مجلس نود و پنجم روز چهار شنبه دوازده روز ب آخر ماه شعبان سال 368 مانده در مشهد امام رضا (ع)

امالی شیخ صدوق

1- محمد بن عذافر از پدرش نقل كرده كه :
بامام باقر (ع) گفتم چرا خدا مردار و خون و گوشت خوك را حرام كرده ؟ فرمود براستى خداى تبارك و تعالى اينها را بر بندگانش حرام نكرده و جز آن را حلال نكرده بر آنها براى تمايل حضرتش بدان چه حلال كرده و بيرغبتى بدان چه بر آنها حرام كرده است ولى خداى عز و جل خلق را آفريد و ميدانست كه چه چيز تن آنها را برپا ميدارد و به ميكند و آن را بر ايشان حلال كرد و بر آنها مباح ساخته و ميدانست چه براى آنها زيان دارد و آن را بر آنها حرام كرده و براى مضطر در گاهى كك براى حفظ خود بجز آن در دسترس ‍ ندارد باندازه قوت حلال كرده .
سپس فرمود مردار را كسى نخورد جز آنكه تنش سست شود و نيرويش ‍ بكاهد و نسلش قطع شود و خورنده مردار بمرگ ناگهان بميرد، خوردن خون آب زرد ببار آرد و بيمارى كلب و قساوت قلب و بيرحمى آورد كه خورنده آن نسبت بخويش و رفيق خود مورد اطمينان نيست ، گوشت خنزير، خداى تبارك و تعالى مردمى را بصورتهاى گوناگون چون خوك و ميمون و خرس مسخ كرد و از خوردن امثال آنها غدقن كرد تا از آنها سود نبرند و كيفر آنها را سبك نشمارند، مى را حرام كرد براى اثر بد و فساد آن و سپس فرمود دائم الخمر چون بت پرست است و دچار ارتعاش گردد و بى مروت شود و بر مجرمان خود دلير گردد و خون آنها بريزد و با آنها بزرگى كند تا آنجا كه چون مست شود ايمن نباشد كه بر محرم خود بجهد و آن را درك نكند، مى براى نوشنده خود جز بدى نيفزايد.

2- امام صادق (ع) ميفرمود:
ابليس هنگام مناجات موسى بن عمران گرد او آمد، فرشته اى گفت در اين حال كه با پروردگارش سرگرم مناجاتست چه ميخواهى ؟ گفت همان را كه از پدرش آدم درون بهشت خواستم و اميد داشتم ، در ضمن مناجات ، خدا باو گفت اى موسى من نماز نپذيرم جز از كسى كه براى بزرگواريم فروتنى كند و دلش ملازم ترس من باشد و روز خود را با ذكر من طى كند و شب با قصد پى گيرى گناه نخوابد و حق اولياء و دوستانم را بشناسد، موسى عرضكرد مقصود از دوستان و اوليائت ابراهيم و اسحق و يعقوب باشند؟ خداى عز و جل فرمود اى موسى آنان چنين هستند ولى مراد من آن است كه براى او آدم و حوا را آفريدم و براى او بهشت و دوزخ را آفريدم ، موسى عرضكرد پروردگارا او كيست ؟ فرمود محمد احمد كه نامش را از نامم باز گرفتم زيرا من محمودم ، موسى عرضكرد پروردگارا مرا از امت او گردان فرمود موسى تو از امت او باشى اگر او را بشناسى و مقام او و خاندانش را بدانى ، مثل او و مثل اهل بيتش در كسانى كه آفريدم چون فردوس است در بهشت كه برگش ‍ نخشكد و مزه اش نگردد هر كه آنها را و حق آنها را شناسد براى او در هنگام نادانى حلم مقرر كنم و در تاريكى نور، پيش از آنكه مرا بخواند اجابتش كنم و پيش از آنكه درخواست كند عطايش بخشم ، اى موسى چون ديدى درويشى بتو رو آورد بگو خوشا بر شعار خوبان و چون ديدى توانگرى رو كند بگو گناهى است كه كيفرش شتافته ، دنيا خانه كيفر است كه آدم را هنگام خطايش در آن كيفر دادم ، دنيا ملعونست مگر آنچه براى من باشد اى موسى بندگان خوب من در آن بى رغبتند، باندازه اى كه مرا بدانند و خلق ديگر من باندازه نادانى خود در آن رغبت دارند كسى آن را بزرگ نداند و چشمش ‍ بدان روشن شود و هر كه خوارش شمارد از آن بهره برد.
سپس امام صادق (ع) فرمود اگر توانيد كه ناشناس بمانيد همان كنيد بر تو زيانى ندارد كه مردم تو را نشناسند و بر تو زيانى ندارد كه مردم تو را نكوهش ‍ كنند در صورتى كه نزد خدا ستوده باشى على (ع) ميفرمود دنيا خيرى ندارد مگر براى يكى از دو كس آنكه هر روز بر احسان خود بيفزايد و آنكه با توبه گناهان خود را جبران كند و از كجا ميتواند توبه كند بخدا اگر سجده كند تا گردنش قطع شود خدا از او نپذيرد جز بولايت ما خاندان .

3- مفضل بن عمر گويد:
از امام صادق (ع) عشق را پرسيدم فرمود دلهائى كه از ياد خدا تهى شوند و خدا دوستى ديگرى را ب آنها چشاند.

4- فرمود:
هر كه دو روزش برابر است مغبونست و هر كه روز آينده اش بدتر است ملعونست و هر كه خود را در ترقى نداند بنقصان گرايد هر كه بنقصان گرايد مرگ براى او بهتر از زندگى است .

5- امام صادق (ع) فرمود:
لقمان در ضمن وصاياى خود بپسرش گفت اى پسر جانم در ضمن ساز و برگ براى برابرى با دشمن خود با او در آميز و اظهار رضايت از او بكن و از او دورى مكن تا
درونت را بداند و براى برابرى با تو آماده گردد اى پسر جانم از خدا چنان بترس كه اگر عبادت ثقلين را ب آستانش برى نگران از عذابش باشى و باو چنان اميدوار باش كه اگر گناه ثقلين را ب آستانش برى اميد آمرزش از او دارى ، پسر جان ، من سنگ و آهن و هر بار ثقيلى بدوشم كشيدم و سنگين تر از همسايه بد نديدم هر تلخى را چشيدم و تلختر از فقر نيافتم .

6- لقمان بپسرش گفت :
پسرم هزار دوست بگير و هزار دوست كم است ، يك دشمن نگير كه يكى هم بسيار است ، امير المؤمنين (ع) سروده .

تا توانى دوستان بسيار بهر خود بگير   چون ستون ياورانند و تو را پشت و پناه
دوست و يار نبود بيش گر باشد هزار   ليك يك دشمن بود بسيار و صد ويل است و آه

7- امام صادق (ع) ميفرمود:
دوستى را شرائطى است هر كه همه آنها ندارد دوست كاملش مدان و هر كه هيچ از آنها ندارد دوستش مخوان .
1- آنكه نهان و عيانش نسبت بتو يكى باشد.
2- خوبى تو را خوبى خود داند و زشتى تو را زشتى خود.
3- دارائى و مقام او را نسبت بتو ديگرگون نكند.
4- هر چه تواند از تو دريغ ندارد.
5- ترا در بينوائى و گرفتارى وانگذارد امام صادق (ع) فرمود هر كه سه بار بر تو خشم كرد و در باره تو بد نگفت او را دوست خود گير.
فرمود ببرادر خود وثوق نهائى نداشته باش كه هر كه زود بسر درآيد بر سر پا نيايد.
فرمود بيكى از اصحابش آن رازى را با دوست در ميان نه كه اگر دشمنت از آن آگاه شد زيانت نرساند، بسا كه دوست روزى دشمن شود.
فرمود پدرم از جدم از امير المؤمنين باز گفت كه كيست كه يك روز برادر همه جانبه تو باشد و كدام مردان مهذبند؟

8- فرمود:
هر كه سه روز آخر شعبان را روزه دارد و بماه رمضانش وصل كند خدا روزه دو ماه پياپى براى او نويسد.

9- فرمود:
روزه شعبان و ماه رمضان توبه پذيرفته از خداست گرچه از خون حرام باشد.

10- رسول خدا (ص) فرمود:
اى على در قيامت تو را سوار درشكه اى از نور آورند و بر سرت تاجى است كه چهار ركن دارد و هر ركنى سه سطر است لا اله الا اللّه ، محمد رسول اللّه ، على ولى اللّه ، كليدهاى بهشت را بتو دهند و تو را بر تخت معروف بتخت كرامت نشانند و همه اولين و آخرين بر يك پهنا زمين گرد تو باشند و تو دستور دهى كه شيعه هايت را ببهشت برند و دشمنهايت را بدوزخ ، توئى قسم جنت ، توئى قسيم دوزخ ، كامجو است هر كه دوستت دارد و زيانمند است هر كه دشمنت دارد تو در آن روز امين خدا و حجت آشكار خدائى .

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: