه و كمتر از آن و به مقدار حركت پلك چشم به خود واگذار شود و ارتباطش قطع شود، نابود مى شود.
در روايتى آمده است كه فردى از امام صادق عليه السلام نزد خليفه عبّاسى لعنة اللّه عليه سعايت كرده و عليه آن حضرت گزارش داد. خليفه آن حضرت را فرا خواند.
امام صادق عليه السلام فرمود: چنين چيزى نبوده و دروغ است.
قرار شد آن فرد در حضور خليفه سوگند ياد كند.
حضرت فرمود: آن گونه كه من مى گويم سوگند ياد كن و بگو:
برئت من حول اللّه وقوّته ولجأت إلى حولي وقوّتي;
من از حول و قوّه خدا دور و جدا شدم و به حول و قوّه خودم پناه بردم و اعتماد دارم كه جعفر بن محمّد چنين و چنان كرد. اگر آن چه به او نسبت مى دهم نباشد من دروغ گو هستم.
تا اين را گفت، همان لحظه حول و قوه الهى قطع شد و به حول و قوّه خودش موكول شد و همان جا مُرد و جنازه او را بيرون بردند. منصور خليفه عبّاسى از امام صادق عليه السلام عذرخواهى كرد و معلوم شد كه حق با آن حضرت بوده است.9
پس روشن شد كه ما هر لحظه به فيض الهى نيازمنديم و ائمّه عليهم السلام بين ما و خداوند متعال واسطه فيض هستند.
1. قاموس المحيط: 4 / 229.
2. سوره هود (11): آيه 80 .
3. سوره سبأ (34): آيه 15.
4. مجمع البحرين: 1 / 238.
5. سوره نبأ (78): آيه 6 و 7.
6. الكافى: 1 / 179، باب أنّ الأرض لا تخلو من حجّة.
7. ينابيع المودّة: 1 / 72، حديث 2.
8. مصباح المتهجد: 210.
9. الكافى: 6 / 446، حديث 3.

امان زمينيان
از طريق عامه نقل شده كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
النجوم أمان لأهل السماء وأهل بيتي أمان لأهل الأرض فإذا ذهب أهل بيتي ذهب أهل الأرض;
ستارگان موجب ايمنى آسمانيان و خاندان من موجب ايمنى زمينيان هستند. هر گاه اهل بيت و خاندان من از زمين رخت ببندند، زمين نابود خواهد شد.
اين روايت را بزرگان از پيشوايان اهل سنّت همانند احمد بن حنبل و حاكم نيشابورى نقل كرده اند و در ذيل آن مطالبى بيان كرده اند.1
به راستى اين چه ارتباطى بين وجود اهل بيت عليهم السلام و وجود اهل زمين است كه با رفتن آنان اهل زمين نابود مى شوند. جالب اين كه «اهل الأرض» عام است و شامل مسلمانان و غير مسلمانان مى شود. آيا حيوانات و غير بشر از جنّيان را نيز در بر مى گيرد؟ در اين باره در ادامه اين بحث سخن خواهيم گفت.
در حديث ديگرى آمده است كه حضرتش فرمود:
النجوم أمان لأهل السماء وأهل بيتي أمان لأُمّتي;2
ستارگان موجب ايمنى ساكنان آسمان و اهل بيت من موجب ايمنى اُمّت من هستند.
در حديث ديگر اين گونه آمده كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود:
النجوم أمان لأهل السماء، فإذا طمست النجوم أتى أهل السماء ما يوعدون، وأنا أمان لأصحابي فإذا قبضت أتى أصحابي ما يوعدون وأهل بيتي أمان لاُمّتي فإذا ذهب أهل بيتي أتى أمّتي ما يوعدون;3
ستارگان موجب ايمنى آسمانيان هستند. هر گاه ستارگان نابود شوند، آن چه به آنان وعده داده شده، فرا خواهد رسيد و من موجب ايمنى اصحابم هستم، مادامى كه در بين آنان هستم. آن گاه كه از بين آنان رحلت كنم، وعده اى كه به آنان داده شده فرا خواهد رسيد و اهل بيت من موجب ايمنى اُمّتم هستند; هر گاه از بين آنان بروند وعده اى كه به آنان داده شد فرا خواهد رسيد.
از اين رو اصل زنده بودن ساكنان كره زمين از نظر معنوى و مادى و از جهت حدوثى و بقايى به بركت اهل بيت عليهم السلام است.
1. ر.ك المستدرك على الصحيحين: 3 / 149، نظم درر السمطين: 234، الجامع الصغير: 2 / 680، كنز العمّال: 12 / 96.
2. الامالى، شيخ طوسى: 259، حديث 470، الجامع الصغير: 2 / 680، حديث 9313.
3. المستدرك على الصحيحين: 3 / 457.


آثار معنوى وجود اهل بيت
بديهى است كه وجود اهل بيت عليهم السلام آثار بسيارى در اهل اين عالَم دارد. مهم ترين آثار معنوى وجود ائمّه در اهل اين عالَم سه مورد است:
1 . هدايت گرى: ائمّه هادى و هدايت گر مردم هستند.
2 . تزكيه اخلاق: همه معارف از اهل بيت عليهم السلام است. هر چه در اين زمينه بخواهيم بايد به سراغ آن بزرگواران برويم. به طور قطع هر كه به جاى ديگر برود; جايى كه از اهل بيت بريده و منقطع باشد، به ضلالت و گم راهى رفته است.
3 . علم و دانش: ائمّه عليهم السلام معلّم و آموزگار خلايق هستند.
بنابر آن چه بيان شد، ائمّه عليهم السلام هدايت گر، تزكيه كننده و معلّم خلايق هستند و اين ها آثار معنوى وجود آن بزرگواران براى اهل بلاد است، و اركان بلاد همان هدايت گران، تزكيه كنندگان و معلّمان بلاد هستند.



آثار ديگر
البتّه وجود ائمّه عليهم السلام آثار ديگرى نيز دارد. براى نمونه يكى از آثار وجودى آنان برداشتن عذاب از مردم است; يعنى عذاب هاى آن چنانى كه بر اُمّت هاى پيشين نازل مى شد، به بركت وجود ائمّه عليهم السلام اكنون بر اين اُمّت نازل نمى شود. آيه مباركه قرآن مى فرمايد:
(وَما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فيهِمْ وَما كانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ);1
(اى پيامبر!) تا تو در ميان آنان هستى، خداوند آن ها را مجازات نخواهد كرد و (نيز) تا استغفار مى كنند، خدا عذابشان نمى كند.
در ذيل اين آيه ـ گرچه خطاب (وَأَنْتَ فيهِمْ) به پيامبر اكرم است ـ آمده كه امير مؤمنان على و ائمّه اطهار عليهم السلام نيز در اين خطاب داخل هستند و به بركت وجود آنان اين اُمّت از عذاب هاى كذايى اُمّت هاى پيشين مصون و محفوظ هستند.
از بركات ديگر وجود ائمّه عليهم السلام و امامت آنان بر اين اُمّت مصونيّت و حفظ آنان از اختلاف است. حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در خطبه معروف خود مى فرمايد:
وإمامتنا أماناً للفرقة;2
امامت ما موجب ايمنى از تفرقه و پراكندگى است.
البتّه در اين باره نيز احاديثى وارد شده است. در حديثى آمده كه پيامبر خدا فرمود:
النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق وأهل بيتي أمان لاُمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتها قبيلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب إبليس;3
ستارگان امان براى ساكنان زمين از غرق شدن هستند و اهل بيت و خاندان من موجب ايمنى امّتم از اختلافند. پس هر گاه تيره اى از عرب با آنان از در مخالفت وارد شوند، گرفتار اختلاف شده و از حزب ابليس خواهند شد.
اين حديث را حاكم نيشابورى نقل كرده است. بنابراين آثار و بركات وجود ائمّه عليهم السلام براى اهالى اين عالَم هم از نظر مادّى و هم از نظر معنوى است.
1. سوره انفال (8): آيه 33.
2. دلائل الامامه: 113، الاحتجاج: 1 / 134، بحار الانوار: 29 / 2230.
3. المستدرك على الصحيحين: 3 / 149.


آثار وجودى ائمّه بر موجودات ديگر
با توجّه به معناى لغوى «أهل الأرض»، اين پرسش مطرح است كه آيا آن چه درباره ايشان گفتيم در ساير موجودات ساكن كره زمين از حيوانات و جنّيان نيز صادق و آثار مذكور شامل است؟ آرى! وجود و بقاى حيوانات و جنّيان چون انسان ها به وجود امام عليه السلام متقوّم است.
البتّه درباره حيوانات رواياتى نقل شده كه با ائمّه عليهم السلام ارتباط داشته اند و مشكلات خود را به خدمت امام زمانشان مى رسانده اند و مطرح مى كرده اند. ائمّه نيز به زبان آنان آشنا بوده اند. در اين زمينه داستان معروفى است كه امام رضا عليه السلام ضامن آن آهو شد و اين واقعيّتى است كه نظيرهاى بسيارى دارد كه ائمّه عليهم السلام پناه گاه حيوانات نيز بوده اند. بنابراين لطف بى پايانشان شامل حيوانات نيز مى شود.
بنابراين اطلاق، جنّيان نيز از مصاديق «أهل الأرض» هستند. گروهى از آنان مؤمن هستند و اينان با اهل بيت عليهم السلام ارتباط دارند و گروه ديگرى غير مؤمن اند كه حيات و وجودشان به بركت وجود اهل بيت است.
در اين زمينه قضيّه جالبى در زمان مرجعيّت جدّ ما در شهر مشهد رخ داده. پيرمردى بود كه جن احضار مى كرد. من او را ديده بودم. وقتى خانه فردى توسّط جنّيان سنگ باران شد، صاحب خانه به آن پيرمرد مراجعه كرد و عرض حال نمود.
پيرمرد با آنان مطرح كرد و سبب را جويا شد، پاسخ دادند كه اهالى اين خانه يكى از افراد ما را زده اند و پايش را شكسته اند و ما انتقام خواهيم گرفت.
صاحب خانه اقرار كرد كه گربه اى را زده اند و پايش آسيب ديده و گفت: ما حاضريم هر چه بخواهند ديه بدهيم.
آنان پاسخ داده بودند: ما مقلّد آقاى ميلانى هستيم، به او مراجعه كنند و هر چه ديه گفتند بپردازند و ما از اين ها دست برمى داريم.
آرى، در صورتى كه منظور اهل بلاد اعم از بشر، حيوان، جن باشد، پس وجود و بقا همه آنان مرتبط و متقوّم به وجود ائمّه عليهم السلام خواهد بود. چرا كه «اركان البلاد» هستند.
از جمله شواهد بر عموميّت، رواياتى است كه در ذيل آيه مباركه (إِنّا عَرَضْنَا اْلأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَاْلأَرْضِ وَالْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَأَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَهَا اْلإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُومًا جَهُولاً)1 وارد شده، كه فرموده اند:
هي ولاية أميرالمؤمنين عليه السلام;2
منظور از امانت، ولايت على بن ابى طالب عليهما السلام است.
ابن شهرآشوب خبرى را از محمّد بن حنفيّه روايت كرده كه امير مؤمنان على عليه السلام فرمود:
عرض اللّه أمانتي على السماوات السّبع بالثواب والعقاب، فقلن: ربّنا لا تحملنا بالثواب والعقاب، لكننا نحملها بلا ثواب ولا عقاب، وإنّ اللّه عرض أمانتي وولايتي على الطيور فأوّل من آمن بها البزاة البيض والقنابر وأوّل من جحدها البوم والعنقا فلعنهما اللّه تعالى من بين الطيور، فأمّا البوم فلا تقدر أن تظهر بالنهار لبغض الطير لها وأمّا العنقا فغابت في البحار لا ترى. وإنّ اللّه عرض أمانتي على الأرضين فكلّ بقعة آمنت بولايتي جعلها طيبة زكيّة وجعل نباتها وثمرها حلواً عذباً وجعل ماءها زلالاً، وكلّ بقعة جحدت إمامتي وأنكرت ولايتي جعلها سبخاً وجعل نباتها مرّاً علقماً وجعل ثمرها العوسج والحنظل وجعل ماءها ملحاً أجاجاً.
ثمّ قال: (وَحَمَلَهَا الانسانُ); يعني أمتك يا محمّد! ولاية أمير المؤمنين وإمامته بما فيها من الثواب والعقاب (إِنَّهُ كانَ ظَلُومًا )لنفسه (جَهُولاً)لأمر ربّه; من لم يؤدها بحقّها فهو ظلوم غشوم;3
خداوند امانت مرا به آسمان هاى هفت گانه در قبال ثواب و عقاب قرار داد. آسمان هاى هفت گانه گفتند: پروردگارا! در مقابل ثواب و عقاب امانتت را بر ما قرار مده; آن را بدون ثواب و عقاب حمل خواهيم كرد و خواهيم پذيرفت.
همانا خداى تعالى امانت و ولايت مرا بر پرندگان عرضه كرد و نخستين پرنده هايى كه ايمان آوردند و تصديق كردند بازهاى سفيد و گونه هاى پرستو بودند و نخستين پرنده هايى كه آن را انكار كردند جغد و عنقا بودند. از اين رو خدا بر آن دو پرنده لعن فرستاد و آن دو را از رحمت خود دور كرد. اما جغد در روز نمايان نمى شود; چرا كه پرندگان او را دشمن مى دارند و عنقا نيز در درياها مخفى شد و ديده نمى شود.
خداى تعالى امانت مرا بر زمين ها نيز عرض نمود، در پى آن هر زمينى كه به ولايت من ايمان آورد و تصديق كرد خداوند آن را مكانى پاك و پاكيزه قرار داد و گياهان و ميوه هاى آن قطعه زمين را شيرين و گوارا قرار داد و آبش را زلال; و هر زمينى كه امامت و ولايت مرا انكار كرد، آن را شوره زار قرار داد و گياهانش را بسيار تلخ و ميوه هايش را خاردار و تلخ قرار داد و آب هايش را نيز شور و تلخ قرار داد.
سپس فرمود: «و اين امانت را انسان پذيرفت»; يعنى امت تو اى محمّد! ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و امامت آن حضرت را با دو اصل پاداش و عقاب پذيرفت در حالى كه انسان بر خويشتن ستمكار و بر فرمان پروردگارش نادان است; آن كس كه اين امانت را به حقيقت ادا نكند، بسيار ستمكار و مستبد خواهد بود.
1. سوره احزاب (33): آيه 72.
2. الكافى: 1 / 413، حديث 2، المناقب، خوارزمى: 134.
3. مناقب ابن شهرآشوب: 2 / 141 و 142.
منبع:کتاب با پیشوایان هدایتگر – 1
نوشته آیت الله سید علی میلانی

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن