مجلس هشتاد و چهارم روز سه شنبه دوازده روز از رجب 368 مانده

امالی شیخ صدوق

1- رسول خدا بعلى بن ابى طالب چنين سفارش كرد:
اى على چون عروس را بخانه تو آرند وقتى نشست كفش او را بكن و پايش ‍ را بشو و آبش را بدر خانه ات بريز كه چون چنين كنى خدا از خانه ات هفتاد هزار رنگ فقر را ببرد و هفتاد هزار رنگ بركت در آن درآورد و هفتاد هزار رحمت بر تو فرو فرستد كه بر سر عروس بچرخد تا بركت آن بهر گوشه خانه ات برسد و خدا عروس را از جنون و خوره و پيسى امان دهد كه باو رسند تا در آن خانه است و عروس را تا يك هفته از دوغ و سركه و گشنيز و سيب ترش منع كن ، على گفت يا رسول اللّه چرا او را از اين چهار چيز منع كنم ؟ فرمود چون رحم از اين چهار عقيم شود و اولاد نياورد و حصير كف خانه از زن نازاد به است على گفت چطور سركه از او منع كند، فرمود چون بر سركه حائض گردد هرگز پاك نشود بطور كامل و گشنيز حيض را برانگيزد در درون او و زايش را سخت كند و سيب ترش حيض را ببندد و مايه درد شود.

سپس فرمود اى على با زنت اول و ميانه و آخر ماه مجامعت مكن كه ديوانگى و خوره و گيجى بدو شتابند و بفرزندش ، بعد از ظهر جماع مكن كه اگر فرزندى آوريد قيچ باشد و شيطان به قيچى انسان شاد است ، نزد جماع سخن مگو كه اگر فرزندى شود از گنگى در امان نيست مبادا كسى بفرج زنش بنگرد و بايد وقت جماع ديده بر هم نهد زيرا نظر بفرج مايه كورى فرزند است اى على با زنت بعشق زن ديگرى مجامعت مكن كه ميترسم اگر فرزندى شود مخنث و زن منش و گيج باشد، هر كه با زن خود در بستر جنب است قرآن نخواند كه ميترسم آتشى از آسمان فرود آيد و هر دو را بسوزاند، اى على جماع مكن جز آنكه خودت دستمالى داشته باشى و زنت دستمال ديگر با يك دستمال خود را پاك نكنيد كه شهوت بر شهوت افتد و مايه دشمنى است ميان شما و شما را بجدائى و طلاق كشد، ايستاده جماع مكن كه كار خرانست و اگر فرزندى شود در بستر بشاشد چون خر كه در هر جا بشاشد، در شب فطر جماع مكن كه اگر فرزندى شود بسيار بد باشد، در شب عيد قربان جماع مكن كه فرزند شش انگشت آيد يا چهار انگشت ، زير درخت بار دار جماع مكن كه فرزند جلاد و آدمكش و كدخدا آيد، در برابر پرتو آفتاب جماع مكن ، مگر با روپوش بر هر دوان كه اگر فرزند شود در سختى و فقر باشد تا بميرد، ميان اذان و اقامه جماع مكن كه فرزند خونخوار آيد اى على چون زنت آبستن باشد بيوضوء با او جماع مكن كه فرزند كوردل و بخيل آيد در نيمه شعبان جماع مكن كه فرزند شوم و با خال چهره آيد، در آخر ماه دو روز از آن مانده جماع مكن كه فرزند گمركچى و معاون ظالم آيد و جمعى از مردم بدستش هلاك شوند بر سر پشت بامها جماع مكن كه فرزند منافق و رياكار و بدعت گذار آيد چون قصد سفر دارى در شب جماع مكن كه فرزند ولخرج آيد رسول خدا اين آيه را خواند (سوره اسراء- 30) براستى مبذرين برادران شياطين باشند، چون در سفرى رفتى تا سه شب و روز جماع مكن كه فرزند معاون هر ظالم بر تو آيد، اى على شب دوشنبه ملازم جماع باش كه اگر فرزندى آيد حافظ قرآن و راضى بقسمت خدا باشد. اى على اگر شب سه شنبه جماع كنى و فرزندى آيد پس از شهادت به شهادتين شهادت روزيش باشد و خدا با مشركانش كيفر نكند و بوى دهانش خوش باشد و رحم دل و با سخاوت و پاك زبان از غيبت و دروغ و بهتان است ، اگر شب پنجشنبه جماع كنى و فرزندى آيد حاكمى از حكام گردد يا عالمى از علماء در روز پنجشنبه ظهر هنگام كه آفتاب در وسط آسمانست فرزند كه آيد تا پير شود شيطان باو نزديك نگردد و با فهم باشد و در دين و دنيا سلامت روزيش گردد، در شب جمعه باشد و فرزند آيد سخنور و گويا و زبان آور شود و در روز جمعه پس از عصر باشد و فرزند آيد معروف و مشهور و دانشمند گردد در شب جمعه بعد از نماز عشاء باشد اميد فرزندى ميرود كه از ابدال باشد ان شاء اللّه ، اى على در ساعت اول شب با زنت جماع مكن كه اگر فرزندى شود بسا باشد جادوگر و دنيا طلب در آيد، اى على اين سفارش مرا بياد نگهدار چنانچه من از جبرئيل نگهداشتم .

2- امام باقر (ع) فرمود:
يكى از اصحاب امير المؤمنين بنام همام كه مردى عابد بود خدمتش آمد و عرضكرد يا امير المؤمنين مردان با تقوى را برايم توصيف كن تا گويا آنها را ديده باشم على (ع) در جوابش سنگينى كرد و سپس باو فرمود اى همام تو تقوى پيشه كن و احسان نما زيرا خدا همراه با متقيان و محسنان است همام گفت يا امير المؤمنين تو را بحق آنكه بدان چه مخصوصت كرده و گراميت داشته و بتو بخشش كرده و تفضل كرده و بحق آنچه بتو داده و عطا كرده آنها را برايم وصف كن امير المؤمنين (ع) بر سر دو پا ايستاد و سپاس و ستايش ‍ خدا نمود و صلوات بر پيغمبر فرستاد و پس از آن فرمود:

اما بعد براستى خداى عز و جل از خلق را كه آفريد از طاعت آنها بى نياز بود و از نافرمانى آن ها آسوده زيرا معصيت عاصيانش زيانى ندارد و طاعت فرمانبرانش سودى نبخشد، رزق آنها را ميانشان قسمت كرد و هر كدام را بجاى خود نهاد و همانا آدم و حوا را از بهشت فرود آورد براى كيفر آن ها چون مخالفت او كردند و عصيان امرش نمودند، متقيان در اين دنيا همان اهل فضائلند كه گفتارشان درست و پوشاكشان متوسط و رفتارشان تواضع است براى خداى عز و جل بفرمانبرى خشوع كردند و آماده شدند ديده ، از آنچه خدا حرام كرده پوشيدند و گوش بدانش دادند، در حال گرفتارى چون حال آسايش خود دارى كردند براى رضا بقضاى خدا و اگر نبود عمر مقدرشان جان هاشان در تنشان نمى گنجيد يك چشم بهمزدن از شوق ثواب و ترس عقاب خدا در نظرشان بزرگ آمد و هر چيز ديگر پست ، آنها خود را در بهشت دانند چون كسى كه در آن متنعم و بر آن تكيه زده ، در دوزخ نگرند چون كسى كه در آن عذاب كشد دلهاشان پراندوه و از بدى آنها آسوده اند تنى لاغر دارند و نيازى اندك و روحى پارسا و هزينه آخرتى از دنيا بردارند بزرگ ، چند روز كوتاه شكيبا شوند و دنبالش آسايش درازى دارند، تجارتى سودمند كنند كه پروردگارى كريم براى آنها فراهم كرده دنيا آنها را خواهد و آن را بخواهند و دنبال آنها رود و درمانده اش كنند در شب دو گام در صف كنند و جزوه هاى قرآن را بخوانند با آن غم خورند و از آن مژده يابند و درمان دردشان باشد و خود را بدان در پناه نهند و غمشان از گريه بر گناهان بجوشد و از زخم دل خود دردمند باشند، چون ب آيه اى رسند كه بترساند با گوش و چشم دل بدان تو چه كنند و تنهاشان بلرزه آيد و دلهاشان بهراسد و دريابند كه شيهه و شهيق دوزخ در بن گوش آنها است و چون ب آيه اى گذرند كه تشويق كند بدان اعتماد كنند از روى طمع و روحشان از شوق بر آن پرد و دريابند كه جلو چشم آنها است ، زانو زده اند برابر جبار بزرگوارى پيشانى و كف و زانو و نوك پا بر خاك نهاده و اشك آنها بر گونه هايشان روانست و بخدا ميزارند براى آزادى خود، در روز حليم و دانشمند و نيكو كار و با تقوايند و ترس آنها گوشت آنها را ريخته و چون چوب تير پرداخته اند و كسى كه آنها را بيند گمان برد بيمارند و آنها بيمارى ندارند يا گويند ديوانه اند در سر آنها انديشه بزرگى است از فكر خدا و سلطنت استوارش همراه باد مرگ و هراس هاى قيامت اينست كه دل آنها را بهراس افكنده و عقلشان پريده و چون بخود آيند با اعمال نيك بخداى عز و جل گرايند براى خدا بعمل باندك خشنود نباشند و فراوان را براى او بسيار نشمارند آنها بخود بدگمانند و از كردار خودشان ترسان ، اگر يكى از آنها را بستانيد بترسد از آنچه گويند و آمرزشخواهند از آنچه ندانند و گويد من خود را بهتر شناسم از ديگران و پروردگار من از خود من داناتر است خدايا بدان چه گويند مرا مؤ اخذه مكن و بهتر از آنچه گويند مرا بنما و آنچه را ندانند برايم بيامرز زيرا تو علام الغيوبى و ساتر عيوبى و نشانه هر كدامشان اينست كه در دين توانا است و در عين نرمى محتاطست و يقين او با ايمانست و در تحصيل علم حريصت و در فهم خرده بين و در دانش بردبار و در كسب با آرامش و در هزينه دادن مهربان در توانگرى ميانه رو در عبادت با خشوع و در ندارى با تحمل و در سختى صبور و بدسترنج خود با مهربانى و در حق عطابخش و طالب حلال و نشيط در هدايت و بر كنار از طمع و پاك در راست روى و چشم پوش از شهوت ، ستايش نادانش نفريبد، و اما آنچه داند از دست ندهد، خود را در كردارش كند شمارد و كارهاى شايسته كند و باز هم در هراس است شب كند و هم او شكر است و صبح و كند كارش ذكر است ، شب بگذراند در حذر از غفلت كه او را بايد و شاد از فضل كه در حق او بدست آيد اگر نفس بر او سخت گيرد خواستش را در آنچه زيان دارد نيارد، شاد است بدان چه بماند و بپايد و چشمش روشن است بدان چه زوال ندارد و شوقش در آنست كه بماند و بيرغبت است در آنچه نماند، دانش را با بردبارى آميزد و بردبارى را با خرد، ببينى او را كه تنبلى از او دور است ، در نشاط است ، آرزويش كوتاهست و لغزشش كمست و در انتظار مرگ است و دلش خاشعست و در ياد پروردگار است و از گناهش ترسانست و نفسش قانعست و از نادانى خود در جستجو است، سهل كار است و نگهدار دين خود و شهوتش را كشته و خشمش را فرو خورده اخلاقش پاك و همسايه از او آسوده است كبرش كمست و صبرش استوار و ذكرش بسيار و كارش محكم در آنچه دوستانش سپارند خيانت نكند و گواهى خود از دشمنانش دريغ ندارد و كار حقيرا برياء نكند و از شرم واننهد، خير او مورد انتظار است و از شرش آسوده‏اند اگر غفلت ورزد خدايش در ذاكران ثبت كند و چون ذكر گويد از غافلانش محسوب ندارد از ستمكارش بگذرد و ب‏آن كه محرومش كند عطا دهد و آنكه از او ببرد با او پيوندد و بردبارى را از دست ندهد و در مورد شك شتاب نكند و از آنچه بر او آشكار شود چشم پوشد نادانيش دور است و گفتارش نرم و نيرنگش معدوم و احسانش معروف و گفتارش راست و كارش نيكو خيرش در پيش و شرش گريزان در لرزشها سنگينست و در گرفتاريها شكيبا و در فراغت بال شاكر بر آنكه دشمن دارد ستم نكند و در باره دوست گناه نورزد و آنچه از او نيست ادعا نكند و حقى كه بر او است منكر نگردد و بحق اعتراف كند پيش از آنكه بر او گواه شوند آنچه بايد حفظ كند گم نكند و كسيرا بلقب بد نخواند بر كسى ستم نكند و حسد نبرد و آزار همسايه نكند در مصيبت كسيرا شماتت نكند بدرستى شتابد و امانت را رد كند و از زشتيها عقب ماند و امر بمعروف كند و نهى از منكر، بنادانى مداخله در كارها نكند و از حق بيرون نرود براى درماندگى، اگر خموشى كند از آن غمنده نشود و اگر گويد خطا نكند و اگر خندد قهقه بلند نزند. ب‏آنچه مقدر او است راضى است خشم او را سرافكنده نكند و هوى بر او چيره نشود و بخل بر او غالب نگردد و طمع در آنچه از او نيست نكند با مردم در آميزد تا بداند و خاموش شود تا سالم بماند و بپرسد تا بفهمد و بكاود تا بداند، بخير توجه نكند براى آنكه بدان نبازد و سخن بجبروت نكند اگر ستم بيند صبر كند تا خدا برايش انتقام گيرد خودش از خود در رنجست و مردم از او در آسايش خود را براى آخرتش در رنج اندازد و مردم را از خود در آسايش اندازد و هر كه از او دورى كند از بغض و نزهت است و هر كه باو نزديك شود قرين نرمش و مهربانيست دوريش از تكبر نيست و بزرگ منشى و نزديكيش از مكر و دغل نيست بلكه بهر كه پيش از او بود است از اهل خير اقتداء كند و پيشواى آيندگانست در نيكوكارى گويد همام در اين جا نعره‏اى زد كه مرد امير المؤمنين فرمود بخدا من از اين بر او ميترسيدم دستور داد او را تجهيز كردند و بر او نماز خواند فرمود پند رسا با اهلش چنين كند، يكى گفت تو خود چطورى؟ فرمود واى بر تو براى هر كس ‍ عمريست كه از آن نگذرد و سببى است كه از آن تجاوز نكند آرام باش و بازمگو كه اين گفتار را شيطان بزبانت نهاد.

3- ابو سعيد گفت :
روز غدير رسول خدا (ص) دستور داد منادى نداى نماز جماعت كشيد و پيغمبر دست على را گرفت و فرمود هر كه را من آقا و مولا هستم اين على آقا و مولا است بار خدايا دوستش را دوست دار و دشمنش را دشمن دار، حسان بن ثابت گفت يا رسول اللّه در باره على شعرى بگويم ؟ فرمود
بگو- گفت :

در روز غدير جار زد پيغمبرشان   در خم و چه خوب جارچى است نبى
ميگفت كه بر شما است مولى و ولى ؟   گفتند و نبود دشمنيشان علنى
معبود تو مولا است و هستى تو ولى   امروز نه عاصى بميان و نه دنى
فرمود على بپا خيز كه تو   هادى و امامى و بمن باش وصى
ميبود على گرچه گرفتار رمد   ميجست براى ديده داروى زكى
با آب دهان خود مداواش نمود   تبريك بر اين پزشك و بيمار على

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: