وَحَمَلَةِ كِتابِ اللّهِ

و (سلام بر) حاملان كتاب خدا.
شرح زيارت جامعه كبيره  -31

حاملان كتاب الهى
ائمّه عليهم السلام حاملان كتاب خدا هستند. واژه «حمل» به معناى برداشتن است; ولى در معانى گوناگون استعمال شده است; برداشتن و قرار دادن و سوار كردن چيزى را حمل گويند. اما مى توان معناى حقيقى «حمل» برداشتن است. خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
(وَحَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواح وَدُسُر);1
و او را بر كشتى ساخته شده از الواح و ميخ ها حمل كرديم.
از طرفى، مفهوم حمل وقتى تحقّق پيدا مى كند كه حامل و محمولى وجود داشته باشد وگرنه حمل مصداق نمى يابد. اين گونه مفاهيم در زبان عربى بسيار است.
از سوى ديگر حمل به چند صورت تحقّق پيدا مى كند:
گاهى انسان چيزى را به دست حمل مى كند و گاهى به پشت;
گاهى چيزى را روى كتف خود، گاهى بر بالاى سرش.
امّا قسم ديگرى هست و آن اين كه انسان شىء را در سينه اش حمل مى كند. قرآن كريم مى فرمايد:
(بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ);2
بلكه اين آيات روشنى است كه در سينه كسانى كه به آن ها دانش داده شده، جاى دارد.
به نظر مى رسد واژه «حمل» در جايى استعمال مى شود كه سنگينى باشد. در برداشتن چيز سبك استعمال لفظ «حمل» درست نيست مگر عنايتى در كار باشد، خلاصه مى توان ادّعا كرد كه واژه «حمل» به طور حقيقت فقط در مواردى كه ثقل وجود دارد به كار مى رود.
از طرفى ثقل و سنگينى بر دو قسم است:
1 . ظاهر محسوس;
2 . غير محسوس معقول.
اگر انسان بارى برمى دارد، مى گويند كه فلان شىء را حمل كرد. اگر خانمى باردار شود مى گويند: حامله است. اگر حيوان بارى را از جايى به جايى حمل كند، كه قرآن مى فرمايد:
(وَتَحْمِلُ أَثْقالَكُمْ);3
و آن ها بارهاى سنگين شما را به شهرى حمل مى كنند.
اگر كشتى انسان را حمل كند، كه قرآن مى فرمايد:
(وَحَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواح وَدُسُر);4
و او را بر كشتى ساخته شده از الواح و ميخ ها حمل كرديم.
و آن گاه كه درختى پر از ميوه باشد، مى گويند: اين درخت بار دارد. اما اگر فقط يك عدد سيب بدهد، بعيد است كه بگويند بار برداشته است. وقتى ابر از باران پر باشد تا زمين را سيراب كند، مى گويند: بار دارد، نه ابرى كه چهار قطره باران داشته باشد.
اين ها مواردى از حمل است كه هم محسوس است و هم ثقل دارد.
خداوند متعال ائمّه اطهار عليهم السلام را حاملان كتاب خودش در آيه مباركه (بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ الظّالِمُونَ) قرار داده است. به يقين، اين حملِ ظاهرى نيست; بلكه حملِ معنوى است كه قرآن ثقل دارد و سنگين است.
شىء ديگرى كه هم سنگين است و هم معنوى، گناه است. در قرآن مجيد در چند مورد به اين حمل اشاره شده است. آن جا كه مى فرمايد:
(وَما هُمْ بِحامِلينَ مِنْ خَطاياهُمْ مِنْ شَيْء);5
و آنان هرگز چيزى از گناهان اينان را حمل نخواهند كرد.
اين حمل سنگينى معقول است نه محسوس.
خداوند متعال به هنگام سرزنش علماى يهود مى فرمايد:
(مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفارًا);6
مَثل كسانى كه تورات را حمل مى كنند; ولى به آن عمل نمى كنند به سان اُلاغى است كه كتاب هايى را حمل مى كند.
خداوند متعال در اين آيه معقول را به محسوس تشبيه كرده است. در هر دو مورد حمل هست و سنگين; ولى آن يكى معقول و اين يكى محسوس است. وقتى به تورات عمل نكنند، مثل حيواناتى خواهند بود كه بارى را حمل مى كنند و نمى دانند اين بار چيست.
معلوم شد كه «حمل» يعنى برداشتن شىء، اعمّ از محسوس و معقول و محمول كه معمولاً سنگين است; سنگينى مادّى و معنوى را در بر مى گيرد.
حال بايد ديد كه مراد از «كتاب اللّه» چيست و اين كه چه سنگينى اى در كتاب اللّه وجود دارد و ائمه عليهم السلام كه حاملان كتاب اللّه هستند، چه صفت و وظيفه اى دارند.
1. سوره قمر (54): آيه 13.
2. سوره عنكبوت (29): آيه 49.
3. سوره نحل (16): آيه 7.
4. سوره قمر (54): آيه 13.
5. سوره عنكبوت (29): آيه 12.
6. سوره جمعه (62): آيه 5.

منظور از كتاب خدا
به نظر مى رسد كه «كتاب اللّه» وسيع تر از «قرآن مجيد» است. ائمّه عليهم السلام حاملان كتاب اللّه هستند كه شامل كتاب هاى پيامبران پيشين مى باشد كه خداوند متعال مى فرمايد:
(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَأَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ);1
ما رسولان خود را با برهان ها و دليل هاى روشن فرو فرستاديم و به همراه آنان كتاب و ميزان نازل كرديم.
و در قرآن كريم از كتاب هاى آسمانى گذشته به «صحف» نيز تعبير شده است، آن جا كه مى فرمايد:
(إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ اْلأُولى * صُحُفِ إِبْراهيمَ وَمُوسى);2
اين دستورات در كتاب هاى آسمانى پيشين آمده است; در كتاب ابراهيم و موسى.
ائمه عليهم السلام حاملان علمى و معنوى همه اين كتاب ها و صحف هستند.
و نيز آنان حاملان آن چه به رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله غير از قرآن نازل شده مى باشند، كه حضرت رسول فرمودند:
إنّ اللّه تعالى آتاني القرآن وآتاني من الحكمة مثل القرآن;3
به راستى كه خداوند متعال براى من قرآن را فرو فرستاد و از حكمت به سان قرآن عطا فرمود.
بلكه مى شود «كتاب اللّه» را اين جا به معناى «كتاب تكوين» اخذ كرد;
اما قدر متيقّن قرآن مجيد است كه ائمه عليهم السلام حقيقت و واقع قرآن را دارا هستند و نزد آن هاست، همان قرآنى كه فرموده:
(إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ * في كِتاب مَكْنُون * لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ);4
آن قرآن كريم و ارزشمندى است كه در كتابى محفوظ جاى گرفته است و جز پاكان نمى توانند به آن دست زنند.
همان قرآنى كه امير مؤمنان على عليه السلام فرموده:
وإنّ القرآن ظاهره أنيق وباطنه عميق، لا تفنى عجائبه ولا تنقضي غرائبه ولا تكشف الظلمات إلاّ به;5
همانا قرآن داراى ظاهرى زيبا و باطنى ژرف و عميق است. مطالب شگفت آورش تمام نمى شود و اسرار نهفته اش پايان نمى يابد و تاريكى ها بدون قرآن برطرف نخواهد شد.
همه حقايق قرآنى را ائمه عليهم السلام به حملِ علمى معنوى حامل هستند; از اين رو آيه مباركه (وَلا رَطْب وَلا يابِس إِلاّ في كِتاب مُّبِين);6 «هيچ تر و خشكى نيست مگر اين كه در كتابى آشكار ثبت است» و آيه (وَكُلَّ شَيْء أَحْصَيْناهُ في إِمام مُبين);7 «همه چيز را در امامى آشكار برشمرده ايم» به «امام» تفسير شده است.8
همه حقايق قرآن كه فرمود: «كتاب اللّه عز وجل على أربعة أشياء: على العبارة والإشارة واللطائف والحقائق»9 نزد ائمه عليهم السلام وجود دارد.
همه مردم با قرآن سر و كار دارند; ولى هر كسى به اندازه ظرفيت خود از قرآن مجيد بهره مى برد.
اما ائمّه عليهم السلام حاملان على الاطلاق كتاب اللّه هستند، همان گونه كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله حامل كتاب اللّه بوده است.
حال اگر امر دائر شود بين رجوع به كسى كه چنين شأن و مقامى نسبت به قرآن مجيد و عنداللّه سبحانه دارد و كسى كه از او در مورد معناى لفظى ساده از قرآن بپرسند و نتواند پاسخ دهد، چه بايد كرد؟
بنابر روايات: وقتى از شيوخ ثلاثه به خصوص اوّلى درباره معناى لفظى از الفاظ قرآن مى پرسيدند از پاسخ ناتوان مى ماندند. آن گاه كه از اوّلى پرسيدند معناى آيه شريفه (وَفاكِهَةً وَأَبًّا)10 چيست؟
پاسخ داد: چه بگويم؟ از خودم بگويم، يا چيزى از پيامبر اكرم صلى اللّه عليه وآله شنيده باشم؟ آيا شما چيزى از پيامبر نشنيده ايد؟11
شما را به خدا! عقل و عقلا در مقايسه بين كسى كه چنين ناتوان مى ماند و بين كسى كه در حضور مردم فرمود:
سلوني قبل أن تفقدوني;12
«از من بپرسيد پيش از آن كه مرا نيابيد» چه مى گويند؟!
شگفت انگيز اين كه حتّى يك نفر پيدا نشد كه بگويد: چنين نيست، ما فلان مطلب را پرسيديم و او ندانست; بلكه همه اقرار كردند كه امير مؤمنان على عليه السلام همين گونه بوده است. با اين حال آمدند و در مقابل چنين شخصيّتى عَلَم شدند و مردم را تا قيامت گمراه و بدبخت كردند.
1. سوره حديد (57): آيه 25.
2. سوره اعلى (87): آيه 18 و 19.
3. مجمع البيان: 2 / 194، تفسير الصافى: 1 / 299، تفسير نور الثقلين: 1 / 287، حديث 1137.
4. سوره واقعه (56): آيه 77 ـ 79.
5. نهج البلاغه: 550.
6. سوره انعام (6): آيه 59.
7. سوره يس (36): آيه 12.
8. تفسير العيّاشى: 1 / 361، تفسير القمى: 2 / 212، معانى الاخبار: 95، الاحتجاج: 2 / 375.
9. عوالى اللآلي: 4 / 105، حديث 155، بحار الانوار: 75 / 278.
10. سوره عبس (80): آيه 31.
11. ر.ك: فتح البارى: 13 / 229، بحار الانوار: 30 / 692.
12. ر.ك: بصائر الدرجات: 286، حديث 1، الاحتجاج: 1 / 384، الخرائج والجرائح: 3 / 1133، بحار الانوار: 26 / 64، تاريخ مدينة دمشق: 17 / 335، فتح الملك العلى: 76. كنز العمال: 13 / 165، حديث 36502.
منبع:کتاب با پیشوایان هدایتگر – 1
نوشته آیت الله سید علی میلانی

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن