باب سفاهت

باب سفاهت
بَابُ السَّفَهِ
1- عـِدَّةٌ مـِنْ أَصـْحـَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبـِى غـُرَّةَ عـَنْ أَبـِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ السَّفَهَ خُلُقُ لَئِيمٍ يَسْتَطِيلُ عَلَى مَنْ هُوَ دُونَهُ وَ يَخْضَعُ لِمَنْ هُوَ فَوْقَهُ
اصول كافى جلد 4 صفحه :12 رواية :1
ترجمه :
از امـام صـادق (ع ) روايت شده كه فرمود: سفاهت براستى خوى پستى است ، صاحب آن بر زير دستش گردن فرازى كند، و بر بالادست خود زبونى كند.

شــرح :
مجلسى (ره ) گويد: سفاهت سبك عقلى و پيشى گرفتن در گفتار و كردار بدون تفكر است ، تـا آنـجـا كـه گـويـد: بـرخـى گـفـتـه انـد: سـفـاهـت گـاهـى در بـرابر حكمتى است كه بـاعـتـدال در نـيـروى عـقـل حـاصـل گـردد، و ايـن سـفـاهـت خـلقـى است در نفس كه او را وادار بمسخرگى ، و استهزاء و سبكسرى ، و بى تابى ، و چاپلوسى ، و اظهار شادى در وقت نـاراحـتـى ديـگـران ، و حركات ناموزون ، و گفتار و كردارهائى كه همانند گفتار و كردار خـردمـنـدان نـيـسـت دچـار كـنـد، و گـاهـى در بـرابـر بـردبـارى اسـت كـه باعتدال در نيروى غضب بدست آيد، و آن خلقتى است كه نفس او را وادار بزدن و دشنام دادن و زبـرى و تـسـلط و غـلبـه بـرديگران و گردن كشى كند و ريشه اش تباهى و فساد در نـيـروى غـضب و ميل ان بطرف افراط است سپس گويد: ظاهر اينست كه مقصود از سفاهت همين معناى دوم است كه برابر بردبارى است .
2- مـُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِى الْمَغْرَاءِ عَنِ الْحـَلَبـِيِّ عـَنْ أَبـِي عـَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَسْفَهُوا فَإِنَّ أَئِمَّتَكُمْ لَيْسُوا بِسُفَهَاءَ وَ قَالَ أَبـُو عـَبـْدِ اللَّهِ ع مـَنْ كَافَأَ السَّفِيهَ بِالسَّفَهِ فَقَدْ رَضِيَ بِمَا أَتَى إِلَيْهِ حَيْثُ احْتَذَى مِثَالَهُ
اصول كافى جلد 4 صفحه :13 رواية :2
ترجمه :
و نـيـز حـلبـى از آنـحـضـرت حديث كند كه فرمود: سفاهت نكنيد زيرا پيشوايان شما سفيه نبودند. و حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كس شخص سفيه را با سفاهت مكافت كند، بهر چه بسرش آيد تن داده چون بمانند او رفتار كرده .

شــرح :
ايـن دسـتـورى اسـت از امام عليه السلام كه از مكافات سفيه صرف نظر بايد كرد، و با آنـان چـنـانـچـه خـدايتعالى فرموده است بايد رفتار شود در آنجا كه فرمايد (((و هرگاه نادانان با ايشان سخن گويند سلام گويند))) همانطور كه مجلسى (ره ) فرموده .
3- عـَلِيُّ بـْنُ إِبـْرَاهـِيـمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع فِي رَجُلَيْنِ يَتَسَابَّانِ فَقَالَ الْبَادِى مِنْهُمَا أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَيْهِ مَا لَمْ يَتَعَدَّ الْمَظْلُومُ
اصول كافى جلد 4 صفحه :13 رواية :3
ترجمه :
عـبد الرحمن بن حجاج از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام درباره دو مردى كه همديگر را دشنام دهند روايت كرده كه فرمود: آغاز كننده بدشنام ستمكارتر است و گناه خود و گناه رفيقش بگردن اوست در صورتيكه آنكس كه ستم باو شده از حد نگذرد.

توضيح :
جـمـله اخـيـر ايـن حـديـث شريف دو احتمال دارد يكى اينكه تا رفيقش كه مورد ستم واقع شده عـمـل نـاروا نكرده و يا سخن ناروائى نگفته همه گناه بگردن آغاز كننده بدشنام است ))) و نـسـبـت گـنـاه بـاو در ايـن صـورت فـرضـى اسـت ، احـتـمال دوم آن است كه تا از حد خود نگذشته همه گناه بگردن اوست ، و حدش همان مقدارى اسـت كـه از دشـنـام شـنـيـده و تا آن حد بر او گناهى نيست زيرا از خود دفاع كرده و انتقام گـرفـتـه اسـت ، و خداى تعالى در اينباره فرموده است : (((و همانا بر آنكه پس از ستمى كـه بـاو شـده يارى جويد گناهى نيست ))) و در جاى ديگر فرمايد: (((پس آنكس كه بشما تـجاوز كند (طبرسى فرموده : يعنى ظلم و ستم كند) تجاوز كنيد بر او برابر آنچه بر شـمـا تـجـاوز كـرده ))) و غـيـر ايـنـهـا از آيـات و روايـاتـى كـه دلالت بـرجواز معارضه بمثل دارند، و بعبد نيست احتمال دوم مناسب تر باسياق روايت باشد.
4- عـِدَّةٌ مـِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ أَبْغَضَ خَلْقِ اللَّهِ عَبْدٌ اتَّقَى النَّاسُ لِسَانَهُ
اصول كافى جلد 4 صفحه :13 رواية :4
ترجمه :
و از امـام صـادق (ع ) روايـت شـده كه فرمود: بدرستى كه مبغوض ترين خلق خدا آن بنده ايستكه مردم از زبانش پرهيز كنند.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن