باب : نيت

باب : نيت
بَابُ النِّيَّةِ
عـَلِيُّ بـْنُ إِبـْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ص قَالَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِيَّةٍ
اصول كافى ج : 3 ص : 132 رواية :1
ترجمه روايت شريفه :
على بن الحسين صلوات الله عليهما فرمود: عملى نباشد، جز بوسيله نيت .

شرح :
مقصود از عمل عبادات و طاعات و مراد به نيت قصد تقرب بخدايتعالى ست پس نماز و روزه و حـج و امـثـال آن بـدون قـصـد تـقـرب و رضـاى حق تعالى صحيح نيست و هيچ اجرو پـاداشـى ندارد و نيز اعمالى كه بر انسان واجب نيست مانند صدقه دادن و تعليم و ارشاد زمانى موجب پاداش و ثواب گردد كه به نيت تقرب و رضاى خدا انجام گيرد.
عـَلِيٌّ عـَنْ أَبـِيـهِ عـَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ كُلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ
اصول كافى ج : 3 ص : 133 رواية :2
ترجمه روايت شريفه :
رسـولخـدا (ص ) فـرمـود: نـيـت مـؤ مـن بـهـتـر بـهـتـر از عمل اوست و نيت كافر بدتر از عملش باشد و هر كس طبق نيتش كار ميكند.

شرح :
مـرحـوم مـجـلسـى در تـوجـيـه و تـفـسـيـر ايـن روايـت 12 قـول از دانـشـمـنـدان حـديـث نـقـل مـيـكـند، و سپس ‍ تحقيقى لطيف و تفصيلى عميق از خود بيان مـيـفرمايد كه بواسطه اهميت مقام و از نظر اينكه نيت ركن و پايه همه اعمالست مختصرى از بياناتش را دراينجا ذكر ميكنيم :
تـصـحـيـح نـيـت از مـشـكـلتـريـن اعـمـال انـسـانـسـت ، زيرا نيت تابع حالت نفسانى است و قـبـول ورد و درجـات كـمـالش مـربـوط بـهمان حالت نفسانى ميباشد و تصحيح نيت جز با بـيـرون سـاخـتـن مـحـبـت دنيا بوسيله رياضات شاقه و تفكرات صحيحه ممكن نگردد،زيرا دل سـلطـان و فـرمـانـرواى بـدن اسـت و هـمه اعضاء و جوارح محكوم فرمان او ميباشند و در يكدل دو محبت متناقض جمع شود، از اينرو كسى كه محبت دنيا دردلش جايگزين شده آخرت را فـرامـوش كـرده اسـت ، هـمـيشه فكر و خيال واعضاء و جوارحش متوجه دنياست و هر عملى كه انـجـام مـيد هد نتيجه غائى و مقصود حقيقيش ‍ دنياست ، اگر چه بدروغ دم از خدا و آخرت زند از ايـنـرو در عـبـادات و طـاعـاتـش هـم اعـمـالى را انـتـخـاب مـيـكـند كه بدانها وعده بسيارى مال داده شده و بطاعاتى كه موجب تقرب و محبت خداست اعتنائى ندارد.
و نـيـز كـسـيـكـه حـب جـاه و شـهـرت بـر دلش مـسـتـولى گـشـتـه ، در هـمـه اعمال و رفتارش ار آن منظور و هدف پيروى مى كند، و همچنين است اغراض دنيوى ديگر كه عـمل بنده خالص نگردد تا زمانيكه تمام اين اغراض فاسد كه موجب دورى از حقتعالى است ازدل بيرون رود، بنابراين درجات و مراتب نيت در مردم متعدد و بلكه بيشمار است و بلكه هـر انـسـانـى در حـالات مختلف و متفاوت نيتهاى مختلف و متفاوت دارد كه برخى از آنها موجب فـسـاد و بـطـلان عـمـل و بـعـضـى مـوجـب صـحـت ودرسـتـى آن و پـاره ئى مـوجـب كمال و ترقى آنست .
آنچه موجب فساد و بطلان عمل است رياى خالص است كه علاوه بر اينكه عبادت را از ثواب سـاقـط مـيكند موجب كيفر و عقاب هم ميگردد، و اما هرگاه قصد ريا و ضميمه تابع باشد و يـا غـيـر از ريـا ضمائم ديگرى در نيتش باشد، مانند قصد نظافت وسرد شدن در وضو و غسل تفصيلى دارد (كه حكمش در رسائل فقها موجود است ).
و امـا ضـمـيـمـه نـمـودن بـعـضـى از مـطـالب مـبـاحـه دنـيـوى مـانـنـد وسـعـت رزق و طـول عـمـر را جـمـاعـتـى مـبـطـل دانـسـتـه انـد، ولى گـفـتـار آنـهـا خـالى ازاشـكـال نيست ، زيرا گزاردن نماز حاجت و نماز استخاره و تلاوت قرآن و اذكار و دعوات مـاءثـوره ، بـدون شك عبادتست و بآن امر شده و اين مطالب دنيوى از نتائج آنها ذكر شده است و محالست كه انسان قصد و نيت خود را از آنها خالى كند،زيرا نيت چنانكه دانستى گفتن بـزبـان و خـطـور بـدل نـيـسـت ، بـلكـه واقـع و حـقـيـقـت آن در بـاطـن دل انسان مستتر است وداعى حقيقى انسان هم همان واقع و حقيقت است .
و امـا نـيـات مـقـاصـدى كـه مـوجـب كـمـال عـمـل مـيـشـود و از اغـراض دنـيـوى خـالى اسـت ، بـحـسـب اشـخـاص و احـوال ايـشـان مـخـتـلف اسـت و نـيـت هـر كـس تابع طريقه و شاكله و حالت باطنى اوست ك برخى از آنها را يادآور ميشويم :
1ـ نـيـت كـسـانـيكه در عذاب و عقاب آخرت ميانديشند و دنيا در نظرشان پست ميشود و عبادت خويش را براى ترس از عذاب انجام ميدهند.
2ـ كسان باشند كه نعمت هاى بهشت و حور و قصور آن ايشانرا بعبارت تحريك كند.
گـروهـى از دانـشـمـنـدان عبادت اين دو طايفه را باطل دانسته اند، ولى اينان حقيقت تكليف و درجـات مـردم را بـخـوبـى نـدانـسـتـه انـد كـه بـيـشترمردم (باصطلاح اين زمان و ملاحظه احوال اين مردم صدى نود و نه ) را ممكن نيست عبادات خود را بغيراز ايندو وجه انجام دهند و غـيـر از ايـن نـمـيـتـوانـنـد درك كـنـنـد و ايـن نـيـع مـنـافى با اخلاص نميباشد، زيرا عبادت بقصدآنچه در آخرت وعده داده شده ، از شوائب دنيوى پاك و خالص است و دليلى هم ندارد كـه عـبـادت بـايـد خـالصـا لوجـه الله وحـتـى از اينگونه اغراض هم خالى باشد، بلكه دليل برعكس اين عقيده موجود است .
مانند آيه شريفه : ادعوه خوفا و طمعا و يدعوننا رغبا و رهبا.
و نـيز اميرالمؤ منين (ع ) در وقفنامه خود مى نويسد: هذا ما اوصى به فى ماله عبدالله على ابتغاء وجه الله تعالى ليولجنى به الجنة ويصرفنى به عن النار.
و گويا اينها حقيقت معنى نيت را درك نكرده و گمان كرده اند كه با گفتن اينكه تدريسم را بـراى مـحـبـت خـدا انجام مى دهم درست مى شود،غافل از اينكه اين گفتار جز لقلقه زبان و ادعـائى كـاذب بـيـش نـيـسـت و حـقـيـقـت نـيـت هـمـان مـيـل و تـوجـه دل اسـت بـه آنـچـه مـى خـواهـد و اگـر مـحـبـت خـدا مـطـلوب دل نـبـاشـد بـا گـفـتـن بـزبـان و خـطـور بـدل بـدسـت نـمـى آيـد و مـثـل ايـن اسـت كـه شـخـص سـير بگويد: من ميل به غذا دارم پيداست كه اين گفتار براى او اشتها نمى آورد.
3 كـسـانـى كـه در نـعـمـتهاى بى پايان خدا مى انديشند و چون شكر منعم را واجب مى دانند بـراى سـپـاسـگـزارى خـدا عـبـادتش مى كنند، چنانچه اميرالمؤ منين (ع ) فرمايد: لولم بتو عدالله على معصيته لكان يجب ان لايعصى شكرا لنعمته .
كـسـانـى كـه از راه حـيـا و شرمسارى عبادت خدا مى كنند، زيرا او را بر نهان و آشكار خود مطلع مى دانند چنانچه پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: اعبد الله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك .
كسانى كه خدا را بقصد تقرب عبادت مى كنند و مقصود قرب معنوى و ارتقاع مقام بنده است كه از نقائص خود كاسته و بكمال نزديك شود.
كـسـانـى كـه خـدا را بـراى اهـليـت و سـزاواريـش عبادت مى كنند، چنانكه اميرالمؤ منين عليه السـلام فـرمـايـد: ولكن وجدتك اءهلا للعبادة فعبدتك ولى اين ادعا از غير خاندان اميرالمؤ منين عليه السلام پذيرفته نيست ، زيرا حقيقت اين ادعا اين است كه : اگر خدابهشت و جهنمى هـم نـمـى آفـريـد بـلكـه اگـر بر فرض محال فرمانبران را بدوزخ مى برد آنها خدا را عـبـادت مى كردند، براى اينكه سزاوار عبادت است چنانچه حضرت ابراهيم در دنيا آتش را انـتـخـاب كـرد و بـر او سـرد و سلامت شد و اولياء ديگرخدا كشته شدند و زجر و شكنجه بدست اشرار را پذيرفتند.
كسانى كه براى محبت و دوستى خدا او را عبادت كنند و اين بالاترين درجات مقربين است از اين بيان معنى جمله اخير روايت دانسته مى شود.
و امـا راجـع به بهتر بودن نيت مؤ من از عملش و بدى نيت كافر نسبت به عملش در يكى از دوازده قـول از امـام بـاقر(ع ) روايت مى كند كه علتش اين است كه مؤ من كارهاى خير زيادى را قـصـد مـى كـنـد كـه بـه انـجام آن موفق نمى شود و همچنين كافر نسبت بمقاصد زشت و بـدش و از امـام صـادق (ع ) روايـت شـده كـه چـون عمل در معرض رياء بندگانست و نيت خالص براى خدااست ، نيت مؤ من از عملش بهتر است و خدا به نيت ثوابى دهد كه به عمل ندهد.
عـِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِيرَ لَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِى حَتَّى أَفْعَلَ كـَذَا وَ كـَذَا مـِنَ الْبـِرِّ وَ وُجـُوهِ الْخـَيْرِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِيَّةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَا يَكْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ
اصول كافى ج : 3 ص : 135 رواية :3
ترجمه روايت شريفه :
امـام صـادق (ع ) فـرمـود: بـنـده مـؤ مـن فـقـيـر مـى گـويـد: پـروردگـارا بـمـن (مـال و ثروت ) روزى كن تا از احسان و راههاى خير چنين و چنان كنم . (مسجد بسازم و اطعام دهـم و بـه بـيـنـوايـان كـمـك كـنـم ) و چون خداى عزوجل بداند نيتش صادق است و راست مى گـويـد، بـراى او همان اجر و پاداش را مى نويسد كه اگر انجام داد مى نوشت ، همانا خدا وسعت بخش ‍ و كريم است .

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ الْحـُسـَيـْنِ عَنْ عَمْرٍو عَنْ حَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ حَدِّ الْعِبَادَةِ الَّتِى إِذَا فَعَلَهَا فَاعِلُهَا كَانَ مُؤَدِّياً فَقَالَ حُسْنُ النِّيَّةِ بِالطَّاعَةِ
اصول كافى ج : 3 ص : 135 رواية :4
ترجمه روايت شريفه :
ابـوبـصير گويد: از امام صادق (ع ) پرسيدم درباره اندازه عبادتى كه چون كسى انجام دهد، وظيفه خود را انجام داده باشد؟ فرمود: حسن نيت به طاعت است (چنانچه در حديث 1663 بيان شد).

عـَلِيُّ بـْنُ إِبـْرَاهـِيـمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبـِي هـَاشِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِى النَّارِ لِأَنَِّيَّاتِهِمْ كَانَتْ فِى الدُّنـْيـَا أَنْ لَوْ خـُلِّدُوا فـِيـهـَا أَنْ يـَعـْصـُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فِى الْجَنَّةِ لِأَنَّ نـِيَّاتـِهـِمْ كـَانـَتْ فـِى الدُّنـْيـَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيهَا أَنْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَى قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ قَالَ عَلَى نِيَّتِهِ
اصول كافى ج : 3 ص : 136 رواية :5
ترجمه روايت شريفه :
امـام صـادق (ع ) فـرمـود: اهل دوزخ از اين رو در دوزخ جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنـيـا جـاودان بـاشـنـد هـمـيـشـه نـافـرمـانـى خـدا كـنـنـد و اهل بهشت از اين رو در بهشت جاودان باشند كه نيت داشتند اگر در دنيا باقى بمانند هميشه اطـاعـت خـدا كـنـنـد، پـس ايـن دسـتـه و آن دسـتـه بـسـبـب نـيـت خـويـش جـاودانـى شدند، سپس قـول خـدايـتـعـالى را تـلاوت نـمـود: (((بـگـو هـركـس طـبـق طـريـقـه خـويـش عمل مى كند، 79 سوره 17))) فرمود: يعنى طبق نيت خويش .

شرح :
از تـوضـيـحـى كه ذيل روايت دوم اين باب راجع به معنى نيت بيان شد، معلوم گشت كـه نـيـت خـوب لازمـه طـيـنـت پاك و صفات حميده و ملكات فاضله است و بدان جهت استحقاق جـاودانـى بـودن در بـهـشـت را پـيـدا مـى كـنـد، زيـرا چـنـيـن اشـخـاصـى آمـاده اعـمـال صالحه و موجبات ثواب مى باشند و مانع انجام دادن از جانب آنها نيست و كافر با آن حالت خبيثى كه دارد،براى ضد اعمال و صفات مؤ من آماده است .

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن