خطبه 182 نهج البلاغه
«قد لبس للحکمه جنتها و اخذها بجميع ادبها من الاقبال عليها و المرعفه بها ، و التفرغ لها ، فهي عند نفسه ضالته التي يطلبها ، و حاجته التي يسال عنها فو مغترب اذا اغترب الاسلام ، و ضرب بعسيب ذنبه و الصق الرض بجرانه ، بقيه من بقايا حجته ، خليفه من خلائف انبيائه». [1] .
زره دانش را بر تن پوشانده و آن را با تمام آداب و شرائطي که ميبايد چون توجه به شناسائي و فراغت بال از سرگرمي به غير آن فرا گرفته ، پس حکمت گمشده او است که پيوسته در جستجوي آنست و خواسته او است که در تعقيبش پرس و جو ميکند. آن زمان که اسلام به غربت گرايد و ( همانند شتري که رنجور و از راه رفتن باز مانده دم خود را حرکت دهد و سينه بر زمين چسباند) حرکت و سازندگي خود را از دست بدهد ، او به غربت و پنهاني بسر برد (تا موقعي که از طرف خدا مامور به قيام گردد و اسلام را از غربت و فراموشي برهاند).
او باقيماندهايست از حجتهاي خدا و خليفهايست از خلفاي پيامبران.
ابن ابي الحديد پيرامون اين فراز از گفتار امير مومنان نوشته است.
اين گفتار را هر گروهي بر اساس عقيده خود تفسير کردهاند. شيعه اماميه گمان کردهاند که مقصود از اين شخصيت مهدي منتظر ميباشد.
آنگاه به ايراد نظر صوفيه اهل تسنن و فلاسفه و همفکران خود که هيچ يک نه مستند بدليل عقلي است نه نقلي پيرامون اين فراز از سخن امام پرداخته و گويد: بنظر من بعيد نيست که مراد از اين شخصيت قائم آل محمد در آخر وقت باشد ، آنگاه که خداوند او را بوجود آورد هر چند که الان موجود نيست زيرا در اين کلام دليل بر وجود او نيست و اتفاق همه فرق اسلامي بر اين است که (عمر) دنيا و تکليف مردم جز با ظهور و قيام او پايان نخواهد يافت. [2] .
اکنون توجه به اين نکته لازم است که:
شارح معتزلي نخست برداشت شيعه را از کلام امير مومنان (ع) با ترديد نقل کرده. لکن چون بر گفتههاي صوفيه و فلاسفه و اصحاب خود دليل قانع کنندهاي نيافته ناگزير تن به عقيده شيعه و صحت برداشت آن از سخن امام داده و صريحا اعتراف به پيشگوئي آن حضرت از وجود مهدي و قيام جهاني او کرده است ، اما درباره ولادت و حيات او تشکيک نموده ميگويد:
در اين کلام چيزي که در حال حاضر دليل بر وجود او باشد بنظر نميرسد.
بديهي است اين سخن از مثل ابن ابي الحديد با مقام فضلي که داشته جز به انکار حقايق و مخالفت از روي تعصب با شيعه به چيزي تفسير نميشود.
زيرا امير مومنان در صدد معرفي اصل موضوع مهدي در اسلام و نقش وجودي او پس از ولادت و ديگر مراحل حياتي آن موعود الهي بودهاند ، نه در مقام خبر دادن از ولادت و موجود بودن کسي که بيش از دو قرن بعد از حضرتش ولادت يافته تا در کلامش اشارهاي به موجوديت او باشد و ابن ابي الحديد (بدون توجه به واقعيت تاريخي حضرت مهدي) از آن ا شاره بفهمد مهدي در قرن هفتم زنده و موجود است ، و الا منکر ولادت و حيات او گردد.
و در حديثي که به نقل از سيوطي در «عرف الوردي» (ص 126) ابن ابي شيبه ، احمد بن حنبل ، ابو داود ، ابو يعلي و طبراني از پيامبر آوردهاند حضرتش ضمن پيشگوئي از مقدمات همزمان با ظهور مهدي (ع) همانگونه که امير مومنان از اسلام تعبير نموده پيامبر هم از پيش تعبير و پيشگوئي فرموده و گويد:
و يلقي الاسلام بجرانه الي الارض:
اسلام را با کمال آرامش و با تمام ابعاد پياده ميکند.
نيز نعيم بن حماد در «فتن» بنا بنقل «الملاحم و الفتن» سيد بن طاوس باب 146 ص 44 از پيامبر آورده که فرمود: مهدي گنجها را استخراج ميکند و اموال را تقسيم.
آنگاه فرمود: و يلقي الاسلام بجرانه. [3] .
________________________________________
[1] از خطبه 183 که آغاز آن: الحمد الله الذي اليه... ميباشد.
[2] شرح نهج البلاغه ج 10 ص 96.
[3] «جران باطن» گردن شتر.
منبع :کتاب مهدی منتظر(عج) در نهج البلاغه
نوشته مهدی فقیه ایمانی