اهميّت دعاهاى وارده در تعقيب نافله هاى عصر
دعاهايى كه براى نافلههاى نماز عصر ذكر مىكنيم، دعاهايى است كه مورد نظر پروردگار است، و هركس آنها را بخواند در مقام استجابت قرار مىگيرد، لذا بايد در اواخر آنها ذكر حوايج مهمّ را مغتنم شمرد.
وقتى بنده از تعقيب نماز ظهر به همان صورت كه شرح داديم فراغت پيدا كرد، براى انجام نافلههاى نماز عصر بپا مىخيرد، و هر دو ركعت آن را به اين نيّت آغاز مىكند كه: دو ركعت نماز مستحبّى بجا مىآورم، تا بدين وسيله خداوند - جلّ جلاله - را از آن جهت كه زيبندهى پرستش است عبادت نمايم و تكبيرة الاحرام و أَعوُذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِمىگويد و بعد سورهى حمد و بعد از آن هر سوره قرآن را كه خواست مىخواند، و اگر در هر ركعت همراه با حمد، سورهى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدَ، و إِنّا أَنْزَلْناه، و آية الكرسىّ را بخواند، پيش از اين يعنى هنگام ذكر نافلههاى نماز ظهر - فضيلت آن را يادآور شده و راه عمل به آن را تسهيل نموديم - بهتر خواهد بود.
وقتى بنده سلام دو ركعت اوّل از نوافل عصر را گفت و تسبيح حضرت زهرا(عليهاالسلام) را به همان كيفيّتى كه گفتيم بجا آورد، بگويد:
أَللّهُمَّ، إِنَّهُ لا إلهَ إِلاّ أَنْتَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ الْعَليمُ الْعَظيمُ الْحَليمُ الْكَريمُ الْخالِقُ الرّازِقُ الُْمحِى الْمُميتُ الْبَدىءُ الْبَديعُ، لَكَ الْحَمْدُ وَ لَكَ الْكَريمُ، وَ لَكَ الْمَنُّ وَ لَكَ الْجُودُ وَالاَْمْرُ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، يا واحِدُ، يا أَحَدُ، يا صَمَدُ، يا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ، وَ لَمْ يَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَافْعَلْ بى كَذا وَ كَذا.
- خداوندا، همانا معبودى جز تو كه زنده و پاينده [و بر پا دارندهى مخلوقات] و آگاه و بزرگ و بردبار و بزرگوار و آفريننده و روزى دهنده و زنده كننده و ميراننده و آغاز كننده و نو آفرين هستى، وجود ندارد. حمد و سپاس از آن توست، و بزرگوارى تو راست، و منّت و بخشش براى توست، و جُود و امر [و دستور، و يا: عالم امر] تنها براى توست و شريكى براى تو نيست. اى يگانه، اى بىهمتا، اى بىنياز، اى كسى كه نه زادهاى و نه زاده شدهاى و هيچ كس همتاى تو نيست، و هيچ كس را نه به زنى و نه به فرزنداى گرفتهاى، بر محمّد و آل محمد درود فرست و به من چنين و چنان كن.
سپس بگويد:
يا عُدَّتى فى كُرْبتَى، يا صاحِبى فى شِدَّتى، يا مُونِسى فى وَحْشَتى [يا: وَحْدَتى]، وَ يا وَلِىَّ نِعْمَتى، و يا إِلهى وَ إِلَهَ آبائِىَ الاَْوَّلينَ، إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَالاَْسْباطِ، وَ رَبَّ مُوسى وَ عِيْسى وَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ - عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ - صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَافْعَلْ بىكَذا وَ كَذا.
- اى توشه و ذخيرهى من در هنگام ناراحتى سخت، اى همراه من در هنگام سختى، اى انيس و مونس من در حال تنهايى، اى سرپرست نعمت من، و اى معبود من و معبود پدران نخستم حضرت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، و پروردگار حضرت موسى و عيسىو محمّد و آل او - عليه و عليهم السّلام - بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و به من چنين و چنانكن.
و هر خواستهاى كه داشت، ذكر مىكند.
دعاى بعد از سلام دو ركعت دوّم
در روايتى محمّد بن مسلّم مىگويد: به آن حضرت(242) عرض كردم: دعايى به من بيآموز. فرمود: چرا از دعاى اِلْحاح غفلت دارى؟ عرض كردم: دعاى اِلْحاح كدام است؟ فرمود:
أَللّهُمَّ، رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ، وَ رَبَّ الاَْرْضينَ السَّبْعِ وَ ما فيهِنَّ [وَ ما بَيْنَهُنَ]، وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ، [وَ رَبَّ جَبْرَئيلَ وَ ميكائيلَ وَ إِسْرافيلَ، وَ رَبِّ السَّبْعِ الْمَثانى وَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ،] وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَسْأَلُكُ بِاسْمِكَ الاَْعْظَمِ الَّذى بِهِ تَقُومُ السَّمآءُ وَ بِهِ تَقُومُ الاَْرْضُ [يا: تَقُوُم بِهِ السَّمآءُ وَالاَْرْضُ]، [وَ بِهِ تُحْىِ الْمَوْتى وَ تُميتُ الاَْحيآءَ]، [وَ تَرْزُقُ الاَْحْيآءَ ]وَ تُفَرِّقُ بَيْنَ الْجَميعِ، وَ تجْمعُ بَيْنَ الْمُتَفَرِّقِ، وَ بِهِ أَحْصَيْتَ عَدَدَ الْآجالِ وَ وَزْنَ الْجِبالِ وَ كَيْلَ الْبِحارِ أَسْأَلُكَ يا مَنْ هُوَ كَذلِكَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَفْعَلَ بى كَذا وَ كَذا.
- خداوندا، اى پروردگار آسمانهاى هفتگانه، و اى پروردگار زمينهاى هفتگانه و هرچه در آنها [و در ميان آنها] است، و پروردگار عرش بزرگ [و پروردگار جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و پروردگار هفت آيه پى در پى - يعنى سورهى حمد - و قرآن بزرگ، ]و پروردگار حضرت محمّد خاتم پيامبران، بر محمّد و آل او درود فرست، به حقّ اسم اعظم تو كه آسمان و زمين بدان برپاست. [و مردگان را به آن زنده مىگردانى، و زندگان را مىميرانى،] [و زندگان را بدان روزى مىدهى] و ميان جمع جدايى افكنده، و ميان [امور ويا اشخاص] جدا و پراكنده گرد مىآورى، و شمارهى سرآمدِ عمر و اجلها و وزن كوهها و پيمانهى درياها را به شماره درمىآورى، از تو درخواست مىنمايم، اى خداوندى كه چنين هستى، كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى، و به من چنين و چنان فرمايى.
و حاجتت را بخواه [و در آن الحاح و اصرار نما، كه اين دعاى نَجاح و كاميابى است.
ناگفته نماند كه: اين دعا در روايت ديگر با الفاظ ديگر و به صورت ديگر روايت شده است.
دعاى بعد از سلام دو ركعت سوّم
اين دعا را جدّم ابوجعفر طوسى ذكر نموده، البتّه با اين تفاوت كه متن دعاى حضرت يوسف (عليه السلام) را - ذكر نكرده. آنچه كه وى - رحمةاللَّه عليه - ذكر فرموده درست به اين صورت است:
أَللّهُمَّ، إِنّى أَدْعُوكَ بِما دَعاكَ بِهِ عَبْدُكَ، [يُونُسُ] إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً، فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ [يا: تَقْدِرَ] عَلَيْهِ، فَنادى فِى الظُّلُماتِ: أَنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ، سُبْحانَكَ، إِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ، فَاسْتَجبْتَ لَهُ وَ نَجَّيْتَهُ مِنَ الْغَمِّ [وَ كَذلِكَ نُنْجِى - يا: تُنْجِى - الْمُؤْمِنينَ]، فَإِنَّهُ دَعاكَ وَ هُوَ عَبْدُكَ، وَ أَنَا أَدْعُوكَ وَ أَنَا عَبْدُكَ، وَ سَأَلَكَ وَ هُوَ عَبْدُكَ، وَ أَنَا أَسْأَلُكَ وَ أَنَا عَبْدُكَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَسْتَجيبَ لى كَمَا اسْتَجَبْتَ لَهُ، وَ أَدْعُوكَ بِما دَعاكَ بِهِ عَبْدُكَ أَيُّوبُ، إِذْ مَسَّهُ الضُّرُّ، فَدَعاكَ: إِنّى مَسَّنِى الضُّرُّ، وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمينَ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ كَشَفْتَ ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ، وَ آتَيْتَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ، فِإِنَّهُ دَعاكَ وَ هُوَ عَبْدُكَ، وَ أَنَا أَدْعُوكَ وَ أَنَا عَبْدُكَ، وَ سَأَلَكَ وَ هُوَ عَبْدُكَ، وَ أَنَا أَسْأَلُكَ وَ أَنَا عَبْدُكَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ [وَ أَنْ تُفَرِّجُ عَنّى كَما فَرَّجْتَ عَنْهُ]، وَ أَنْ تَسْتَجيبَ لى كَمَا اسْتَجَبْتَ لَهُ، وَ أَدْعُوكَ بِما دَعاك بِهِ يُوسُفُ، إِذْ فَرَّقْتَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَهْلِهِ، وَ إِذْ هُوَ فِى السِّجْنِ، فَإِنَّهُ دَعاكَ وَ هُوَ عَبْدُكَ، وَ أَنَا أَدْعُوكَ وَ أَنَا عَبْدُكَ، وَ سَأَلَكَ وَ هُوَ عَبْدُكَ، وَ أَنَا أَسْأَلُكَ وَ أَنَا عَبْدُكَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلىمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تُفَرِّجَ عَنّى كَما فَرَّجْتَ عَنْهُ، وَ أَنْ تَسْتَجيبَ لى كَمَا اسْتَجَبْتَ لَهُ، وَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، [وَافْعَلْ بى كَذا وَ كَذا].
- خداوندا، تو را به آنچه كه بندهات [حضرت يونس] خواند مسألت دارم، هنگامى كه با حالت خشمناك [از عدم هدايت قوم خويش] رهسپار گرديد، و گمان كرد كه تو بر او تنگ نمىگيرى، پس در تاريكيها ندا كرد كه: معبودى جز تو نيست، پاك و منزّهى تو، براستى كه من از ستمكاران هستم پس [دعاى] او را اجابت فرموده و از غم و اندوه رهايى دادى، [و اينچنين مؤمنان را نجات مىدهى]، زيرا او تو را خواند و بندهى تو بود، و من تو را مىخوانم و بندهى توام، از تو درخواست نمود و بندهى تو بود، و من بندهى توام و از تو درخواست مىنمايم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى، و چنانكه براى او اجابت نمودى براى من نيز اجابت فرمايى، و تو را به همان دعايى كه بندهات حضرت ايّوب خواند مىخوانم، آن هنگام كه رنجورى به او رسيد، پس دعا كرد: همانا من به رنجورى مبتلا شدم و تو مهربانترين مهربانها مىباشى و تو دعاى او را اجابت فرموده و رنجورى او را برطرف نموده و خانوادهى او و همانند آنها را همراه آنان به او عطا فرمودى، زيرا او تو را خواند و بنده تو بود، و من تو را مىخوانم و بندهى توام، و از تو درخواست نمود در حالى كه بنده تو بود، و من بندهى توام واز تو درخواست مىكنم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى و چنانكه ناراحتى و مشكل او را گشودى مشكل مرا نيز بگشاى، چنانكه براى او اجابت فرمودى براى من نيز اجابت فرمايى، و تو را به همان دعايى كه حضرت يوسف به آن خواند مىخوانم، آن هنگام كه ميان او و خانوادهاش جدايى انداختى و نيز در حالى كه در زندان بود، زيرا او تو را خواند و بنده تو بود، و من نيز بندهى توام و تو را مىخوانم، و او بندهى تو بود و از تو مسألت نموده و من نيز بندهى توام و از تو درخواست مىنمايم، كه بر محمد و آل محمّد درود فرستى و چنانكه براى او اجابت فرمودى براى من نيز اجابت فرمايى، و بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و به من چنين و چنان كن.
و حاجتت را ذكر مىكنى.(243)
دعاهاى مختلف حضرت يوسف (عليه السلام)
اينك مىگويم: شايد علّت عدم ذكر دعاى حضرت يوسف (عليه السلام) در اين دعا آن بوده كه آن بزرگوار دعاهاى بسيارى در زندان نموده، چنانكه در روايتى آمده كه از حضرت صادق (عليه السلام) دربارهى دعاى حضرت يوسف (عليه السلام) پرسيده شد. فرمود: دعايش بسيار بود، ليكن وقتى زندان براى او سخت شد، به درگاه الهى سجده نمود و عرض كرد:
أَللّهُمَّ، إِنْ كانَتِ الذُّنُوبُ قَدْ أَخْلَقَتْ وَجْهى عِنْدَكَ، فَلَنْ تَرْفَعَ لى إِلَيْكَ صَوْتاً، فَأَنَا أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِوَجْهِ الشَّيْخِ يَعْقُوبَ.
- خداوندا، اگر گناهانم مرا در نزد تو بىآبرو نموده، و مانع آن شده كه صداى من به درگاه تو بالا رود، پس من به واسطهى آبروى پيرمرد بزرگوار، حضرت يعقوب به سوى تو متوجّه مىشوم.
سپس امام صادق (عليه السلام) گريست و فرمود: درود و رحمت خداوند بر حضرت يعقوب و يوسف(عليهماالسلام). ولى من مىگويم:
أَللّهُمَّ، بِاللَّهِِ وَ بِرَسُولِهِ(صلى الله على و آله و سلم)
- خداوندا، به واسطهى قرار دادن تو و رسولت به تو متوجّه مىشوم.
ناگفته نماند كه ديگر - دعاى حضرت يوسف (عليه السلام) در حديث ديگر افزون بر اين روايت شده. ابن خارجة مىگويد: از دگرگونى وضعيّتم(244) به محضر امام صادق (عليه السلام) گله نمودم. فرمود: چرا از دعاى حضرت يوسف (عليه السلام) غفلت دارى؟ عرض كردم: دعاى ايشان چه بود؟ فرمود: او پيوسته مىفرمود:
سَكَنَ جِسْمى مِنَ الْبَلْوى، وَ سَبَقَنى لِسانى بِالْخَطيَئةِ، فَإِنْ يَكُنْ وَجْهى خَلَقَ عِنْدَكَ، وَ حَجَبَتِ الذُّنُوبُ صَوْتى عَنْكَ، فَإِنّى أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِوَجْهِ الشَّيْخِ يَعْقُوبَ.
- جسمم به واسطه بلا و گرفتارى از كار باز ايستاده، و زبانم به گناه پيشى گرفته، پس اگر در نزد تو بى آبرو شدهام، و گناهان مانع رسيدن صدايم به تو شده، پس به واسطهى آبروى پيرمرد بزرگوار حضرت يعقوب به تو متوجّه مىشوم.
وى مىگويد عرض كردم: حضرت يوسف (عليه السلام) مىگفت: بِوَجْهِ الشَّيْخِ يَعْقُوبَ من چه بگويم؟ فرمود: مىگويى:
بِوَجْهِ مُحَمَّدٍ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ عَلى أَهْلِ بَيْتِهِ.
- به آبروى حضرت محمّد - كه درود خداوند بر او و بر اهل بيت او باد - به تو متوجّه مىشوم.
گفتنى است كه دعاى حضرت يوسف (عليه السلام) در زندان با الفاظ ديگر نيز نقل شده است.
امّا عبارت سَكَنَ جِسْمى مِنَ الْبَلْوى شايد در اصل شَكا جِسْمى مِنْ الْبَلْوى:(
جسمم از بلا و گرفتارى به درد آمده و به درگاه تو گلهمند است.)
بوده، ليكن من لفظ را به همان صورت كه يافتم نقل كردم.
همچنين از بهترين دعاهاى حضرت يوسف (عليه السلام) در چاه، دعاى است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه برادران حضرت يوسف - صلوات اللَّه عليه - وى را در چاه انداختند، جبرئيل بر او نازل شد و گفت: اى پسر، چه كسى تو را در اين چاه انداخت؟ فرمود: برادرانِ پدرىام به من حسد ورزيدند. گفت: آيا مىخواهى از اين چاه بيرون آيى؟ فرمود: اين امر به دست معبود و خداوند ابراهيم و اسحاق و يعقوب است. جبرئيل گفت: خداوند به تو مىفرمايد كه بگويى:
أَللّهُمَّ، إِنّى أَسْأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الْحَمْدَ، لا إِلهَ إِلاّ أنْتَ [الْمَنّانُ ]بَديعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، يَا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَجْعَلَ لى مِنْ أَمْرى فَرَجاً وَ مَخْرَجاً، وَ تَرْزُقَنى مِنْ حَيْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَيْثُ لا أحْتَسِبُ.
- خداوندا، همانا از تو درخواست مىنمايم - به [حقّ] اينكه ستايش مختصّ توست، [و] معبودى جز تو كه [بسيار بخشندهاى و ]نوآفرين آسمانها و زمين هستى وجود ندارد، اى صاحب بزرگى و بزرگوارى - كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى، و در امر من گشايش و راه بيرون آمدنى قرار دهى، و چه از آنجا كه گمان دارم و چه از آنجا كه گمان ندارم، روزىام دهى.
علّت اختلاف دعاهاى حضرت يوسف (عليه السلام)
اينك مىگويم: حضرت يوسف (عليه السلام) به امور گوناگونى امتحان شد، شايد در هر بلا و گرفتارى، دعا يا دعاهايى داشته، و چه بسا كه آن بزرگوار دو دعاى نخست را كه پيشتر ذكر نموديم در زندان عزيز مصر، و دعاى سوّم را هنگام محبوس شدن در چاهى بوده كه برادرانش وى را بدان انداخته بودند، خوانده است.]
دعاى بعد از سلام دو ركعت چهارم
قابل توجّه است كه: اين دعا، دعاى جليل و عظيمى است، و ما آن را به چندين سند روايت كردهايم، دو طريق آن را در اينجا ذكر مىكنيم، زيرا در الفاظ دعا كه به سندهاى مختلف نقل شده، افزونى و كاستى وجود دارد.
امّا طريقِ اوّل اينكه علىّ بن نصر نامهاى به حضرت(245) نوشت و از او درخواست نمود كه در ذيل آن دعايى مرقوم فرموده و به وى بيآموزد، كه در اثر خواندن آن از گناهان محفوظ بماند و نيز جامع بين حوائج دنيا و آخرت باشد. حضرت به خطّ خويش مرقوم فرمود:
يامَنْ أَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ عَنّى، يا كَريمَ الْعَفْوِ، يا حَسَنَ التَّجاوُزِ، يا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ، يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ، يا صاحِبَ كُلِّ نَجْوى، وَ يا مُنْتَهَى كُلِّ شَكْوى، يا كَريمَ الصَّفْحِ، يا عَظيمَ الْمَنِّ، يا مُبْتَدِىءَ كُلِّ نِعَمةٍ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها، يا رَبّاه يا سَيِّداه يا مَوْلاه يا غَايَتاه، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلَ بَيْتِهِ، أَسْأَلُكَ أَنْ لا تَجْعَلَنى فِى النّارِ.
- اى خدايى كه [اعمال و صفات] زيبا را آشكار نموده و زشت را مىپوشانى و پرده درى نمىكنى، اى كسى كه بزرگوارانه در مىگذرى، اى نيكوگذشت، اى صاحب آمرزش گسترده، اى كسى كه دو دستت را به رحمت گشادهاى، اى صاحب و همدم هر مناجات و سخن درگوشى، و اى فقهاى هر شكايت، اى بزرگوارانه گذشت كننده، اى صاحب بخش بزرگ، اى كسى كه پيش از آنكه انسان استحقاق نعمتى را داشته باشد ابتدائاً شروع به عطا كردن آن مىكنى، اى پروردگار من، اى آقاى من، اى مولاى من، اى نهايت [آرزوى] من، بر محمّد و اهل بيتش درود فرست از تو درخواست مىنمايم كه مرا در آتش [جهنّم] قرار ندهى.
سپس هرچه كه به ذهنت آمد درخواست مىكنى.(246)
دعاى گذشته به روايت ديگر
جدّم ابى جعفر طوسى - رحمه اللَّه - دعاى بعد از سلام دو ركعت چهارم از نافلههاى عصر را درست به اين لفظ آورده كه است: دعاى بعد از سلام دو ركعت چهارم:
يا مَنْ أَظْهَرَ الْجَميلَ وَ سَتَرَ الْقَبيحَ، يا مَنْ لَمْ يُؤاخِذْ بِالْجَريرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ، يا عَظيمَ الْعَفْوِ، يا حَسَنَ التَّجاوُزِ، يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ، يا صاحِبَ كُلِّ حاجَةٍ[يا: نَجْوى]، يا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ، يا مُفَرِّجَ كُلِّ كُرْبَةٍ، يا مُقيلَ الْعَثَراتِ، يا كَريمَ الصَّفْحِ، يا عَظيمَ الْمَنِّ، يا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها، يا رَبّاه، يا سَيِّداه، يا غايَةَ رَغْبَتاه، أَسْأَلُكَ بِكَ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ بِعَلىٍِّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدٍ بْنِ عَلِىٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِىِّ بْنِ مُوسى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ وَ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ وَ الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ، أَلاَْئِمَّةِ الْهادِيَةِ(عليهمالسلام)، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَأسْأَلُكَ يا أَللَّهُ، أَلاّ تُشَوِّهَ خَلْقى بِالنّارِ، وَ أَنْ تَفْعَلَ بى ما أَنْتَ أَهْلُهُ.
- اى خدايى كه [اعمال و صفات] زيبا و نيك را آشكار نموده و زشت را مىپوشانى، اى خدايى كه به گناه نمىگيرى و مؤاخذه نمىكنى و پرده نمىدرى، اى صاحب عفو بزرگ، اى صاحب گذشت زيبا، اى كسى كه دو دست [جمال و جلال] خويش را به رحمت گشادهاى، اى صاحب و همدم هر خواسته [يا: هر سخن در گوشى]، اى صاحب آمرزش گسترده، اى برطرف كنندهى هر ناراحتى سخت و گلوگير، اى درگذرندهى از لغزشها، اى بزرگوارانه گذشت كننده، اى صاحب بخشش بزرگ، اى كسى كه پيش از آنكه انسان استحقاق نعمتها را داشته باشد شروع به عطا كردن آنها و مىفرمايى، اى پروردگار من، اى آقاى من، اى منتهاى رغبت من، به [حقّ] خود و حضرت محمّد و علىّ و فاطمه و حسن و حسين و علىّ بن حسين و محمّد بن علىّ و جعفر بن محمّد، و موسى بن جعفر، و علىّ بن موسى، و محمّد بن علىّ، و علىّ بن محمّد، و حسن بن علىّ، و حضرت قائم مهدى (عليهمالسلام)كه امامان هدايتگر مىباشند درخواست مىنمايم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى، و از تو مسألت داريم اى خدا كه روى و وجودم را با آتش جهنّم زشت نگردانى، و آنچه را كه خود زيبندهى آن هستى به من بكنى.
و هر خواستهاى داشتى ذكر مىكنى.(247)
دعاى ديگر در تعقيب دو ركعت چهارم از نافلههاى عصر
همچنين بگو:
أَللّهُ أَللّهُ رَبّى حَقّاً حَقّاً، أَللّهُمَّ، أَنْتَ لِكُلِّ عَظيمَةٍ وَ أَنْتَ لِهذِهِ الْأُمُورِ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِيْنها، يا حَسَنَ الْبَلآءِ عِنْدى، يا قَديمَ الْعَفْوِ عَلَىَّ، [يا مَنْ لاغِنى لِشَىْءٍ عَنْهُ،] يا مَنْ لابُدَّ لِكُلِّ شَىْءٍ مِنْهُ، يا مَنْ رِزْقُ كُلِّ شَىْءٍ عَلَيْهِ، يا مَنْ مَصيرُ كُلِّ شَىْءٍ إِلَيْهِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، [وَ تَوَلَّنى] وَ لا تُوَلِّنى أَحَداً مِنْ شِرارِ خَلْقِكَ، وَ كَما خَلَقْتَنى فَلا تُضَيِّعْنى.
أَللّهُمَّ، إِنّى أَدْعُوكَ لَهَمٍّ لا يُفَرِّجُهُ غَيْرُكَ، وَ لِرَحْمَةٍ [يا: لَفَرْجَةٍ ]لاتُنالُ إِلاّ بِكَ، [وَ لِكَرْبٍ لا يَكْشِفُهُ سِواكَ، وَ لِمَغْفِرَةٍ لا تُبْلَغُ إِلاّ بِكَ ]وَ لحِاجَةٍ لا يَقْضيها إِلاّ أَنْتَ، أَللّهُمَّ، فَكَما كانَ مِنْ شَأْنِكَ [إِلْهامِىَ الدُّعآءَ، فَلْيَكُنْ مِنْ شَأْنِكَ] الاِْجابَةَ فيما دَعَوْتُكَ لَهُ، وَ النَّجاةُ فيما فَزِعْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ، أَللّهُمَّ، إِنْ لا أَكُنْ [يا: وَإِنْ لَمْ أَكُنْ] أَهْلاً أَنْ أَبْلُغَ رَحْمَتَكَ، فَإِنَّ رَحْمَتَكَ أَهْلٌ أَنْ تَبْلُغَنى، لاَِنَّها وَسِعَتْ كُلِّ شَىْءٍ وَ أَنَا شَىْءٌ، فَلْتَسَعْنى رَحْمَتُكَ، يا إِلهى، يا كَريمُ.
أَللّهُمَّ، إِنّى أَسْاَلُكَ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَنْ تُعْطِيَنى فَكاكَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ، وَ تُوجِبَ لِىَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ، وَ تُزَوِّجَنى مِنَ الْحُورِ الْعينِ بِفَضْلِكَ، وَ تُعيذَنى [يا: تُبْعِدَنى] مِنَ النّارِ بِطَوْلِكَ، وَ تُجيرَنى مِنْ غَضَبِكَ وَ سَخَطِكَ عَلَىَّ، وَ تُرْضِيَنى بِما قَسَمْتَ لى، وَ تُبارِكَ لى فيما أَعْطَيْتَنى، وَ تَجْعَلَنى لاَِنْعُمِكَ مِنَ الشّاكِرينَ.
أَللّهُمَّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ امْنُن عَلَىَّ بِذلِكَ، وَارْزُقْنى حُبَّكَ وَحُبَّ كُلِّ مَنْ أَحَبَّكَ وَحُبَّ كُلِّ عَمَلٍ يُقَرِّبُنى إِلى حُبِّكَ، وَ مُنَّ عَلَىَّ بِالتَّوَكُّلِ عَلَيْكَ، وَ الْتَّفْويضِ إِلَيْكَ، وَ الرِّضا بِقَضآئِكَ، وَ التَّسْليمِ لاَِمْرِكَ [يا: أَلرِّضا بِفَضْلِكَ وَ التَّعْظيمَ لاَِمْرِكَ]، حَتّى لا أُحِبَّ تَعْجيلَ مَا أَخَّرْتَ، وَلا تَأْخيرَ [يا: تَأْجيلَ] ما عَجَّلْتَ، يا أَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَافْعَلْ بى كَذا و كَذا.
- خدا خدا حقيقتاً و واقعاً پروردگار من است. خداوندا، تويى [ياور من] براى هر امر بزرگ، و تويى [ياور من] براى اين امور، پس بر محمّد و آل او درود فرست، و دربارهى آنها مرا كفايت فرما، اين خدايى كه بلاى تو در نزد من زيباست، اى صاحب عفو و گذشت ديرينه وبى آغاز از من، [اى خدايى كه هيچ چيز بىنياز از تونيست،] اى خدايى كه همه اشياء ناچار از توست، اى خدايى كه روزى همهى موجودات بر توست، اى خدايى كه بازگشت همه چيز به سوى توست، بر محمّد و آل محمّد درود فرست [و خود سرپرست من باش]، و سرپرستى مرا به اَحَدى از مخلوقاتِ بد خود واگذار مفرما، و چنانكه مرا آفريدى ضايعم مگردان.
خداوندا، تو را براى همّ و غم و اندوهى مىخوانمت كه غير تو نمىتواند. آن را برطرف كند، و براى رحمتى [يا: گشايشى] كه جز به وسيلهى تو نمىتوان به آن رسيد، [و براى ناراحتى سخت و گلوگيرى كه جز تو نمىتواند آن را برطرف نمايد، و براى آمرزشى كه جز به تو نمىتوان بدان رسيد]، و براى حاجتى كه جز تو نمىتواند آن را برآورده نمايد. خدايا، پس چنانكه از شأن تو [اين بود كه دعا را به من الهام فرمودى، پس اين نيز از شأن تو باشد كه] دعاهايى كه به خاطر آن تو را خواندم، اجابت فرمايى، و از آنچه كه از آن به سوى تو گريختم، نجاتم دهى. خدايا، اگر شايستگى آن را ندارم كه به رحمتت برسم، مسلّماً رحمتت شايستگى آن را دارد كه مرا فراگيرد، زيرا رحمت تو هر چيز را فراگرفته، و من نيز يك چيز هستم، پس رحمتت مرا فرا گيرد، اى معبود من، اى بزرگوار.
خداوندا، به روى [و اسماء و صفات] بزرگوارت از تو درخواست مىنمايم كه بر محمّد و آل محمّد درود فرستى و مرا از آتش جهنّم آزاد سازى، و به رحمت خويش بهشت را بر من واجب گردانده، و به فضل خويش از حور عين و زنان سياه و درشت چشم به ازدواج من درآورده، و به بخشش خود از آتش جهنّم پناه داده [يا: مرا از آن دور گردانى]، و مرا از خشم و غضب خود در پناه خويش درآورى، و به آنچه به من قسمت و مقدّر فرمودى خرسند، و آنچه را كه به من عطا فرمودهاى پرخير و بركت، و از سپاسگزاران در برابر نعمتهايت بگردانى.
خداوندا، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و همهى اينها را بر من منّت نِهْ، و دوستى خود و دوستى هركسى را كه تو را دوست دارد، و دوستى هر عملى كه مرا به دوستىات نزديك مىگرداند، روزىام گردان، و توكلّ به خود و واگذار نمودن امور به تو و خشنودى در برابر قضاء و ارادهى حتمىات و تسليم [يا: خشنودى به فضل و دادهات، و تعظيم ]در برابر امرت را بر من ارزانى دار، تا اينكه تعجيل آنچه را كه مؤخّر داشتهاى و يا به تأخير انداختن آنچه را كه مقدّم داشتهاى دوست نداشته باشم. اى مهربانترين مهربانها، و بر محمّد و آل او درود فرست و به من چنين و چنان كن.
و هر امرى را كه دوست دارى ذكر مىكنى.
242) يعنى ام باقر يا صادق (عليهماالسلام).
243) مصباح المتهجّد، ص 69، و 349 (هر دو شبيه به متن)
244) ظاهراً مقصود بيمارى است.
245) ظاهراً مقصود امام جواد (عليه السلام) است، به جامع الرّواة، ج 1، ص 606 رجوع شود. و نيزناگفته نماند كه اسم راوى در يك نسخهى كافى علىّ بن بصير، و در نسخهى ديگر آن علىّ بن نصير، و در متن فلاح السائل (كه ظاهراً سيّد نسخهى ديگر كافى را داشته و از روى آن نقل فرموده) علىّ بن نصر است، همچنانكه در جامع الرّواة نيز چنين است.
246) ناگفته نماند كه كافى، ج 2، ص 578، روايت 4 (با اندكى تفاوت در برخى از الفاظ) در برخى از نسخههاى كتاب اين قسمت در آخر طريق دوّم آمده است.
247) مصباح المتهجّد، ص 70.