همه زمين متعلق به امام عليه السلام

همه زمين متعلق به امام عليه السلام
بَابُ أَنَّ الْأَرْضَ كُلَّهَا لِلْإِمَامِ ع
1- مـُحـَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبـِى خـَالِدٍ الْكـَابـُلِيِّ عـَنْ أَبـِي جـَعـْفـَرٍ ع قَالَ وَجَدْنَا فِى كِتَابِ عَلِيٍّ ع إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ يـُورِثـُهـا مـَنْ يـَشـاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِيَ الَّذِينَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نـَحـْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا فَمَنْ أَحْيَا أَرْضاً مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَلْيَعْمُرْهَا وَ لْيُؤَدِّ خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمَامِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِى وَ لَهُ مَا أَكَلَ مِنْهَا فَإِنْ تَرَكَهَا أَوْ أَخْرَبَهَا وَ أَخَذَهَا رَجُلٌ مـِنَ الْمـُسـْلِمِينَ مِنْ بَعْدِهِ فَعَمَرَهَا وَ أَحْيَاهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا مِنَ الَّذِى تَرَكَهَا يُؤَدِّى خَرَاجَهَا إِلَى الْإِمـَامِ مـِنْ أَهـْلِ بـَيـْتـِى وَ لَهُ مـَا أَكـَلَ مـِنـْهَا حَتَّى يَظْهَرَ الْقَائِمُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِى بِالسَّيْفِ فَيَحْوِيَهَا وَ يَمْنَعَهَا وَ يُخْرِجَهُمْ مِنْهَا كَمَا حَوَاهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَنَعَهَا إِلَّا مَا كَانَ فِى أَيْدِى شِيعَتِنَا فَإِنَّهُ يُقَاطِعُهُمْ عَلَى مَا فِى أَيْدِيهِمْ وَ يَتْرُكُ الْأَرْضَ فِى أَيْدِيهِمْ
اصول كافى جلد 2 صفحه 268 روايت 1
ترجمه روايت شريفه :
امـام بـاقـر عليه السلام فرمود: در كتاب على عليه السلام (كه پيغمبر صلى اللّه عليه وآله املا كرده و على عليه السلام نوشته است ) ديديم كه : (((زمين متعلق بخداست و بهر كـس از بندگان خويش بخواهد وامى گذارد و سرانجام نيك از پرهيزگارانست 128 سوره 7 ـ))) مـن و خـاندانم كسانى هستيم كه خدا زمين را بما واگذار كرده و مائيم پرهيزگاران و همه زمين از آن ماست .
(گـويـا سـپـس خود امام باقر عليه السلام فرمود) هر يك از مسلمين كه زمينى را زنده كند، بايد آنرا آباد دارد و خراجش را بامام از خاندان من بپردازد، و هر چه از آن زمين استفاده كند و بخورد، حق اوست و اگر زمين را واگذارد و خراب كند و مرد ديگرى از مسلمين پس از آن وى ، آن را آباد سازد و زنده كند او نسبت بآن زمين از كسيكه آن را واگذاشته سزاوارتر است ، و بـايـد خـراجش را بامام از خاندان من بپردازد و هر چه از آن زمين استفاده كند حق اوست ، تا زمـانـيـكـه قـائم از خـانـدان مـن بـا شـمشير ظاهر شود، آنگاه او زمين ها را تصرف كند و از متصرفين جلوگيرى نمايد و آنها را از آنجا اخراج كند همچنانكه رسولخدا صلى اللّه عليه وآله زمـيـن هـا را تـصـرف كـرد و از مـتـصـرفـين جلوگيرى نمود مگر زمينهائى كه در دست شـيـعـيـان مـا بـاشد كه حضرت قائم عليه السلام نسبت بآنچه دست ايشانست با خود آنها مقاطعه بندد و زمين را در دست ايشان باقى گذارد.

شـرح:
روايـات اين باب از جهتى مربوط بمسائل فرعيه و احكام فقهيه شرعيه است ، و از جـهـتـى مـربـوط بـاصـول مـذهـب و مـنـاسـب كـتـاب حـجـت ، امـا از جـهـت اول فقهاء شيعه رضوان اللّه عليهم اجمعين ، اين موضوع را مبسوطا و مشروحا در مطاوى كتب فـقـهيه ، مانند كتاب احياء موات ، خمس ، غصب ، جهاد بيان كرده اند و ما را از ذكر آن در اين مـقـام مـسـتـغـنـى داشـتـه انـد، و امـا از جـهـت دوم كـه مـنـاسـب كـتـاب اصول كافى و مبحث حجت است تنها همين مقدار استكه :
1 همه زمين از آن خداست .
2 خدا زمين را بهر كه خواهد واگذار ميكند.
3 خدا زمين را با حدود و شرايطى بپيغمبر و امامان عليهم السلام واگذار كرده است .
4 امـامـان نـسبت بشيعيان خود بشرط آباد ساختن و پرداخت خراج اجازه تصرف داده اند ولى نـسـبـت بـديـگـران اجـازه نداده اند و چون امام قائم عليه السلام ظاهر شود و فرمان روا و مبسوط اليد گردد، آن زمينها را از ايشان بگيرد و خود تصرف كند.
در قـسـمـت اول و دوم گـمـان نـدارم هيچ مسلمان بلكه هيچ عاقلى تشكيك و ترديد كند و نياز بـبـرهـان و اسـتدلال داشته باشد: زيرا خدا خود زمين را آفريده و مالك آنست ، و هر مالكى نسبت بملكش حق هر گونه تصرفى را دارد، و اين مطلب از ضروريات و بديهيات عقليه اسـت . امـا نسبت بموضوع سوم و چهارم ، دليلش همين روايات و احاديثى است كه برخى از آنـهـا در ايـن بـاب ذكـر مـيـشـود و بـا اضـافـه كـردن عصمت و صداقت پيغمبر و ائمه هدى صلوات اللّه عليهم اجمعين نتيجه و مدعا را قطعى و ثابت ميكند.
تـنـهـا مـطـلبـى كـه در اينجا مورد گفتگو است اينستكه : زمينهائى را كه امام عليه السلام بـشـيـعـيـان واگـذاشـتـه و بـآنـها حق احياء و آبادى داده است ، مالك آنها خود امامست و مسلمين متصرف ، حق اولويتى پيدا مى كنند، يا آنكه مسلمين در اثر احياء و آبادى مالك زمين ميشوند؟ البـتـه از ظـاهـر ايـن روايـت چـنـانـكـه مـرحـوم مـجـلسـى گـويـد: قول اول استنباط ميشود، و در روايت اخير اين باب هم از اين مطلب بحثى بميان ميآيد.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن