حديث شماره 331

((331- جويرية بن مسهر گويد: من پشت سر امير المؤ منين (عليه السلام ) دويدم حضرت به من فرمود: اى جويرية به راستى كه اين احمقان هلاك نشدند جز به صداى كفشها در پشت سرشان ، اكنون (بگو) براى چه آمده اى ؟ عرض كردم : آمده ام تا سه چيز را از تو بپرسم :
از شرافت ، و از مروت ، و از عقل ؟ فرمود: اما شرافت پس هر كه را سلطان شرافت بخشد شرافتمند گردد، و اما مروت (و مردانگى همان ) سر و سامان دادن به معيشت و زندگانى است ، و اما عقل پس هر كه از خدا ترسيد عاقل و خردمند است .

شرح :
مقصود از قسمت اول حديث اين است كه كسانى كه دچار هلاكت در دين و خسران گشتند آن كسانى بودند كه دوست داشتند مردم در پشت سرشان جمعيت كنند و از كثرت اجتماع و صداى كفشهاى بسيار در پشت سر خود لذت مى بردند و همين امر موجب فخر و تكبر و در نتيجه سبب هلاكت و بيخبرى آنان مى گشت ، و مجلسى (رحمة الله عليه )گويد: مقصود از جمله (هر كه را سلطان شرافت بخشد شرافتمند گردد) امام بر حق و يا مطلق پيشوايان است چه بر حق و چه بر باطل ، زيرا شرافت دنيا از آن كسى است كه پادشاهان دنيا او را شرافت بخشند و شرافت آخرت از آن كسى است كه سلطان بر حق او را شرافت دهد. ))

 

سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْمِيثَمِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ جُوَيْرِيَةَ بْنِ مُسْهِرٍ قَالَ اشْتَدَدْتُ خَلْفَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ لِى يَا جُوَيْرِيَةُ إِنَّهُ لَمْ يَهْلِكْ هَؤُلَاءِ الْحَمْقَى إِلَّا بِخَفْقِ النِّعَالِ خَلْفَهُمْ مَا جَاءَ بِكَ قُلْتُ جِئْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ ثَلَاثٍ عَنِ الشَّرَفِ وَ عَنِ الْمُرُوءَةِ وَ عَنِ الْعَقْلِ قَالَ أَمَّا الشَّرَفُ فَمَنْ شَرَّفَهُ السُّلْطَانُ شَرُفَ وَ أَمَّا الْمُرُوءَةُ فَإِصْلَاحُ الْمَعِيشَةِ وَ أَمَّا الْعَقْلُ فَمَنِ اتَّقَى اللَّهَ عَقَلَ

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: