(((يا محمد! وجبت محبتى للمتحابين فى و وجبت محبتى للمتواصلين فى و وجبت محبتى للمتوكلين على و ليس لمحبتى علم و لا نهاية و كلما رفعت لهم علما وضعت لهم علما.
أولئك الذين نظروا الى المخلوقين بنظرى اليهم و لم يرفعوا الحوائج الى الخلق. بطونهم خفيفة من أكل الحرام. نعيمهم فى الدنيا ذكرى و محبتى و رضائى عنهم.)))
ترجمه :
اى محمد! محبت من شامل كسانى است كه به خاطر من محبت مىكنند، و به خاطر من عطوفت و مهربانى مىكنند، و به خاطر من با ديگران مىپيوندند، و محبت من شامل كسانى است كه بر من توكل مىكنند. و براى محبت من نه نشانه مخصوصى است و نه پايان و نهايتى. هر گاه كه يك نشانه را از سر راه محبوبان خويش بردارم نشانه ديگرى را قرار خواهم داد.(5)
اينان كسانى هستند كه به مردم به همان گونه كه من نگاه مىكنم، مىنگرم و دست نياز به سوى خلق دراز نمىكنند.(6)شكم آنها از مال حرام خالى است. خوشى و كامرانى آنها در دنيا ذكر و محبت و رضايت من از ايشان است.
5 - منظور آن است كه محبت الهى همچون سرزمين بىانتهاست كه در هر جاى آن علائم و نشانههاى مخصوصى نصب كردهاند كه پايان يك مقطع و آغاز يك مقطع جديد را نشان مىدهد. اما محبت نيز داراى درحات متفاوتى است كه با علائم ويژه خود شناخته مىشوند. و اينكه فرمود: محبت من نشانه مخصوصى ندارد. شايد مراد آن باشد كه منحضر در يك راه نيست.
6 - مضمون اين كلام شريف به تعابير گوناگون در معارف دينى ما آمده است كه سؤال و درخواست هر چند كوچك باشد با روح بلند و طبع منيع يك انسان تربيت يافته سازگار نيست. و اين تعاليم به گونهاى در انسانهاى آزاده اثر گذارده و مىگذارد كه حتى الامكان از درخواست از ديگران اجتناب مىكنند.