حديث شماره 98

((98- حفص بن غياث از امام صادق (عليه السلام ) روايت كند كه فرمود: اگر مى توانيد كارى كنيد كه شناخته نشويدو معروف نگرديد! باكى بر تو نيست (يا چه مى شود بر تو) اگر مردم مدح و ثناى تو را نگويند، و باكى بر تو نيست (يا چه مى شود بر تو) اگر مورد نكوهش مردم باشى در صورتيكه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى ستوده و رو سفيد باشى ؟ همانا امير مؤ منان (عليه السلام ) چنان بود كه مى فرمود: خيرى در دنيا نيست جز براى يكى از دو مورد: يكى مردى كه در هر روز خود كار نيكى بكردارهاى خود بيفزايد، و ديگر مردى كه تهيه مرگ خود را با توبه و بازگشت ببيند، ولى از كجا مى تواند توبه كند، به خدا سوگند اگر آنقدر سجده كند كه گردنش بريده شود خداى عزوجل كارى را از او نپذيرد جز بوسيله ولايت و دوستى ما خاندان .
آگاه باشيد كه هر كه ما را بشناسد يا اميد پاداش نيك بوسيله ما داشته باشد در خوراك خود به نيم مد (تقريبا پنج سير) راضى است و در پوشاك بدانچه عورتش را بپوشاند و سرش را سرپوش باشد و با اينحال به خدا سوگند ترسان و هراسانند و دوست دارند كه بهره شان از دنيا همين مقدار باشد، و اينچنين خداى عزوجل آنها را در قرآن توصيف كرده كه فرمايد: (و كسانيكه مى دهند آنچه را دارا هستند و دلهاشان ترسانست ) (سوره مؤ منون آيه 60) به خدا سوگند آنان فرمانبردارى و دوستى و ولايت ما را دارند و با اينحال ترسانند كه از آنها پذيرفته نشود، و به خدا سوگند ترس آنها نه از روى شك و ترديدى است كه در عقيده دينى خود دارند بلكه مى ترسند كه در مورد دوستى و اطاعت ما كوتاهى كرده باشند.
سپس فرمود: اگر توانستى كه از خانه ات بيرون نروى چنان كن زيرا در بيرون رفتنت از خانه اين مسئوليت را دارى كه نبايد غيبت كنى و نه دروغ بگوئى و نه رشگ برى ، و نه خود نمائى كنى و نه ظاهر سازى (يا ظاهر آرائى ) كنى و نه دوروئى و چاپلوسى كنى .
سپس فرمود: آرى ! دير و عبادتگاه مسلمان خانه اوست ، چشم و زبان و گوش و جان و عورت خود را در خانه (از گناه ) نگه مى دارد، به راستى هر كه نعمت خدا را به دل خويش بشناسد مستوجب فزونى نعمت از خداى عزوجل گردد پيش از آنكه زبان خويش بشكر آن بگشايد، و كسى كه بخواهد چنين پندارد كه (مثلا) بر ديگرى برترى دارد او از متكبران است .
(راوى گويد:) من به آنحضرت عرض كردم : (شخص متدينى كه مثلا گنهكارى را ببيند و خود را از او برتر داند چنين شخصى ) فقط از نظر اينكه او را مرتكب گناهان مى بيند و خود را آسوده و دور از آن بيند خود را برتر از او مى داند؟
فرمود: هيهات ! (چگونه چنين عقيده اى پيدا مى كند) با اينكه شايد گناه او آمرزيده شود ولى تو(ئى كه مثلا چنين خيالى مى كنى ) بازداشت شوى و مورد بازپرسى قرار گيرى ، آيا داستان جادوگران و ساحران (زمان ) موسى (عليه السلام ) را نخوانده اى (ظاهرا مقصود همان ساحران فرعون است كه با اينكه عمرى را در حال شرك و كفر به خدا بسر بردند در اثر ايمانى كه به موسى آوردند تمام گناهان گذشته شان آمرزيده شد و پس از آن نيز بلافاصله بدست فرعون كشته شدند و به بهشت جاويدان رفتند).
سپس فرمود: بسا كسى كه بدانچه خدا به او انعام كرده مغرور است و چه بسا كسى كه بگرفتن تدريجى خدا دچار است (و خود نداند) به اينكه خداوند (كارهاى بدش را) پرده پوشى كند، و چه بسا اشخاصى كه به مدح و ثناى مردم (كه از او كنند) فريفته گشته است .
سپس فرمود: به راستى كه من اميد نجات دار براى كسانيكه از اين امت كه حق ما را بشناسند مگر براى سه دسته :
1- قدرتمند (و سلطان ستمگر).
2- شخص هواپرست .
3- آنكه آشكارا بزهكارى و گناه كند.
سپس اين آيه را خواند: (بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان دارد) (سوره آل عمران آيه 31). و به دنبال آن فرمود: اى حفص محبت و دوستى بهتر از خوف و ترس است .
آنگاه فرمود: به خدا سوگند خدايرا دوست ندارد هر كه دنيا را دوست بدارد و غير ما (ديگرى ) را دوست بدارد، و هر كه حق ما را بشناسد و ما را دوست دارد حقا كه خداى تبارك و تعالى را دوست داشته ، پس مردى (كه در آنجا بود و از مخالفين بوده و دوستى اهل بيت را نداشته است )بگريه افتاد، حضرت به او فرمود: آيا مى گريى ؟ اگر همه اهل آسمانها و زمين همگى جمع شوند و به درگاه خداى عزوجل زارى كنند كه خدا تو را از دوزخ نجات دهد و به بهشت برد شفاعتشان درباره تو پذيرفته نخواهد شد (آنگاه اگر تو دل زنده داشته باشى در آنحال بيش از همه مردم از خداى عزوجل خواهى ترسيد) سپس فرمود: اى حفص دم باش و سر مباش (يعنى كارى كن كه هميشه در دنبال باشى و جلو نباشى كه مسئوليت و مشكلات رياست زياد است ، چنانچه نظير اين كلام در احاديث ديگرى نيز وارد شده ، و مجلسى (رحمة الله عليه ) گويد: يعنى پيرو اهل حق باش و سرور اهل باطل مباش ).
اى حفص رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمود: هر كه از خدا بترسد زبانش گنگ است . آنگاه فرمود: (روزى ) همچنانكه موسى بن عمران (عليه السلام ) يارانش را موعظه مى فرمود مردى (كه شديدا تحت تاثير سخنان موسى واقع شده بود) از جا برخاست و پيراهنش را چاك زد، خداى عزوجل به موسى وحى فرمود: اى موسى به اين مرد بگو: پيراهنت را چاك نزن ، بلكه دلت را به روى من باز كن .
سپس فرمود: موسى بن عمران (عليه السلام ) به مردى از اصحابش برخورد و او را در حال سجده ديد، (بدنبال كارش رفت ) و چون بازگشت باز او را به همان حال در سجده ديد، موسى به آن مرد فرمود: (اى مرد) اگر حاجت تو بدست من بود آن را روا مى كردم ، خداى عزوجل به موسى وحى كرد كه اى موسى اگر (اين مرد) آنقدر سجده كند (و سجده اش طول كشد) كه گردنش ‍ جدا شود از او نپذيرم تا آنگاه كه از اينحالى كه ناخوشايند من است به حالى باز گردد كه من دوست دارم . ))

 

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ [ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ ] عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ إِنْ قَدَرْتُمْ أَنْ لَا تُعْرَفُوا فَافْعَلُوا وَ مَا عَلَيْكَ إِنْ لَمْ يُثْنِ النَّاسُ عَلَيْكَ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ تَكُونَ مَذْمُوماً عِنْدَ النَّاسِ إِذَا كُنْتَ مَحْمُوداً عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَ يَقُولُ لَا خَيْرَ فِى الدُّنْيَا إِلَّا لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ رَجُلٍ يَزْدَادُ فِيهَا كُلَّ يَوْمٍ إِحْسَاناً وَ رَجُلٍ يَتَدَارَكُ مَنِيَّتَهُ بِالتَّوْبَةِ وَ أَنَّى لَهُ بِالتَّوْبَةِ فَوَ اللَّهِ أَنْ لَوْ سَجَدَ حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ عَمَلًا إِلَّا بِوَلَايَتِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَلَا وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّنَا أَوْ رَجَا الثَّوَابَ بِنَا وَ رَضِيَ بِقُوتِهِ نِصْفَ مُدٍّ كُلَّ يَوْمٍ وَ مَا يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ وَ مَا أَكَنَّ بِهِ رَأْسَهُ وَ هُمْ مَعَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ خَائِفُونَ وَجِلُونَ وَدُّوا أَنَّهُ حَظُّهُمْ مِنَ الدُّنْيَا وَ كَذَلِكَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَيْثُ يَقُولُ وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ مَا الَّذِى أَتَوْا بِهِ أَتَوْا وَ اللَّهِ بِالطَّاعَةِ مَعَ الْمَحَبَّةِ وَ الْوَلَايَةِ وَ هُمْ فِى ذَلِكَ خَائِفُونَ أَنْ لَا يُقْبَلَ مِنْهُمْ وَ لَيْسَ وَ اللَّهِ خَوْفُهُمْ خَوْفَ شَكٍّ فِيمَا هُمْ فِيهِ مِنْ إِصَابَةِ الدِّينِ وَ لَكِنَّهُمْ خَافُوا أَنْ يَكُونُوا مُقَصِّرِينَ فِى مَحَبَّتِنَا وَ طَاعَتِنَا ثُمَّ قَالَ إِنْ قَدَرْتَ أَنْ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِكَ فَافْعَلْ فَإِنَّ عَلَيْكَ فِى خُرُوجِكَ أَنْ لَا تَغْتَابَ وَ لَا تَكْذِبَ وَ لَا تَحْسُدَ وَ لَا تُرَائِيَ وَ لَا تَتَصَنَّعَ وَ لَا تُدَاهِنَ ثُمَّ قَالَ نَعَمْ صَوْمَعَةُ الْمُسْلِمِ بَيْتُهُ يَكُفُّ فِيهِ بَصَرَهُ وَ لِسَانَهُ وَ نَفْسَهُ وَ فَرْجَهُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ نِعْمَةَ اللَّهِ بِقَلْبِهِ اسْتَوْجَبَ الْمَزِيدَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ يُظْهِرَ شُكْرَهَا عَلَى لِسَانِهِ وَ مَنْ ذَهَبَ يَرَى أَنَّ لَهُ عَلَى الْآخَرِ فَضْلًا فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِينَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّمَا يَرَى أَنَّ لَهُ عَلَيْهِ فَضْلًا بِالْعَافِيَةِ إِذَا رَآهُ مُرْتَكِباً لِلْمَعَاصِى فَقَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ فَلَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ قَدْ غُفِرَ لَهُ مَا أَتَى وَ أَنْتَ مَوْقُوفٌ مُحَاسَبٌ أَ مَا تَلَوْتَ قِصَّةَ سَحَرَةِ مُوسَى ع ثُمَّ قَالَ كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِمَا قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِسَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِثَنَاءِ النَّاسِ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ إِنِّى لَأَرْجُو النَّجَاةَ لِمَنْ عَرَفَ حَقَّنَا مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَّا لِأَحَدِ ثَلَاثَةٍ صَاحِبِ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ صَاحِبِ هَوًى وَ الْفَاسِقِ الْمُعْلِنِ ثُمَّ تَلَا قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِى يُحْبِبْكُمُ اللّهُ ثُمَّ قَالَ يَا حَفْصُ الْحُبُّ أَفْضَلُ مِنَ الْخَوْفِ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَحَبَّ اللَّهَ مَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ وَالَى غَيْرَنَا وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَبَكَى رَجُلٌ فَقَالَ أَ تَبْكِى لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّهُمُ اجْتَمَعُوا يَتَضَرَّعُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُنْجِيَكَ مِنَ النَّارِ وَ يُدْخِلَكَ الْجَنَّةَ لَمْ يُشَفَّعُوا فِيكَ [ ثُمَّ كَانَ لَكَ قَلْبٌ حَيٌّ لَكُنْتَ أَخْوَفَ النَّاسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِى تِلْكَ الْحَالِ ] ثُمَّ قَالَ لَهُ يَا حَفْصُ كُنْ ذَنَباً وَ لَا تَكُنْ رَأْساً يَا حَفْصُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ خَافَ اللَّهَ كَلَّ لِسَانُهُ ثُمَّ قَالَ بَيْنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع يَعِظُ أَصْحَابَهُ إِذْ قَامَ رَجُلٌ فَشَقَّ قَمِيصَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا مُوسَى قُلْ لَهُ لَا تَشُقَّ قَمِيصَكَ وَ لَكِنِ اشْرَحْ لِى عَنْ قَلْبِكَ ثُمَّ قَالَ مَرَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع بِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَانْصَرَفَ مِنْ حَاجَتِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ عَلَى حَالِهِ فَقَالَ لَهُ مُوسَى ع لَوْ كَانَتْ حَاجَتُكَ بِيَدِى لَقَضَيْتُهَا لَكَ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا مُوسَى لَوْ سَجَدَ حَتَّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلْتُهُ حَتَّى يَتَحَوَّلَ عَمَّا أَكْرَهُ إِلَى مَا أُحِبُّ

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: