عوامل نظم اجتماعى، سياسى جامعه - اخلاق اجتماعى و رعايت حقوق

olguhaye-raftari

پس از اثبات پيوند اخلاق با استقرار نظم سياسى ، اجتماعى ، و روشن شدن اين واقعيّت كـه بـدون اخلاق نمى توان در جامعه انسانها، نظم اجتماعى را تحقّق بخشيد و نمى توان نـظـم سـيـاسـى داشـت ، حـال بـايـد عـوامـل پيدايش و تداوم نظم سياسى ، اجتماعى را به ارزيابى و شناخت گذاشت .
حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـّلام در نـهـج البـلاغـه بـه عـوامـل گـونـاگـونـى اشـاره مى فرمايد كه توجّه به آن ضرورى و سرنوشت ساز است مانند:يـكـى از عوامل برقرارى نظم اجتماعى ، سياسى در جامعه ، رعايت حقوق اجتماعى است اگر مردم به حقوق يكديگر احترام بگذارند، و حقوق فرد و جامعه رعايت شود نظم سياسى ، و اجتماعى تحقّق مى يابد كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام فرمود:
اءَمَّا بـَعـدُ، فـَقـَد جـَعـَلَ اللّهُ سـُبحَانَهُ لِى عَلَيكُم حَقّا بِوِلاَيَةِ اءَمرِكُم ، وَلَكُم عَلَيَّ مِنَ الحـَقِّ مـِثـلُ الَّذِي لِي عـَلَيكُم ، فَالحَقُّ اءَوسَعُ الاَْشْيَاءِ فِى التَّوَاصُفِ، وَاءَضْيَقُهَا فِى التَّنَاصُفِ،
لاَ يَجرِى لاَِحَدٍ إِلا جَرَى عَلَيهِ، وَلاَ يَجرِى عَلَيهِ إِلا جَرَى لَهُ.
وَلَو كَانَ لاَِحَدٍ اءَن يَجرِيَ لَهُ وَلاَ يَجرِيَ عَلَيهِ، لَكَانَ ذلِكَ خَالِصا لِلّهِ سُبحَانَهُ دُونَ خَلقِهِ، لِقـُدرَتـِهِ عـَلَى عـِبَادِهِ، وَلِعَدلِهِ فِى كُلِّ مَا جَرَت عَلَيهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَلكِنَّهُ سُبحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى العِبَادِ اءَن يُطِيعُوهُ، وَجَعَلَ جَزَاءَهُم عَلَيهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلا مِنهُ، وَتَوَسُّعا بِمَا هُوَ مِنَ المَزِيدِ اءَهلُهُ.
ثـُمَّ جـَعـَلَ ـ سـُبـحَانَهُ ـ مِن حُقُوقِهِ حُقُوقا افتَرَضَهَا لِبَعضِ النَّاسِ عَلَى بَعضٍ، فَجَعَلَهَا تَتَكَافَاءُ فِى وُجُوهِهَا، وَيُوجِبُ بَعضُهَا بَعضا، وَلاَ يُستَوجَبُ بَعضُهَا إِلا بِبَعضٍ.
وَاءَعـظـَمُ مـَا افتَرَضَ ـ سُبحَانَهُ ـ مِن تِلكَ الحُقُوقِ حَقُّ الوَالِى عَلَى الرَّعِيَّةِ، وَحَقُّ الرَّعِيَّةِ عـَلَى الوَالِى ، فـَرِيـضـَةٌ فـَرَضـَهـَا اللّهُ ـ سـُبـحـَانـَهُ ـ لِكـُلٍّ عـَلَى كـُلٍّ، فـَجَعَلَهَا نِظَاما لاُِلفَتِهِم ، وَعِزّا لِدِينِهِم .


پس از ستايش پروردگار! خداوند سبحان ، براى من ، بر شما به جهت سرپرستى حكومت ، حقّى قرار داده ، و براى شما همانند حق من ، حقّى تعيين فرموده است ، پس حق گسترده تر از آن است كه توصيفش كنند، ولى به هنگام عمل تنگنايى بى مانند دارد.
حـق اگـر بـه سـود كسى اجر نشود، ناگزير به زيان او نيز روزى به كار رود، و چون به زيان كسى اجراء شود روزى به سود او نيز جريان خواهد داشت .
اگر بنا باشد حق به سود كسى اجراء شود و زيانى نداشته باشد، اين مخصوص خداى سـبـحـان اسـت نـه ديـگر آفريده ها، به خاطر قدرت الهى بر بندگان ، و عدالت او بر تـمـام مـوجـوداتى كه فرمانش ‍ بر آنها جارى است ، لكن خداوند حق خود را بر بندگان ، اطـاعـت خـويـش قـرار داده ، و پـاداش آن را دو چـنـدان كـرده اسـت ، از روى بـخـشـنـدگى ، و گشايشى كه خواسته به بندگان عطا فرمايد.
پس خداى سبحان ! برخى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب كرد، و آن حقوق را در بـرابـر هـم گـذاشت ، كه برخى از حقوق برخى ديگر را واجب گرداند، و حقّى بر كسى واجب نمى شود مگر همانند آن را انجام دهد
و در مـيـان حـقـوق الهـى بزرگ ترين حق ، حق رهبر بر مردم ، و حق مردم بر رهبر است ، حق واجـبـى كـه خـداى سـبـحـان ، بـر هـر دو گـروه لازم شـمـرد، و آن را عامل پايدارى پيوند ملّت و رهبر، و عزّت دين قرار داد.(15)

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن