50. در مورد عرش الهى و ويژگى‏هاى آن

50. باب العرش و صفاته‏

1 حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ فَقَالَ إِنَّ لِلْعَرْشِ صِفَاتٍ كَثِيرَةً مُخْتَلِفَةً لَهُ فِي كُلِّ سَبَبِ وَضْعٍ فِي الْقُرْآنِ صِفَةٌ عَلَى حِدَةٍ فَقَوْلُهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ يَقُولُ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ وَ قَوْلُهُ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ يَقُولُ عَلَى الْمُلْكِ احْتَوَى وَ هَذَا مُلْكُ الْكَيْفُوفِيَّةِ فِي الْأَشْيَاءِ ثُمَّ الْعَرْشُ فِي الْوَصْلِ مُتَفَرِّدٌ مِنَ الْكُرْسِيِّ لِأَنَّهُمَا بَابَانِ مِنْ أَكْبَرِ أَبْوَابِ الْغُيُوبِ وَ هُمَا جَمِيعاً غَيْبَانِ وَ هُمَا فِي الْغَيْبِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ الْكُرْسِيَّ هُوَ الْبَابُ الظَّاهِرُ مِنَ الْغَيْبِ الَّذِي مِنْهُ مَطْلَعُ الْبِدَعِ وَ مِنْهُ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا وَ الْعَرْشُ هُوَ الْبَابُ الْبَاطِنُ الَّذِي يُوجَدُ فِيهِ عِلْمُ الْكَيْفِ وَ الْكَوْنِ وَ الْقَدْرِ وَ الْحَدِّ وَ الْأَيْنِ وَ الْمَشِيَّةِ وَ صِفَةِ الْإِرَادَةِ وَ عِلْمُ الْأَلْفَاظِ وَ الْحَرَكَاتِ وَ التَّرْكِ وَ عِلْمُ الْعَوْدِ وَ الْبَدْءِ فَهُمَا فِي الْعِلْمِ بَابَانِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ مُلْكَ الْعَرْشِ سِوَى مُلْكِ الْكُرْسِيِّ وَ عِلْمَهُ أَغْيَبُ مِنْ عِلْمِ الْكُرْسِيِّ فَمِنْ ذَلِكَ قَالَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ أَيْ صِفَتُهُ أَعْظَمُ مِنْ صِفَةِ الْكُرْسِيِّ وَ هُمَا فِي ذَلِكَ مَقْرُونَانِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَلِمَ صَارَ فِي الْفَضْلِ جَارَ الْكُرْسِيِّ قَالَ إِنَّهُ صَارَ جَارَهُ لِأَنَّ عِلْمَ الْكَيْفُوفِيَّةِ فِيهِ وَ فِيهِ الظَّاهِرُ مِنْ أَبْوَابِ الْبَدَاءِ وَ أَيْنِيَّتِهَا وَ حَدِّ رَتْقِهَا وَ فَتْقِهَا- فَهَذَانِ جَارَانِ أَحَدُهُمَا حَمَلَ صَاحِبَهُ فِي الصَّرْفِ وَ بِمَثَلٍ صَرَّفَ الْعُلَمَاءُ و يستدلوا لِيَسْتَدِلُّوا عَلَى صِدْقِ دَعْوَاهُمَا لِأَنَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ فَمِنِ اخْتِلَافِ صِفَاتِ الْعَرْشِ أَنَّهُ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ وَ هُوَ وَصْفُ عَرْشِ الْوَحْدَانِيَّةِ لِأَنَّ قَوْماً أَشْرَكُوا كَمَا قُلْتُ لَكَ قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَبِّ الْعَرْشِ رَبِّ الْوَحْدَانِيَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ وَ قَوْماً وَصَفُوهُ بِيَدَيْنِ فَقَالُوا يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ وَ قَوْماً وَصَفُوهُ بِالرِّجْلَيْنِ فَقَالُوا وَضَعَ رِجْلَهُ عَلَى صَخْرَةِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ فَمِنْهَا ارْتَقَى إِلَى السَّمَاءِ وَ قَوْماً وَصَفُوهُ بِالْأَنَامِلِ فَقَالُوا إِنَّ مُحَمَّداً ص قَالَ إِنِّي وَجَدْتُ بَرْدَ أَنَامِلِهِ عَلَى قَلْبِي فَلِمِثْلِ هَذِهِ الصِّفَاتِ قَالَ رَب عَمَّا بِهِ مَثَّلُوهُ- وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‏ الَّذِي لَا يُشْبِهُهُ شَيْ‏ءٌ وَ لَا يُوصَفُ وَ لَا يُتَوَهَّمُ فَذَلِكَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى وَ وَصَفَ الَّذِينَ لَمْ يُؤْتَوْا مِنَ اللَّهِ فَوَائِدَ الْعِلْمِ فَوَصَفُوا رَبَّهُمْ بِأَدْنَى الْأَمْثَالِ وَ شَبَّهُوهُ بِالْمُتَشَابِهِ مِنْهُمْ فِيمَا جَهِلُوا بِهِ فَلِذَلِكَ قَالَ وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا فَلَيْسَ لَهُ شِبْهٌ وَ لَا مِثْلٌ وَ لَا عَدْلٌ وَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ الَّتِي لَا يُسَمَّى بِهَا غَيْرُهُ وَ هِيَ الَّتِي وَصَفَهَا فِي الْكِتَابِ فَقَالَ- فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ جَهْلًا بِغَيْرِ عِلْمٍ فَالَّذِي يُلْحِدُ فِي أَسْمَائِهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ يُشْرِكُ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ وَ يَكْفُرُ بِهِ وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهُ يُحْسِنُ فَلِذَلِكَ قَالَ- وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ فَهُمُ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَيَضَعُونَهَا غَيْرَ مَوَاضِعِهَا يَا حَنَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمَرَ أَنْ يُتَّخَذَ قَوْمٌ أَوْلِيَاءَ فَهُمُ الَّذِينَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ الْفَضْلَ وَ خَصَّهُمْ بِمَا لَمْ يَخُصَّ بِهِ غَيْرَهُمْ فَأَرْسَلَ مُحَمَّداً ص فَكَانَ الدَّلِيلَ عَلَى اللَّهِ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى مَضَى دَلِيلًا هَادِياً فَقَامَ مِنْ بَعْدِهِ وَصِيُّهُ ع دَلِيلًا هَادِياً عَلَى مَا كَانَ هُوَ دَلَّ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ مِنْ ظَاهِرِ عِلْمِهِ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ ع

ترجمه :

1. حنان ابن سدير مى‏گويد: از امام صادق (عليه السلام) درباره عرش و كرسى سؤال كردم. آن حضرت فرمودند: عرش، داراى ويژگى‏هاى زياد و متفاوت است و در هر جايى از قرآن كه استفاده شده است، ويژگى جداگانه‏اى دارد. آن جا كه مى‏فرمايد: پروردگار عرش بزرگ يعنى پروردگار ملك و ملكوت بزرگ و آنجا كه مى‏فرمايد: خداوند مهربان بر عرش تسلط دارد يعنى بر ملك و ملكوت احاطه دارد و اين نوع تسلط، چگونگى در اشياء را مى‏رساند و عرش با اين كه به كرسى متصل است اما از آن جدا مى‏باشد زيرا عرش و كرسى دو در از بزرگترين درهاى غيب هستند و هر دو پنهان مى‏باشند و در پنهانى، نزديك به يكديگر هستند زيرا كرسى همان در پنهانى است كه از آن چيزهاى جديد و تمام اشياء ايجاد مى‏شود و عرش همان در باطنى است كه در آن علم چگونگى، هستى، اندازه، حدود، مكان، خواست، اراده، علم الفاظ، حركات، ترك و علم بازگشت و قصد ايجاد مى‏شود. پس عرش و كرسى در علم دو در نزديك به هم هستند زيرا مالكيت عرش غير از مالكيت كرسى است و علم عرش پنهانى‏تر از علم كرسى مى‏باشد و به همين دليل است كه خداوند مى‏فرمايد: پروردگار عرش بزرگ يعنى ويژگى عرش از ويژگى كرسى بزرگ‏تر است در حاليكه نزديك به هم هستند.

حنان بن سدير مى‏گويد: به امام عرض كردم: جانم به فدايت! چرا عرش در برترى همسايه و مثل كرسى است؟ حضرت فرمودند: عرش، همسايه كرسى گرديده است زيرا علم چگونگى در عرش وجود دارد و در آن، ظاهر درهاى قصد و مكانيت و اندازه گشايش و باز شدن وجود دارد و اين دو همسايه يكديگر هستند و يكى از آن دو ديگرى را در گردانيدن (دگرگون ساختن) و مانند مثل‏هاى دانشمندان مى‏باشند و بر درستى ادعاى آن دو استدلال مى‏كنند و خداوند هر كس را كه بخواهد به رحمت خود اختصاص مى‏دهد و او قدرتمند و ارجمند است.

يكى از ويژگيهاى گوناگون عرش اين است كه خداوند متعال فرموده است: پروردگار عرش از آن چه توصيف مى‏كنند كه در اين جا عرش به يگانگى توصيف شده است زيرا همان طور كه به تو گفتم، گروهى بودند كه نسبت به خداوند شريك قائل مى‏شدند و اينكه خداوند متعال فرموده است: پروردگار عرش يعنى پروردگار يگانه‏اى كه از آنچه وصف مى‏كنند. و گروهى خداوند را به داشتن دو دست توصيف مى‏كنند و مى‏گفتند: دست خدا بسته است. و گروهى خداوند را به داشتن دو پا توصيف مى‏كردند و مى‏گفتند: خداوند، پاى خود را بر صخره‏اى بيت المقدس گذاشت و از آن جا به آسمان رفت و گروهى خداوند را به داشتن انگشت توصيف مى‏كردند و مى‏گفتند: حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده است: من خنكى انگشتان خدا را بر قلبم احساس كردم و به خاطر همين توصيفات است كه خداوند فرموده است: پروردگار عرش از آن چه توصيف مى‏كنند و مى‏گويد: پروردگار بزرگتر است از آن چيزى است كه به آن مثال مى‏زنند و براى خدا مثال بالايى است كه چيزى شبيه او وجود ندارد و وصف نمى‏شود و در ذهن نمى‏آيد و آنها مثال والا هستند و وصف كسانى كه از طرف خدا به آنها بهره‏هاى علم داده نشده است و پروردگارشان را به مثالهاى كوچك، توصيف كرده و او را به واسطه نادانى، به خودشان تشبيه مى‏كنند و به همين دليل خداوند مى‏فرمايد: به شما از علم فقط اندكى داده شده است. پس براى خداوند، شبيه، مثال و چيزى كه با او برابرى كند، وجود ندارد و خداوند داراى اسم‏هاى نيكويى است كه غير از او، چيزى به آنها ناميده نمى‏شود و اسم‏هاى نيكو همان اسم‏هايى است كه خداوند آنها را در قرآن توصيف كرده و فرموده است: او را به وسيله آن نام‏ها، بخوانيد و كسانى كه در مورد اسم‏هاى خداوند، شرك مى‏ورزند را رها كنيد. زيرا آنها از روى نادانى و بدون علم، چنين مى‏كنند. پس كسى كه بدون علم، در مورد اسم‏هاى خداوند، شرك مى‏ورزد، مشرك است و ندانسته، به خداوند كافر مى‏شود، در حالى كه گمان مى‏كند كار خوب انجام مى‏دهد و به همين دليل خداوند مى‏فرمايد:بيشتر آنها به خداوند ايمان ندارند، مگر اين كه (به جاى ايمان) مشرك مى‏باشند. پس آنها كسانى هستند كه بدون آگاهى، در مرود اسم‏هاى خداوند، شرك مى‏ورزند و آنها را در غير مكان خود قرار مى‏دهند.

اى حنان (بن سدير)! خداوند متعال دستور داده است كه گروهى به عنوان دوست، گرفته شوند و آنها كسانى هستند كه خداوند به آنها برترى داده است و به چيزهايى اختصاص داده كه به ديگران نداده است و حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را فرستاد و به اذن خداوند، راهنماى مردم به سوى او بود تا اين كه به عنوان يك راهنما و هدايت كننده از دنيا رفت و بعد از ايشان، جانشين آن حضرت، (امام على (عليه السلام)) بر اساس آن چه دستور خداوند بر آن دلالت مى‏كرد و علمى كه داشت، راهنما و هدايت كننده شد و سپس امامان هدايت گر شدند.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: