اصالت مهدویت از دیدگاه اهل سنت -قسمت نهم

 

اشتراکات و افتراقات پيروان مذاهب اسلامى در مسئله مهدويت در ابتدا  به دوازده مورد از مشتركات پيروان مذاهب اسلامى در مسئله مهدويت اشاره می شود.

بدنبال آن هفت مورد از نقاط افتراق مذاهب در مسئله مهدويت مورد بحث قرار خواهد گرفت.

از جمله نقاط مهم افتراق، نوعى بودن يا شخصى بودن مسئله مهدويت است. اين بحث به دليل اهميت آن يا تفصيل بيشترى مورد بررسى قرار گرفته، و دلايل هر دو گروه، يعنى هم دلايل طرفداران مهدويت شخصى، و هم دليل طرفداران مهدويت نوعى به تفصيل مورد بحث قرار خواهد گرفت.

و سرانجام با بيان هشت دليل، نظريه مهدويت نوعى نقد، و نظريه مهدويت شخصى به اثبات خواهد رسید.

پيروان مذاهب مختلف اسلامى با همه اختلاف‏هايى كه در زمينه‏هاى ديگر اعتقادى با يكديگر دارند، در اين مسئله متحدند كه آينده بشريت و امّت بزرگ اسلامى، سرانجام به حكومت جهانى مهدى موعود منتهى خواهد شد. آنان با وجود اين كه در كليات مسئله مهدويت با هم مشتركند، در جزئيات اين مسئله ميانشان اختلاف نظر وجود دارد. اين قضيه به مذاهب گوناگون محدود نشده، بلكه گاه در ميان پيروان يك مذهب نيز اين تفاوت‏ها به چشم مى‏خورد.

تنها مذهبى كه از اين درگيرى بركنار مانده و ميان پيروان آن در مسايل مهدويت اختلاف چندانى ديده نمى‏شود، مذهب شيعه دوازده امامى است. در اين نوشتار نظر خوانندگان گرامى را به مواردى از مشتركات و تفاوت‏هاى مذاهب اسلامى در مسئله مهدويت جلب مى‏كنم.

نقاط اشتراك


پيروان مذاهب اسلامى در زمينه مهدويت در چند اصل داراى وحدت نظرند:

1 ـ مهدى (ع) هم نام پيامبر:

نام مهدى(ع) همانند نام مبارك پيامبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله) است.

لا تقوم الساعَةُ حتى يلى رَجُل من اهل بيتى يواطى‏ء اسمه اسمى

قيامت به پا نخواهد شد تا آن كه مردى از اهل بيت من فرا رسد كه نام او همانند نام من است.

(مسند احمد 1/376؛ مسند بزار 1/281؛ سنن ترمذى 4/505، باب 52؛ معجم كبير طبرانى 10/165؛ تاريخ بغداد، خطيب 4/388؛ الحاوى للفتاوى 2/59؛ غيبة الطوسى ص 113؛ كشف الغمة 3/228؛ بحار 51/75 )

2 ـ مهدى(ع) از اهل بيت است:

اتفاق بر این که مهدی (ع) از اهل بیت پیامبر(ص) است

با ملاحظه روایاتی که از طرق شیعه و سنی به دست ما رسیده است پی می بریم که یکی دیگر از موارد اتفاقی بین این دو فرقه در قضیه مهدویت، اتفاق در این است که مهدی موعود از اهلبیت و ذریه رسول گرامی اسلام است. اینک به بعضی از روایات این باب اشاره می کنیم:

و نیز از ابو سعید خدری روایت شده که رسول خدا فرمود:

لا تقوم الساعة حتی تملأ الأرض ظلما و عدوانا. قال ثم یخرج رجل من عترتی او من اهل بیتی یملأها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما و عدوانا؛

قیامت بر پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و جور شده باشد. فرمود: سپس مردی از عترتم یا از اهل بیتم قیام می کندو زمین را پر از داد و عدل می نماید، همان گونه که پر از ظلم وجور شده باشد.

(مسند احمد،ج 3،ص36،؛مسند ابی یعلی،ج 2.ص274،حدیث 987؛ صحیح ابن حبان، ج 8، ص290-291، حدیث 6874،حدبث6874؛ مستدرک حاکم.ج4،ص557. )

ترمذی به سند خود از پیامبر اکرم نقل کرده است:

یلی رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی؛

شخصی از اهل بیتم متولی کل زمین خواهد شد که همنام من است.

(جامع ترمذی.ج4،ص505؛ مسند احمد،ج 1،ص 376 )

به تصريح احاديث رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) مهدى(ع) از اهل بيت آن حضرت است.

لو لم يبق من الدهر الاّ يوم لبعث اللّه رجلاً من اهل بيتى يملأها عدلاً كما ملئت جورا

اگر باقى نماند از جهان جز يك روز، به طور حتم خداوند مردى از اهل بيت مرا برمى‏انگيزد تا جهان را از عدل پُر سازد همان گونه كه از ظلم پُر شده باشد.

(مسند احمد 1/99؛ مسند بزار 1/104؛ جامع الاصول، ابن اثير 11/49؛ سنن ابى داود 4/107؛ دارالمنثور 6/58؛ مستدرك حاكم 4/557؛ تاريخ بخارى 3/346؛ مجمع البيان 7/67 )

3 ـ مهدى(ع) فرزند فاطمه (عليها السلام):

روی سعید بن مسیب قال: کنّا عند ام سلمة فتذاکرنا المهدی فقالت: سمعت رسول الله (ص) یقول: المهدی من عترتی من ولد فاطمة؛

سعید بن مسیب می گوید: نزد ام سلمه بودیم که سخن از مهدی به میان آمد. ام سلمه فرمود: از رسول خدا شنیدیم که می فرمود: مهدی از عترتم و از اولاد فاطمه است.

المهدى(ع) حق و هو من ولد فاطمه

مهدى(ع) حق است و او از فرزندان فاطمه(س) است.

(تاريخ بخارى 3/346؛ سنن ابى داود، كتاب المهدى، 4/107؛ سنن ابن ماجه 2/1368؛ معجم كبير طبرانى 23/267؛ مستدرك حاكم 4/557؛ الصواعق المحرقه ص 163؛ غيبت طوسى ص 114؛ مجمع البيان 7/67 )

4 ـ قيام ناگهانى و پيروزى سريع

روایات اسلامی بر این امر اتفاق کرده اند که خداوند متعال امر فرج آن حضرت (ع) را در یک شب اصلاح خواهد کرد، همان گونه که امر حضرت موسی را یک شبه اصلاح کرد و او را به نبوت رسانید. اینک به برخی از این روایات اشاره می کنیم:

1. احمد بن حنبل به سند خود از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود:

المهدی منّا اهل البیت. یصلحه الله فی لیلة؛

مهدی از ما اهل بیت است. خداوند امر فرج او را در یک شب اصلاح خواهد کرد.

(مسند احمد 1/84؛ تاريخ بخارى 1/317؛ سنن ابن ماجه ج  2/ص 1367 باب 34 حدیث 4085؛ مسند ابو يعلى 1/359 دلائل الامامه، طبرى 247؛ كشف الغمة، اربَلى 3/267 )

5ـ فزونى ستم پيش از قيام مهدى(ع)

پيش از قيام مهدى(ع)، جهان را نابرابرى و ستم فرا خواهد گرفت؛

لا تقوم الساعة حتى تمتلى‏ء الارض ظلما و عدوانا، ثم يخرج رجل من عترتى....

قيامت به پا نمى‏گردد تا آن كه زمين از ستم و تجاوز پر شود. سپس مردى از عترت من قيام مى‏كند...

(مسند احمد 3/36؛ مسند ابويعلى 2/274؛ مستدرك حاكم 4/557؛ دلائل الامامه ص 249؛ كشف الغمه 3/ 258 ،)

6 ـ قيام دادگستر

احادیث بسیاری در متون اسلامی شیعی و سنی به این امر اتفاق دارند که امام زمان، حضرت مهدی (ع) بعد از ظهورخود زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همان‌گونه که پر از ظلم و جور شده است. اینک به برخی از این روایات اشاره می کنیم:

1. ابوسعید خدری از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمود:

لا تقوم الساعة حتی تملیء الارض ظلماً و عدواناً. قال: ثم یخرج رجل من عترتی او من اهل بیتی یملأ ها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً وعدواناً؛

قیامت بر پا نمی شود تا اینکه زمین پر از ظلم و ستم گردد. سپس فرمود: آن گاه شخصی از عترتم یا از اهل بیتم (تردید از راوی است) خروج کرده، زمین را از داد و عدل پر خواهد کرد، همان گونه که ازظلم و ستم پر شده است

( مسند احمد،ج 3،ص36؛ مستدرک حاکم، ج4،ص557؛ صحیح ابن حبّان.ج 8،ص290 )

ابو داود به سند خود از امام علی(ع) نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمود:

لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله رجلاً من اهل بیتی یملأها عدلاً کما ملئت جوراً؛

اگر از عمر زمین بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند مردی را از اهل بیتم را برمی انگیزاند تا زمین را پر از عدل کند آن گونه که پر از جور شده است

(  سنن ابی داود، 4ج،ص107؛ مسند احمد.ج1،ص99؛ مصنف این ابی شیبه؛ باب 321 )

فّيّملأ الارض قسطا و عدلاً...

... سپس زمين را از عدل و داد پر مى‏سازد.

(مسند احمد 3/28؛ مستدرك حاكم 4/558؛ كشف الغمه 3/258؛ بشارة المصطفى ص 250)

7 ـ عُمران و آبادانى در عصر حكومت مهدى (ع)

... فيبعث اللّه رجلاً من عترتى من اهل بيتى فيملأ به الارض قسطا... يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الارض، لاتدع السماء من قطرها شيئا الا صبتّهُ مدرارا و لاتدع الارض من مائها شيئا الا اخرجتهُ، حتى تتمنى الاحياء الاموات

پس خداوند مردى از اهل بيتم را بر مى‏انگيزد و جهان را بدست او از عدل و داد پُر مى‏سازد چنان كه ساكنان آسمان و زمين از او راضى مى‏شوند. آسمان قطرات باران را پى در پى بر زمين مى‏ريزد و زمين آب‏هاى نهفته در خود را بيرون مى‏سازد، چنان كه زنده‏ها آرزو مى‏كنند كه مردگان زنده شوند....

(مصنف عبدالرزاق 11/371؛ مستدرك حاكم 4/465؛ شرح مقاصد 1/307؛ الحاوى للفتاوى 2/65؛ اثبات الهداه 3/608؛ بحار 51/104؛ مجمع الزوائد 7/317 )

8 ـ نمونه كامل مردم سالارى دينى

در احاديث رسول خدا(ص) آمده است كه مهدى(ع) در حكومت خود رضايت خاطر مردم را جلب مى‏كند؛ به گونه‏اى كه نه تنها ساكنان زمين، بلكه اهل آسمان نيز از حكومت او رضايت خواهند داشت؛ «... يرضى بخلافته اهل السماء و اهل الارض...».

(ذخائر العقبى ص 134، لسان الميزان 5/23، جامع الصغير سيوطى 2/672، الصواعق المحرقه ص 164؛ فيض القدير: مناوى 6/279، نورالابصار ص 187، كشف الغمه 3/259 )

9 ـ فزونى نعمت

با مراجعه به روایات فریقین در می یابیم که در عصر ظهور امام زمان (ع)، توسعه و رفاه اقتصادی مطلوبی ایجاد خوا هد شد؛ به حدی که بشر مانند آن را در طول تاریخ کره زمین به خود ندیده است. و این به برکت حکومت عدل توحیدی امام زمان (ع) است. از این روایات استفاده می شود که گناه موجب فقر و فلاکت و در مقابل، عدالت و رستگاری و اطاعت از دستورهای خدا و پیاده کردن فرمانهای الهی در روی زمین و اینکه هیچ کس در جهان گناه نکند، و از طرفی دیگر، دعای حضرت و حضور حجت خدا در میان مردم، سبب وسعت برکت بر روی زمین خواهد شد. اکنون به برخی از روایات اشاره می کنیم

ابو سعید خدری از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود:

تنعم امتی فی زمن المهدی نعمة لم ینعموا مثلها قط، ترسل السماء علیهم مدراراً، و لا تدع الأرض شیئا من النبات الا اخرجته و المال کدوس. یقوم الرجل فیقول: یا مهدی اعطنی. فیقول: خذ؛

امتم در زمان ظهور مهدی متنعم به نعمتی می شوند که هرگز از مانند آن را بر خوددارنشده بودند. آسمان برای آنها آب فراوان خواهد فرستاد و زمین از هیچ گیاهی برای آنان فروگذار نخواهد کرد. اموال متراکمی شود.(مثلاً) شخصی بر می خیزد به آن حضرت (ع) عرض می کند: ای مهدی به من عنایت کن. حضرت(ع) نیز به او می فرماید: بگیر.

(عقد الدرر، ص 144- 145. باب 7؛ القول مختصر، ص 5، باب 1 حدیث 10؛ الاذاعه، ص 125؛، کشف الغمه،ج3،ص263.)

بخاری به سند خود از ابی موسی نقل می کند که پیامبر (ص) فرمود:

لیاتین علی الناس زمان یطوف الرجل فیه بالصدقة من الذهب، ثم لا یجد احدا یاخذها؛

به طور حتم بر مردم زمانی خواهد آمد که شخص مالدار صدقه ای از طلا را به دست گرفته، بین مردم می گردد تا مستحقی را پیدا کند به او بدهد ولی کسی را پیدا نمی کند که صدقه را از اوبگیرد.

(صحیح بخاری، .ج 2،ص114؛ صیح مسلم، ج 3،ص84؛ کنزالعمال، ج 14،ص 222 و38483. )

مسلم به سند خود از ابی هریره نقل می کند که رسول خدا(ص) فرمود:

والله لینزلنّ ابن مریم... لیدعون الی المال فلا یقبله احد؛

به خدا سوگند که فرزند مریم از آسمان پایین آمده...، مردم به مال دعوت می شوند. ولی هیچ کس آن را قبول نمی کند.

(صحیح مسلم،ج 1،ص94. )

يخرج رجل من امتى يعمل بسنتى، ينزل اللّه له البركة من السماء، و تخرج له الارض بركتها...

مردى از امتم قيام نموده و بر اساس سنت من عمل مى‏كند. خداوند بركات خود را از آسمان بر او فرو مى‏فرستد و زمين بركات خود را براى او خارج مى‏سازد.

(مجمع الزوائد 7/317؛ الحاوى للفتاوى 2/62؛ البرهان، متقى هندى ص 164؛ كشف الغمه 3/262؛ اثبات الهداة 3/595؛ بحار 51/82؛ القول المختصر ص 5 )

تنعم امتّى فى زمن المهدى(ع) نعمة لم ينعموا مثلها قطّ...

و امتم در عصر حكومت مهدى(ع) از نعمت‏هايى بهره‏مند مى‏شود كه پيش از آن هرگز از چنان نعمت‏هايى برخوردار نبوده است.

(مجمع الزوائد 7/317؛ الحاوى للفتاوى 2/62؛ البرهان، متقى هندى ص 164؛ كشف الغمه 3/262؛ اثبات الهداة 3/595؛ بحار 51/82؛ القول المختصر ص 5 )

10 ـ بخشش‏هاى بى‏شمار

يخرج فى آخر الزمان خليفة يعطى المال بغير عدد

در آخر الزمان خليفه‏اى قيام مى‏كند كه اموال را بدون آن كه بشمارد، مى‏بخشد.

(مجمع الزوائد 7/317؛ الحاوى للفتاوى 2/62؛ البرهان، متقى هندى ص 164؛ كشف الغمه 3/262؛ اثبات الهداة 3/595؛ بحار 51/82؛ القول المختصر ص 5 ،. صحیح مسلم، ج 4،ص4322. باب 18. حدیث 2913؛ بحارالانوار، ج 28،ص18. باب 1. حدیث 25. )

11 ـ مقتداى مسيح(ع)

فرود آمدن مسيح(ع) و نماز گذاردن وى پشت سر مهدى (عليه السلام) رخدادى است كه مذاهب اسلامى بر آن اتفاق نظر دارند.

مسلم در صحیح با سند خود از جابربن عبدالله انصاری نقل می کند که: از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود:

لا تزال طائفة من امتی علی الحق ظاهرین الی یوم القیامة. قال: فینزل عیسی بن مریم فیقول امیرهم: تعال صل لنا فیقول: لا ان بعضکم علی بعض امراء تکرمة الله هذه الامة؛

دائماً طایفه ای از امتم بر حق و ظاهرند تا روز قیامت. سپس فرمود: عیسی بن مریم از آسمان فرود آمده، امیر آنها به حضرت عیسی می گوید: پیش آ و برای ما امامت کن. او در جواب می گوید: خیر، به راستی بعضی از شما بر بعضی دیگر امیر است به جهت اکرام خدا براین امت

(صحیح مسلم،ج 1،ص137.)

بخاری به سند خود از ابی هریره نقل می کند که رسول خدا (ص) فرمود:

کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم منکم؛

چگونه‌اید زمانی که فرزند مریم فرود آمده در حالی که امام شما از میان شما امت اسلامی است؟

(صحیح بخاری،ج4،ص205 )

منّا الذى يصلّى عيسى بن مريم خلفَهُ

از ماست كسى كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مى‏گذارد

(الحاوى للفتاوى، سيوطى 2/65؛ جامع الصغير 2/546؛ كنزالعمال 14/ 264 حدیث38673؛ ينابيع الموده ص 187؛ فيض القدير 6/17؛ كشف‏الغمة 3/264؛ اثبات الهداة 3/596؛ عقد الدرر باب 34 ص 25 ، بحار 51/84 )

12 ـ مكان بيعت

از جمله موارد اتفاقی بین امت اسلام در قضیه مهدویت، اتفاق بر این نکته است که با آن حضرت (ع) هنگام ظهورش بین رکن و مقام بیعت خواهد شد. به بعضی از روایات این باب اشاره می کنیم:

1. مقدس شافعی به سند خود از حذیفة بن یمان روایت کرده که پیامبر (ص) در قصه حضرت مهدی (ع) فرمود:

یبایع له الناس بین الرکن و المقام، یردالله به الدین و یفتح له فتوح، فلا یبقی علی وجه الارض الا من یقول: لا اله الاالله؛

مردم با او بین رکن و مقام بیعت می کنند. خداوند به سبب او دین را به جایگاه اصلی خود بر می گرداند و برای او فتوحاتی انجام خواهد داد. پس بر روی زمین کسی باقی نمی ماند مگر آنکه قائل به لا اله الاالله می شود.

(عقد الدرر، ص 222، باب 9؛ فرائد الفکر، ص 9 باب 4 )

يُبايَع المهدى(ع) بين الركن و المقام...».(

با مهدى(ع) در كنار خانه كعبه، ميان ركن و مقام بيعت خواهد شد؛

(القول المختصر، ابن حجر ص 19؛ مسند ابى داود طيالسى، ص 312، 313؛ مستدرك حاكم 4/452؛ مسند احمد 6/316؛ سنن ابى داود 4/107؛ مجمع الزوائد 7/314؛ دارالمنثور 5/251؛ عون المعيود 1130، ص 375؛ كشف الغمه 3/269؛ غيبت طوسى ص 274 )

نقاط افتراق


نمونه هايى از اختلافات مذاهب در مسئله مورد نظر اين گونه است:

1 ـ شخصى يا نوعى بودن مهدى(ع):

يعنى شخصيتى معين و شناخته شده است يا شخصيتى غير معين و ناشناخته كه با اين نام و اوصاف خواهد آمد، در ميان دانشمندان اهل سنت اختلاف است. بسيارى از آنان مهدويت را نوعى دانسته و گفته‏اند: پس از اين در آخرالزمان، در زمانى نامشخص، فردى نامعيّن، از پدر و مادرى ناشناخته، با اين نام و اوصاف متولد خواهد شد و انجام وظيفه خواهد كرد

(المهدى المنتظر(ع) فى ضوء الاحاديث و الآثار الصحيحه ج 1 ص 13، عبدالعظيم بستوى  )

شمارى از آنان نيز همانند شيعه اماميه مهدى را شخصى؛ يعنى فردى شناخته شده و معين مى‏دانند و معتقدند او پيش از اين متولد شده و هم اكنون به زندگى خود ادامه مى‏دهد. از جمله‏اند

1-مسعودى ( اثبات الوصيه ص 272)

2- محى‏الدين عربى ( اليواقيت و الجواهر، عبدالوهاب شعرانى 2/143)

3-ابن طلحه شافعى  ( مطالب السؤل فى مناقب الرسول 2/152)

4- سبط ابن جوزى ( تذكرة الخواص، ص 325، بيروت 1401)

5- گنجى شافعى (البيان فى اخبار صاحب الزمان(ع )48)

6-ابراهيم بن محمد جوينى شافعى(فرائد السمطين، 2/337، بيروت، 1400 هـ)

7- ابن صباغ مالكى(الفصول المهمه ص 288، مؤسسه اعلمى، بيروت)

8-عبدالوهاب شعرانى)  اليواقيت و الجواهر، 2/561)

9- قرمانى حنفى ( اخبار الدُول ص 353 و 354، فصل 11)

10-حنفى قندروزى  (ينابيع المودة، ج 3 ص 114، باب 79)

2 ـ ولادت:

در ولادت حضرت مهدى(ع) ميان اهل سنت اختلاف است. بسيارى از آنان بر اين باورند كه مهدى(ع) هنوز متولد نشده است، بلكه در آخرالزمان زاده مى‏شود و رسالت الهى خويش را به انجام خواهد رسانيد.

(الاحاديث الوارده فى المهدى فى ميزان الجرح و التعديل، عبدالعظيم بستوى، 1/60 )

شمارى از آنان نيز همانند شيعه اماميه معتقدند كه مهدى (عج) متولد شده و به زندگى خود ادامه مى‏دهد تا روزگار قيامش فرا رسد. (اندكى پيش، از برخى از آنان ياد شد)

3 ـ سال ولادت:

در سال ولادت حضرت مهدى (عليه السلام) ميان آن دسته از دانشمندان اهل سنت كه ولادت مهدى(ع) را پذيرفته‏اند، اختلاف‏هايى روى داده است. بسيارى از آنان همانند دانشمندان شيعه اماميه، سال ولادت حضرت را 255 ه دانسته‏اند. مانند:

1- مسعودى ( مروج الذهب، 4/199)

2-  ابن اثير (الكامل فى التاريخ، 7/274)

3-   ابن عربى  (اليواقيت و الجواهر، 2/143)

4-  سبط ابن جوذى حنفى ( تذكرة الخواص، ص 325)

5-  صلاح الدين صفدى  (الوافى بالوفيات، 2/336)

6- ابن صباغ مالكى  (الفصول المهمه، ص 288)

7-  ابن طولون دمشقى  (الائمة الاثنا عشر، ص 117)

8- ابن حجر مكى  (الصواعق المحرقه، ص 207 و 208)

9-  ابن عماد حنبلى  (شذرات الذهب، 2/141)

10- محمد امين بغدادى  (سبائك الذهب، ص 346)

ابن اثیر، مورخ معروف اهل تسنن، در پایان حوادث سال 260هجری چنین می‏نویسد: «... و در این سال، ابومحمّد علوی عسگری وفات نمود و او طبق مذهب امامیه، یكی از ائمه‏ی دوازده‏گانه است و او پدر محمّد است. همان كسی كه امامیه معتقدند او «منتظر» است»

(الكامل فی التاریخ، ج 7، ص 274.  )

و نیز ابن خلكان از دانشمندان معروف اهل تسنن می‏گوید: «ابوالقاسم محمّد، فرزند حسن عسگری دوازدهمین امام از امامان امامیه است كه به عنوان «حجت» معروف است و ولادتش درروز جمعه نیمه‏ی شعبان سال 255هجری بوده است»

(وفیات الاعیان، ج 4، ص 176.  )

برخى نيز ولادت وى را در سال 258 هـ دانسته‏اند. مانند:

1-  عبداللّه بن محمد مفارقى  (وفيات الاعيان، 2/317 )

2-  ابن طلحه شافعى  (مطالب السؤل، 2/152 )

ُِّ3 -  ديار بكرى  (تاريخ الخميس، 2/288 )

4 ـ ماه ولادت: ماه ولادت مهدى(ع)

این قضیه  نيز نزد معتقدان به ولادت آن حضرت تا حدودى مورد اختلاف واقع شده است.

برخى ولادت حضرت را در نهم ربيع‏الاول دانسته‏اند. مانند

عبداللّه بن محمد مفارقى  ( وفيات الاعيّان، 2/317 )

شمارى ولادت وى را در بيست و سوم رمضان دانسته‏اند، مانند:

ابن طلحه شافعى  (طالب السؤل، 2/ 153 )

و دياربكرى  (تاريخ الخميس، 2/288 )

ولى بيش‏تر معتقدان به ولادت از ميان دانشمندان اهل سنت، همانند دانشمندان شيعه، ولادت آن حضرت را در ماه شعبان دانسته‏اند.

5 ـ روز ولادت:

روز ولادت پيشواى موعود نيز مورد اختلاف است. اكثر قريب باتفاق معتقدانِ به ولادت مهدى(ع) از پيروان مذاهب مختلف، روز ولادت آن حضرت را روز نيمه شعبان دانسته‏اند. شمارى نيز، هشتم شعبان، بيست و سوم رمضان، و نهم ربيع‏الاول را روز ولادت گفته‏اند.

6 ـ پدران مهدى(ع):

در اين كه مهدى(ع) از نسل كداميك از فرزندان على (عليه السلام) و فاطمه (سلام اللّه عليها) است (حسن (عليه‏السلام) يا حسين (عليه‏السلام)) ميان اهل سنت اختلاف است. برخى آن حضرت را از نسل امام حسن (عليه السلام) دانسته اند مانند

( الملاحم و الفتن، ابن كثير، 1/30؛ منهاج السنته 2/132؛ عقيده اهل السنته و الاثر، سمهودى ص 144  )

و بسيارى از نسل امام حسين (عليه السلام) دانسته‏اند.

(  اليواقيت و الجواهر، شعرانى ج 2، ص 562 چاپ بيروت، تذكرة الخواص ص 325؛ فرائد السمطين 2/325 ـ 326؛ ذخائر العقبى ص 136 و 137؛ القول المختصر ابن حجر ص 7؛ سيره حلبى 1/193؛ كشف الغمه 3/259؛ الفصول المهمه ص 295؛ دلائل الامامه، طبرى ص 234؛ البيان فى اخبار صاحب الزمان، گنجى شافعى ص 119  )

در اين گيرودار برخى از طرفداران دودمان عباسى نيز با جعل احاديثى كوشيده‏اند چنين وانمود كنند كه مهدى(ع) از نسل عباس است.

( تاريخ بغداد، 1/63؛ تاريخ دمشق، 4/178 ـ 179؛ مجمع الزوائد 5/187؛ تهذيب تاريخ دمشق 7/236؛ ميزان الاعتدال 1/89؛ الفتن، ابن حماد، ص 110؛ مستدرك حاكم، 4/514، دلائل‏النبوة بيهقى، 6/513 )

7 ـ نام پدر مهدى(ع):

درباره نام پدر حضرت مهدى(ع) نيز اختلاف وجود دارد. شمارى از دانشمندان سنى، همانند عالمان شيعه اماميه، نام پدر مهدى(ع) را «حسن» و آن حضرت را فرزند امام حسن عسكرى (عليه السلام) دانسته‏اند.

( محى‏الدين ابن عربى و عبدالوهاب شعرانى حنفى، اليواقيت و الجواهر ج 2، ص 562، ينابيع الموده ج 3، ص 166 باب 94؛ تذكرة الخواص ص 325؛ اخبار الدول، قرمانى، ص 353 و  354)

برخى نيز بر اساس زايده‏اى كه در يك حديث وجود دارد آمده است وجود دارد، نام پدر آن حضرت را همانند نام پدر رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله) «عبداللّه» دانسته‏اند.

( منهاج السنته، ابن تيميه، 4/211  )

حدیث فوق الذکر این است:

در يكى از احاديثى كه ابى داود در سنن خود نقل كرده،عن النبى (صلى اللّه عليه و آله) انه قال: لو لم يبق من الدنيا الايوم لطوه اللّه ذلك اليوم حتى يبعث اللّه رجلاً منّى او من اهل بيتى يواطى‏ء اسمه اسمى «و اسم ابيه اسم ابى» يملأ الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلما و جورا. (سنن ابى داود كتاب المهدى) حديث بالا از راه‏هاى مختلفى نقل شده است. در بيش‏تر نقل‏هاى حديث آمده است. «يواطئى اسمه اسمى» و جمله اضافه «و اسم ابيه اسم ابى» در آن ديده نمى‏شود. از جمله «ترمذى و احمد بن حنبل» حديث نام برده را از راه‏هاى گوناگونى نقل كرده‏اند و در هيچ يك از نقل‏هاى آنان جمله اضافى «و اسم ابيه اسم ابى» وجود ندارد. (سنن ترمذى ج 4، ص 505، مسند احمد 1/376، 377، 430، 448) و تنها در يك نقل، زايده فوق وجود دارد كه به نظر مى‏رسد حاكمان عباسى يا پيروان عبداللّه بن محض، پدر محمد نفس زكيه آن را ساخته و بر حديث افزوده‏اند

دانشمندان شيعه اماميه در همه موارد گذشته متحد و هماهنگ بدون هيچ اختلافى از عصر ولادت حضرت تا كنون همين يك نظر را بيان كرده‏اند. اينان مهدويت را شخصى، مهدى(ع) را از نسل حسين (عليه السلام) و فرزند امام حسن عسكرى (عليه السلام)، سال تولد او را 255 هـ، ماه تولد را شعبان و روز تولد را پانزدهم شعبان دانسته‏اند.

مهدى(ع)، شخصى يا نوعى


چنان كه پيش‏تر اشاره شد، دانشمندان اهل سنت در بحث مهدويت به دو دسته تقسيم شده‏اند. بيش‏تر آنان، مهدى(ع) مطرح شده در احاديث رسول خدا(ص) را ـ كه پيامبر بشارت آمدن او را در آخر الزمان داده‏اند ـ شخصى ناشناخته و نامعين دانسته‏اند. اينان معتقدند مهدى(ع) هنوز زاده نشده و پس از اين در آخرالزمان، در زمانى نامعيّن از پدر و مادرى ناشناخته، زاده مى‏شود و در زمانى نامشخص قيام خواهد كرد و اوضاع نابسامان جهان را سامان خواهد داد. اينان بر اين باورند كه مهدويت مسئله‏اى نوعى است نه شخصى. به عبارت ديگر، مهدى(ع) شخص خاص، فرزند پدر و مادرى شناخته شده و داراى تاريخ تولدى مشخص نيست، بلكه فردى است به اين نام امام نامعلوم، از پدر و مادرى ناشناخته و داراى تاريخ تولدى نامشخص. در مقابل، شمارى از آنان نيز به مهدويت شخصى معتقدند. و بر اين باورند كه مهدى(ع)، شخصى است شناخته شده و معيّن، او زاده شده و جهان از فيض وجود او بهره‏مند است. معتقدان به شخصى بودن مهدويت، مصداق بشارت‏هاى رسول خدا(ص) درباره مهدى(ع) را همان مهدى موعود، فرزند امام حسن عسكرى (عليه السلام) دانسته‏اند. اين دسته از دانشمندان اهل سنت، در بحث شخصى بودن مهدى تا اندازه زيادى با دانشمندان شيعه هم عقيده‏اند.

مهدويت شخصى و دلايل آن


در بررسى احاديث مهدى(ع) و اسناد و مدارك ديگر اسلامى، به دلايل و شواهدى برمى‏خوريم كه از ميان دو قول گذشته، نظر دوم؛ يعنى مهدويت شخصى را تأييد مى‏كند. شمارى از دلايل مورد نظر چنين است:

1 ـ حديث خلفاى اثنا عشر


صحابى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) جابر بن سمره از آن حضرت نقل مى‏كند كه فرمود:

لايزال الدين قائما حتى تقوم الساعةُ او يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلهم من قريش.

همواره دين پابرجاست تا آن كه قيامت فرا رسد يا دوازده نفر خليفه بر شما خلافت كنند كه همگىِ آنان از قريش‏ند.

(  صحيح مسلم، كتاب اماره، باب 1، مسند احمد 5/99)

يكون لهذه الامة اثنا عشر خليفة كلهم من قريش»

براى اين امّت دوازده نفر خليفه وجود خواهند داشت كه همگى آنان از قريش‏ند.

(مسند احمد 5/106، معجم كبير طبرانى، 2/198؛ كنزالعمال، ج 12، ص 33، الرساله)

همان گونه كه مى‏بينيد، خلفاى امت اسلامى و جانشينان رسول خدا(ص) دوازده نفرند، آنان خلفاى كل امت‏اند و همگى آنان از قريش‏ند.

شمارى از دانشمندان اهل سنت به صراحت حضرت مهدى(ع) را يكى از خلفاى دوازده‏گانه مورد نظر رسول خدا(ص) در حديث ياد شده دانسته‏اند. از آن جمله‏اند:

1-  ابى داود سجستانى سنن ابى داود، كتاب المهدى.

2-جلال الدين سيوطى تاريخ الخلفاء، ص 20، دارالقلم، بيروت 1406 هـ.

3-ابن كثيرتفسير ابن كثير ج 2، ص 32، ذيل آيه و بعثنامنهم اثنى عشر نقيبا.، مائده /. 12

4-شيخ سليمان حنفى قندوزى(ينابيع الموده، حنفى قندوزى، ج 3، ص 105، باب 77.

حديث خلفاى اثنا عشر چنان‏كه ديديم داراى ويژگى‏هايى است كه آن ويژگى‏ها جز بر امامان دوازده‏گانه اهل بيت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) بر كس ديگرى قابل تطبيق نيست؛ چرا كه بجز امامان معصوم، هيچ گروهى را در ميان امت اسلامى نمى‏شناسيم كه براى آنان ادعاى خلافت شده باشد.، خلفاى پيامبر(ص) باشند، همگى آنان از قريش باشند، تعدادشان دوازده نفر باشد، خلفاى كل امت اسلامى باشند و جهان هيچ‏گاه از وجود يكى از آنان خالى نباشد.

افزون بر حديث امامان اثناعشر و اظهارات دانشمدان اهل سنت، شخص رسول خدا(ص) نيز در احاديث ديگرى به صراحت حضرت مهدى(ع) را يكى از خلفاى امت اسلامى معرفى كرده است. به نظر مى‏رسد اقدام دانشمندان ياد شده در تعيين مهدى(ع) به عنوان يكى از مصاديق خلفاى اثناعشر برگرفته از اين احاديث باشد.

من خلفائكم خليفة يحثو المال حثيا لا يعدّه عددا.

يكى از خلفاى شما خليفه‏اى است كه اموال را مى‏بخشد بدون آن كه آن را بشمارد.

( صحيح مسلم، كتاب فتن 68683، مسند احمد 3/5، 37، 49، 6، 96، 317؛ كنزالعمال ج 14، ح 38672 مسند ابويعلى موصلى 1/421؛ مستدرك حاكم 4/454؛ درالمنثور 6/58؛ الصواعق المحرقه ص 164 )

يكون فى آخر امتى خليفة يحثى المال حثيا لا يعدّه عددا

در پايان دوران امتم خليفه‏اى خواهد بود كه اموال را مى‏بخشد بدون آن كه آن را بشمارد.

( صحيح مسلم، كتاب فتن، 673؛ مستدرك حاكم 4/454؛ كنز العمال 59/386 )

و به شهادت تاريخ صحيح، از سلسله امامان دوازده‏گانه، دوران امامت يازده نفر آنان تا ميانه‏هاى سده سوم هجرى قمرى پايان يافته است و اكنون دوران امامت دوازهمين امام از سلسله امامان معصوم يعنى حضرت مهدى موعود (عليه السلام) است. لازمه احاديث بالا و سخن آن دسته از عالمان اهل سنت كه حضرت مهدى (عليه السلام) را جزء خلفاى دوازده گانه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) دانسته‏اند، پذيرفتن مهدويت شخصى است نه نوعى.

2 ـ اولى الأمر


قرآن كريم به صراحت در آيه 59 سوره نساء اعلام مى‏دارد در هر عصرى تا قيامت، براى مؤمنانى كه در آن عصر زندگى مى‏كنند اولى‏الأمر واجب الاطاعه‏اى وجود دارد كه همه مؤمنان موظفند بدون هيچ قيد و شرطى از اولى‏الامر زمان خويش پيروى كنند؛

«يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم...»

همان‏گونه اجماع مفسران شيعه و جمعى از مفسران اهل سنت تصريح كرده‏اند، فرمان خداوند به پيروى بى‏قيد و شرط مؤمنان از اولى‏الامر، بيانگر عصمت اولى‏الامر است

( تفسير كبير، فخر رازى، ج 4 ص 113؛ تفسير المنار، ج 5 ص 181 )

هم چنين از ديدگاه سنت رسول خدا(ص) و دلايل عقلى، اين امر مسلم است كه مصداق اولى الامر در هر عصرى يك نفر بيش‏تر نمى‏تواند باشد.

( صحيح مسلم، كتاب اماره باب 10 به شرح صحيح مسلم، نووى 12/474؛ احكام السلطانيه ماوردى ص 9؛ المحلى، ابن حزم 9/360؛ مجمع الزوائد 5/359؛ سنن كبرى بيهقى 8/144؛ اتحاف السادة المتقين 2/232 )

از آن جا كه امر خلافت و امامت در جامعه اسلامى تا قيامت به قريش اختصاص دارد  (صحيح مسلم، كتاب اماره باب 1؛ صحيح بخارى 4/218 و 9/78 دارالجيل؛ فتح البارى 13/114، ) بدين جهت مصداق اولى الامر بايد فردى از تبار قريش و از دودمان رسول خدا(صلى اللّه عليه و آله) باشد هم چنين نظر به اين كه واژه «اَمر» در كلمه اولى الامر به معناى خلافت است (معالم المدرستين، مرتضى عسكرى 1/162؛ صحيح بخارى، فتن باب 2؛ صحيح مسلم، اماره باب 8؛ الموطا، مالك، كتاب الجهاد باب 1، سنن ابن ماجه، جهاد باب 41؛ مسند احمد 3/441 و 316/314؛ فتح البارى 13/8. ) بايد مصداق اولى الامر كسى باشد كه در سنت رسول خدا(ص) براى او ادعاى خلافت شده و از خلفاى امت اسلامى به شمار آمده باشد.

حال وقتى به جهان معاصر نگاه مى‏كنيم، اولى الامرى كه از تبار قريش و داراى ويژگىِ عصمت باشد، در سراسر جهان يك نفر باشد، و براى او در احاديث صحيح رسول خدا ادعاى خلافت شده و از خلفاى امت اسلامى به شماره آمده باشد (صحيح مسلم كتاب فتن 683؛ مسند احمد 3/5، 37، 49، 60، 96، 317، ذ33؛ مستدرك حاكم 4/454؛ جامع الاصول، ابن اثير 11/84؛ الحاوى للفتاوى 2/60؛ دارالمنثور 6/58؛ الصواعق المحرقه ص 164 )جز حضرت مهدى(عليه‏السلام) كسى ديگرى نيست. اگر حضرت مهدى (عليه السلام) را مصداق آيه مورد نظر ندانيم، براى آيه در جهان معاصر مصداق ديگرى نخواهيم يافت و اين قبيح و محال است كه خداوند به همه مؤمنان، در سراسر جهان و در اعصار و قرون مختلف دستور دهد كه بى‏هيچ قيد و شرطى از اولى‏الامر پيروى كنند، ولى در جهان خارج چنين اولى‏الامرى وجود نداشته باشد. پس هيچ راهى وجود ندارد جز آنكه حضرت مهدى (عليه السلام) را موجود و ايشان را مصداق اولى الامر در آيه مورد نظر بدانيم.

3ـ حديث ثقلين

رسول گرامى اسلام(ص) در حديث معروف ثقلين به صراحت اعلام داشته است كه پس از خود، دو شيى‏ءگران‏بها در ميان امت، باقى مى‏گذارد؛ «كتاب خدا و اهل بيت» ايشان. او تصريح كرده است كه اين دو هرگز از يكديگر جدانخواهند شد تا در قيامت با هم در كنار حوض كوثر بر پيامبر وارد شوند؛ «و انهما لن يفترقا حتى يردا على الاحوض)).

با توجه به صراحت حديث بالا، در همه روزگاران از درگذشت رسول خدا(ص) تا قيامت همان‏گونه كه قرآن در ميان جامعه اسلامى وجود دارد، فرد معصومى از اهل بيت آن حضرت نيز بايد همراه قرآن باشد.

ابن حجر هيثمى مكى پس از آوردن حديث ثقلين، مى‏نويسد:

و فى احاديث الحثّ على التمسك باهل البيت اشارة الى عدم انقطاع متأهل منهم للتمسك به الى يوم القيامه، كما ان الكتاب العزيز كذلك و لهذا كانوا امانا لأهل الأرض كما يأتى. و يشهد لذلك الخبر السابق: فى كل خلف من امتى عدول من اهل بيتى.

احاديثى كه ما را به تمسك به اهل بيت ترغيب مى‏كند، اشاره دارد به اين كه همان‏طور كه قرآن كريم همواره اهليّت تمسك دارد، اهل بيت نيز اين گونه‏اند و از آنان همواره كسى وجود دارد كه از شايستگى و قابليتِ تمسك برخوردار باشد. به همين خاطر است كه اهل بيت مايه امان اهل زمينند و خبر گذشته كه مى‏گفت: «در ميان هر نسلى از امتِ من افراد عادلى از اهل بيت من وجود دارند»، گواه اين مدعاست.

(الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص 151، چاپ مصر )

اكنون كه به جهان اسلام نگاه مى‏كنيم و آثار امت اسلامى را مورد بررسى قرار مى‏دهيم مى‏بينيم از ميان اهل‏بيت پيامبر(ص) (كسى كه به نص سخن آن حضرت جزء اهل بيت ايشان باشد (سنن ابى ماجه، كتاب الفتن، باب 34؛ مسند احمد 1/84؛ مستدرك حاكم 4/557؛ درالمنثور 6/58؛ المصنف ابن شيبه 15/197؛ الحاوى للفتاوى سيوطى 4/224؛ كنز العمال 14/264 مؤسسه الرساله ) كسى جز حضرت مهدى (عليه السلام) باقى نمانده است.

حال اگر فرض كنيم همان‏گونه كه بخشى از دانشمندان اهل سنت مى‏گويند حضرت مهدى(ع) متولد نشده باشد، از اهل بيت پيامبر(ص) كسى در جهان وجود نخواهد داشت. در نتيجه ميان كتاب خدا و عترت پيامبر جدايى خواهد افتاد و سخن پيامبر در حديث ثقلين تكذيب خواهد شد. حال آن كه صحت حديث ثقلين مورد پذيرش دانشمندان فريقين است و به صراحتِ حديث ياد شده ميان قرآن و عترت هرگز جدايى نخواهد افتاد.

نتيجه آن كه حضرت مهدى (عليه السلام) متولد شده و در جهان وجود دارد.

او در ميان جامعه اسلامى، تنها كسى است كه از شايستگىِ لازم برخوردار است تا مصداق «ثقل اصغر» و همتاى قرآن در حديث ثقلين قرار گيرد.

4 ـ خليفه قريش تبار


در احاديث صحيح رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) آمده است كه خلافت پس از ايشان تا قيامت به قريش اختصاص دارد، و هيچ قوم و قبيله ديگرى را از آن بهره‏اى نيست؛

لايزال هذا الامر فى قريش ما بقى من الناس اثنان.

همواره خلافت در ميان قريش است تا آن گاه كه دو نفر انسان در جهان باقى باشند. هم‏چنين در سخنان پيامبر(ص) آمده است كه عدد خلفاى قريشى تبار براى كل امت اسلامى، دوازده نفر است.

( صحيح مسلم، كتاب اماره باب 1؛ فتح البارى 13/117؛ سنن بيهقى 8/141؛ المحلى ابن حزم 9/359 )

لا يزال الدّين قائما حتى تقوم الساعةُ، او يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلهم من قريش.

همواره دين پابرجاست تا آن كه قيامت فرا رسد، يا دوازده نفر خليفه بر شما خلافت كنند كه همگىِ آنان از قريشند.

(صحيح مسلم، كتاب اماره باب 1؛ مسند احمد 5/99  )

يا اين سخن پيامبر(ص):

يكون لهذه الامة اثنا عشر خليفة كلهم من قريش.

براى اين امّت دوازده نفر خليفه وجود خواهند داشت كه همگى آنان از قريش‏اند.

(   مسند احمد 5/106، معجم كبير طبرانى 2/198، كنز العمال ج 12 ص 33 الرسالة )

تنها كسى كه در عصر حاضر داراى شرايط بالا است از تبار قريش و از دودمان رسول خدا(ص)، از امامان دوازده‏گانه اهل بيت پيامبر(ص) و هم طبق (نص سخن رسول خدا(ص) از خلفاى امت اسلامى است) تنها، حضرت مهدى (عليه‏السلام) مى‏باشد. اگر كسى حضرت مهدى(عليه‏السلام) را مصداق احاديث ياد شده نداند، براى احاديث مصداق ديگرى در جهان كنونى نخواهد يافت. چون در جهان اسلام به جز امام مهدى(ع) كس ديگرى نيست كه هم به نص احاديث رسول خدا(ص) از خلفاى امت اسلامى باشد و هم از تبار قريش.

در اين صورت احاديث رسول خدا(ص) نيز تكذيب خواهد شد؛ در حالى كه صحت احاديث رسول خدا(ص) مورد پذيرش فريقين بوده و ساحت مقدس پيامبر(ص) از دروغ منزه است.

به همين دليل، لازمه پاى‏بندى به احاديث ياد شده اين است كه حضرت مهدى (عليه السلام) در جهان كنونى وجود داشته باشد تا مصداق اين احاديث قرار گيرد.

5 ـ ضرورت وجود امام در هر زمان

حافظان اهل سنت، از رسول خدا(ص) احاديث بسيارى نقل كرده‏اند كه بر اساس آن در هر زمانى براى مسلمانان امامى وجود دارد و آنان وظيفه دارند آن امام را بشناسند و بيعت او را به گردن بگيرند.

تفتازانى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) نقل كرده است:

من مات و لم يعرف امام زمانِهِ مات ميتة جاهليه.

هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است

(  شرح المقاصد، ج 5 ص 239، انتشارات رضى قم )

عبداللّه بن عمر از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) نقل كرده است:

من مات بغير امام مات ميتة جاهليه...

هر كس بميرد بدون آن كه امامى داشته باشد، به مرگ جاهلى از دنيا رفته است.

( مسند ابى داود طيالسى ص 259، دار المعرفة، مسند احمد 3/446؛ تاريخ بخارى 6/445؛ معجم كبير طبرانى 5/224. )

از حديث‏هاى بالا به روشنى مى‏توان به اين نكته رسيد كه در هر زمانى براى جامعه اسلامى امامى وجود دارد كه از نظر اهميت، شناخت او عين دين و عدم شناخت او عين جاهليت است. بى‏ترديد مقصود از اين امامان، حاكمان جور نمى‏توانند باشند؛ چون قرآن، مؤمنان را از نزديك شدن به آنان برحذر داشته است؛ «و لاتركنوا الى الذين ظلموا فتمسكم النار»

( سوره هود، آيه 113 )

از سوى ديگر، چنان‏كه پيش‏تر ديديم، خلافت بر امت اسلامى مخصوص قريش است. بنابراين، امامى كه در روايات بالا نام برده شده بايد قريشى باشد و امروز در ميان امت اسلامى، تنها مذهبى كه داراى امام و خليفه‏اى قريشى است، مذهب شيعه اماميه است و اين پيشواى قرشى، امام مهدى موعود (عليه السلام) است. كسى كه به نص سخن رسول خدا(ص)، هم جزء اهل بيت آن حضرت است و هم جزء خلفاى امت اسلامى.

اگر كسى معتقد باشد كه حضرت مهدى (عليه‏السلام) متولد نشده است، براى احاديث بالا مصداق و راه‏حلى نخواهد يافت و سخن رسول خدا(ص) نيز تكذيب خواهد شد. از آن جا كه ساحت مقدس رسول خدا(ص) از هر دروغى منزه است، پس بايد احاديث ايشان درست و داراى مصداق خارجى باشد و مصداق خارجىِ اين سلسله از احاديث در جهان معاصر جز حضرت مهدى (عليه السلام) كس ديگرى نمى‏تواند باشد.

6 ـ شمارى از دانشمندان اهل سنت، مهدى(ع) را همان امام دوازدهم شيعيان می دانند

افزون بر مباحث گذشته، شمارى از دانشمندان اهل سنت، مهدىِ مورد بشارت احاديث رسول خدا(ص) در آخرالزمان را همان امام دوازدهم شيعيان يعنى فرزند امام حسن عسكرى (عليه‏السلام) دانسته و به ولادت ايشان در سال 255 هـ (يا اندكى بعد) تصريح كرده‏اند شمارى از اينان عبارتند از:

عبدالوهاب شعرانى (اليواقيت و الجواهر، شعرانى 2/143 )

قرمانى حنفى  (اخبار الدُول ص 353 و 354، فصل  11 )

کنجى شافعى (البيان فى اخبار صاحب الزمان ص 148، باب 25 )

حنفى قندروزى  (ينابيع الموده ج 3 ص 114 باب 79 )

نظر دانشمندان ياد شده تنها با نظريه مهدويت شخصى سازگار است.

7 ـ محدود كردن بيت امام حسن عسكرى (عليه السلام)


تاريخ نشان مى‏دهد كه با نزديك شدن روزگار ولادت حضرت مهدى (عليه السلام) حاكمان وقت محدوديت بيش‏ترى براى امامان معصوم پديد آورده‏اند. به طورى كه در روزگار امام هادى(ع) و امام عسكرى(ع)، محدوديت‏هاى وضع شده از سوى حكومت براى اين دو امام به اندازه‏اى رسيده بود كه ارتباط مردم با اين دو امام، به كم‏ترين اندازه ممكن كاهش يافته بود. حاكمان وقت جاسوسانى بر خانه امام حسن عسكرى(ع) گمارده بودند تا زندگى آن حضرت را زير نظر گرفته و به حكومت گزارش دهند. هدف از همه اين اقدامات اين بود كه از ولادت مصلح كل جلوگيرى كنند و به گمان خويش، حكومت‏هاى ستمگرانه خود را از قيام عدالت‏گستر آن مُنجىِ بزرگ ايمنى بخشند.

اين اقدام حاكمان، به درستى نشان مى‏دهد كه آنان مصداق احاديث مهدى(ع) را كه رسول خدا(ص) به آمدن او بشارت داده بود، امام دوازدهم شيعيان، مهدى موعود(ع) فرزند امام حسن عسكرى (عليه‏السلام) مى‏دانستند. وگرنه، اين همه اقدامات پيش‏گيرانه آنان براى جلوگيرى از پديد آمدن چنين فردى معنا نداشت

(ارشاد مفيد، ج 2، ص 336، مؤسسه آل البيت 1413 هـ )

امام حسن عسكرى (عليه‏السلام) نيز در مقابل حكومت اقدامات پيش‏گيرانه دقيقى به اجرا گذاشته بود تا فعاليت‏هاى حكومت را بى‏اثر كند؛ به گونه‏اى كه ولادت حضرت مهدى(ع) به صورت كاملاً سرّى انجام پذيرفت بى‏آن‏كه حكومت از اين واقعه باخبر گردد.

حضرت عسكرى (عليه السلام) خبر تولد حضرت مهدى(ع) را چند روز پس از تولد ايشان به تنى چند از ياران خاص خود داد و از آنان نيز خواست كه رازدارى نمايند و از نقل آن براى ديگران خوددارى كنند.

قرينه فوق به روشنى گواه مهدويت شخصى است؛ زيرا اگر مهدى، فردى نا معين بود، پدر و مادر او مشخص نبودند و تاريخ ولادت او نيز معلوم نبود. انجام تدابير پيش‏گيرانه براى جلوگيرى از ولادت آن حضرت از سوى حاكمان عباسى اقدامى منطقى و خردمندانه نبود.

8ـ يكى از صفاتى كه در روايات رسول خدا(ص) براى مهدى(ع) ذكر شده لقب «منتَظَر» است

منتظر يعنى كسى كه مردم چشم به راه آمدن او هستند و اين معنا با مهدى شخصى تناسب بيش‏ترى دارد تا با مهدىِ نوعى. چون منتظر و چشم به راهِ كسى بودن، با شخصى كه پيش‏تر متولد شده و زندگى مى‏كند و مردم در انتظار آمدن او هستند سازگارتر است، تا كسى كه هنوز متولد نشده و زمان ولادت او نيز روشن نيست. مجموعه دلايل و شواهد گذشته به روشنى نشان مى‏دهد كه مهدى، شخصيتى كاملاً شناخته شده است؛ اين شخصيتِ بزرگِ الهى پيش از اين متولد شده و هم اكنون جهان از فيض وجود او بهره‏مند است.

دليل مهدويت نوعى


تنها دليل طرفداران مهدويت نوعى، حديثى است كه ابى داود سجستانى در سنن خود نقل كرده است

لو لم يبق من الدنيا الايوم لطّول اللّه ذلك اليوم حتى يبعث فيه رجلاً من اهل بيتى يواطئى اسمُه اسمى، و اسم ابيه اسم ابى

اگر باقى نماند از دنيا جز يك روز، به طور حتم خداوند آن روز را (آن قدر) طولانى خواهد كرد تا مردى از اهل بيت مرا برانگيزد كه نام او همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدر من است.

(سنن ابى داود، كتاب المهدى )

طرفداران نظريه مهدويّت نوعى مى‏گويند: جمله «و اسم ابيه اسم ابى» نشان مى‏دهد كه مهدىِ مورد نظر در احاديث رسول خدا، امام دوازدهم شيعيان نيست، چون اين مهدى نام پدرش عبداللّه است، ولى مهدىِ امام دوازدهم شيعيان نام پدرش حسن است. و اين دو با هم تفاوت دارند.

در پاسخ به هواداران نظريه ياد شده مى‏گوييم:

حديث بالا را حافظان حديث از طرق مختلفى نقل كرده‏اند. در ديگر طرق، جمله «و اسم ابيه اسم ابى» وجود ندارد و حديث بدون اين زايده، ذكر شده است تنها در يك نقل از نقل‏هاى حديث، زايده فوق ديده مى‏شود.

از جمله:

1 ـ خود «ابى داود» در نقل ديگرى حديث ياد شده را بدون آن زياده آورده است

(سنن ابى داود كتاب المهدى )

2 ـ «ترمذى» در صحيح خود همين حديث را دو بار از دو طريق بدون زيادى فوق نقل كرده است

(سنن ترمذى ج 4 ص 505 )

3 ـ احمد بن حنبل حديث را در كتاب خود «مسند» پنج بار با پنج سند، بدون زيادى فوق نقل كرده است

(مسند احمد ج 1 ص 376، 377، 430،  448 )

4 ـ بزار در مسندش حديث را چند بار از چند طريق، بدون زياده نقل كرده است

(مسند بزار ج 1 ص 281 و 284.)

5 ـ ابو نعيم در حلية الاولياء حديث را بدون آن زياده ذكر كرده است

(حلية الاولياء ج 5 ص 75 )

6 ـ خطيب بغدادى نيز حديث را بدون آن زياده نقل كرده است

(تاريخ بغداد ج 4 ص 388 )

چنان كه مى‏بينيد از نقل‏هاى گوناگون حديث، تنها در يك نقل آن، زياده فوق وجود دارد و در ديگر نقل‏ها اثرى از آن زياده به چشم نمى‏خورد.

از ميان 31 تن از حافظان بزرگ حديث كه حديث مورد نظر را نقل كرده‏اند، تنها در نقل يك نفر از آنان زايده فوق‏الذكر ديده مى‏شود و 30 نفر ديگر حديث را بدون آن زايده نقل كرده‏اند

(البيان فى اخبار صاحب الزمان، گنجى شافعى ص 96 )

بدينسان براى افراد خردمند ترديدى باقى نمى‏ماند كه آن زياده هيچ اعتبارى ندارد.

البته احتمال دارد اين زياده از ساخته‏هاى بنى‏عباس باشد؛ چرا كه اين امر با رويه آنان در به خدمت گرفتن افراد دروغ‏گو براى جعل احاديثى كه تأمين كننده اهداف سياسى آنان باشد سازگار است.

شايد زياده فوق از ساخته‏هاى پيروان عبداللّه بن محض باشد بدين گونه كه آن‏ها براى پيشبرد دعوت به مهدويت فرزند او، محمد بن عبداللّه بن محض، مقلب به نفس زكيه اين انحراف را پديد آورده باشند. گواه اين مدعا اين كه «محمد بن على بن طباطبا معروف به ابن طقطقى (متوفى 709 هـ) در تاريخ خود «الفخرى » آورده است

: و كان فى ابتداء الأمر قد شُيّع بين الناس انّه المهدى الذى بُشّر به، و اثبت ابوه هذا فى نفوس طوائف من الناس  و كان

يُروى ان الرسول (صلى اللّه عليه و آله) قال: لو بقى من الدنيا يوم لطوّل اللّه ذلك اليوم حتى يبعث فيه مهديّنا او قائمنا، اسمه كاسمى و اسم ابيه كاسم ابى.

در آغاز كار ميان مردم شايع شده بود كه نفس زكيه همان مهدى است كه رسول خدا به آمدن وى بشارت داده است. پدر نفس زكيه نيز اين مطلب را براى گروه‏هايى از مردم نقل و تأييد مى‏كرد و روايت مى‏نمود كه رسول خدا فرموده است «اگر از دنيا يك روز باقى بماند، خداوند آن روز را (آن قدر) طولانى خواهد كرد تا اين كه در آن روز مهدى و قائم ما را برانگيزد. نامش همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدر من است.

(الفخرى فى الآداب السلطانيه و الدول الاسلاميه ص 165 و 166، چاپ رضى قم 1414 هـ )

چنان كه مى‏بيند، در آن روزگار پدر نفس زكيه و طرفدارن وى حديث پيامبر(ص) را با زياده ياد شده نقل كرده و مصداق آن را محمد نفس زكيه مى‏دانسته‏اند. پس اين احتمال وجود دارد كه زياده ياد شده را آنان به حديث مورد نظر افزوده باشند تا مهدويت نفس زكيه را اثبات كنند.

از اين گذشته، چنان كه پيش‏تر ديديم، دلايل گوناگونى ثابت مى‏كرد كه مهدى موعود(ع)، متولد شده و در ميان جامعه اسلامى حضور دارد. جمعى از دانشمندان اهل سنت نيز به ولادت حضرت مهدى(ع) در سال 255 هـ (يا اندكى پس از آن) تصريح كرده و به صراحت اعلام داشته‏اند كه او، همان مهدى موعودى است كه رسول خدا(ع) آمدن او را بشارت داده است. همه عالمان و مورخان شيعه نيز آنان را در اين عقيده همراهى كرده‏اند.هم چنين، روشن شد كه مسئله ولادت حضرت مهدى(ع) از پدر و مادرى شناخته شده و در زمانى مشخص، مؤيد نظريه مهدويت شخصى است و با مهدويت نوعى به هيچ روى سازگارى ندارد.

نيز گفتيم: مهدويت نوعى پيامدى‏هاى منفى فراوانى نيز دارد؛ چون بر اساس آن در جهان كنونى، اولى الامرى معصوم، امام و خليفه قريشى‏تبار و فرد معصومى از اهل بيت كه همراه قرآن باشد وجود نخواهد داشت. در نتيجه، شمار زيادى از احاديث صحيح رسول خدا(ص) تكذيب خواهد شد و از آن جا كه ساحت مقدس رسول گرامى(ص) از هر گونه دروغى منزه است، پس بايد اولى‏الامر معصوم، خليفه‏اى قرشى‏تبار، و فرد معصومى از اهل بيت در جهان وجود داشته باشد. اين فرد در روزگار حاضر مصداقى جز مهدى منتظر(عج) نمى‏تواند داشته باشد؛ تنها كسى كه مى‏تواند مصداق آيه اولى‏الامر و احاديث «ثقلين»، «سفينه، «امامان اثناعشر»، «خليفه قرشى» و «ضرورت وجود امام در هر زمان» باشد، مهدى موعود است.

بدينسان در اسناد و مدارك و منابع امت اسلامى هيچ جايى براى انديشه مهدويت نوعى كه گروه بسيارى از دانشمندان اهل سنت آن را پذيرفته‏اند، وجود ندارد و مهدويّت شخصى، اصلى مسلّم و ترديد ناپذير است.

 

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن