اسرار اذان و اقامه از ديدگاه روايات
ما اسرار عظيم اذان و اقامه را در كتاب غياثُ سُلْطان الْوَرى لِسكّانِ الثَّرى ذكر نمودهايم، لذا جويندگان به آنجا رجوع كنند، در اينجا نيز اينك گوشهاى از اسرار آن به حسب امكان از روايات برگزيده و يادآور مىشويم:
روايت منقول از اميرالمؤمنين (عليه السلام)
1 - شيخ سعيد ابوجعفر محمّد بن بابويه - رضوان اللَّه عليه - به سند خويش روايت كرده كه حضرت موسى بن جعفر به نقل از پدر بزرگوارش حضرت جعفر بن محمّد از پدر بزرگوارش حضرت محمّد بن علىّ از پدر بزرگوارش حضرت علىّ بن حسين از پدر بزرگوارش حضرت حسين بن على (عليهمالسلام) فرمود: [روزى] در مسجد نشسته بوديم، كه مؤذّن [به بالاى مناره] رفت و گفت:
أَللَّهُ أَكْبَرُ، أَللَّهُ أَكَْبرُ
اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) گريست و ما نيز به خاطر گريهى آن بزرگوار گريستيم، هنگامى كه مؤذّن اذان را به پايان برد. فرمود: آيا مىدانيد كه مؤذّن چه مىگويد؟ عرض كرديم: خدا و رسول و وصىّ او آگاهترند. فرمود: اگر مىدانستيد كه چه مىگويد، مسلّماً كم مىخنديديد و بسيار مىگريستيد.
أَللَّهُ أَكْبَرُ معانى فراوانى دارد، از آن جمله اينكه: مقصود از آن بزرگتر بودن خداوند از جهت قديم و ازلى [و ابدى] بودن و علم و قدرت و بردبارى و بزرگوارى و بخشش و عطا و كبريا و بزرگمنشى و عظمت خداوند است، يعنى وقتى مؤذّنأَللَّهُأَكْبَرُ مىگويد، در واقع مىگويد: خداوندى كه آفرينش از آن اوست، و امر به دست اوست، و مخلوقات به خواست او پديد آمدهاند، و همه چيزِ مخلوقات از اوست، و خلايق به سوى او رجوع مىكنند، اوست كه اوّل پيش از هر چيز است و ازلى است، و آخر بعد از هر چيز و جاودانى آشكار فوق هر چيز است كه نمىتوان او را درك نمود، و باطن در هر چيز كه بىحدّ و مرز است؛ پس اوست پاينده و باقى، و هر چيز غير او فانى و نابود است.
معناى دوّم أَللّهُ أَكْبَرُ اين است كه: خداوند داناى كاردان و خبير، به هر چه كه پديد آمده و پديد مىآيد، پيش از به وجود آمدن آن آگاهى دارد.
معناى سوّم أَللَّهُ أَكْبَرُ اينكه: خداوند بر هر چيز قادر است، و بر هر چيز بخواهد تواناست، و به قدرت خويش نيرومند، و بر مخلوقات مقتدر است، و ذاتاً قوىّ است، و قدرتش بر تمام اشيا قائم و استوار است، و هرگاه چيزى را به حتم اراده نمايد، تنها به آن مىگويد: موجود شو، و آن چيز [بلافاصله ]پديد مىآيد.
معناى چهارم أَللّهُ أَكْبَرُ بر اساس معناى حلم و كَرَم خداوند است، يعنى: خداوند آنچنان حلم و بردبارى مىكند كه گويى از گناه بنده آگاهى ندارد، و آنچنان عفو و گذشت مىكند كه گويى نمىبيند، و آنچنان گناهان بندگانش را مىپوشاند كه گويى آنان گناه انجام ندادهاند، و از روى كرم و گذشت و بردبارى، در عقوبت شتاب نمىكند.
و وجه ديگر در معناى أَللَّهُ أَكْبَرُ اين است كه: خداوند بخشنده و بسيار عطا كننده و افعالش بزرگوارانه و با كرامت است.
رويكرد ديگر در معناى أَللَّهُ أَكْبَرُ اينكه دربارهى نفى كيفيّت و چگونگى داشتن خداوند است، گويى گويندهى آن مىگويد: خداوند بزرگتر و منزّه از آن است كه توصيف كنندگان اندازهى اوصافى را كه او بدان متّصف است درك كنند، و كسانى كه او را مىستانيد تنها به اندازهى درك خويش مىستايند، نه به اندازهى عظمت و جلالى كه او دارد. منزّه و بسيار بلند مرتبه است خداوند از اينكه ستايش كنندگان بتوانند او را آنچنان كه هست توصيف كنند.
وجه ديگر در معناى أَللَّهُ أَكْبَرُ اينكه گويى گويندهى آن مىگويد: خداوند بلندتر و بزرگوارتر، و از بندگانش بىنياز است، و هيچ نيازى به اعمال مخلوقاتش ندارد.
معناى أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ اللَّهُ، اعلام شهادت و گواهى دادن است، و شهادت جز با شناخت قلبى ميسّر نيست، گويى مؤذّن مىگويد: آگاهى دارم كه معبودى جز خداوند - عزّوجلّ - نيست، و تمامى معبودها جز خداوند - عزّوجلّ - باطل و نابود هستند، و با زبان به آگاهى درونىام اقرار مىنمايم به اينكه: مسلّماً معبودى جز خداوند نيست، و شهادت مىدهم كه هيچ پناهگاهى براى گريز از خداوند جز به سوى او نيست، و راه نجاتى از شرِّ هيچ بدْ رسان، و فتنه و آسيب هيچ آسيبْ رسان نيست، جز به وسيلهى خداوند.
معناى أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهِ إِلاَّ اللَّهُ در بارِ دوّم اين است: شهادت مىدهم كه راهنمايى جز خداوند نيست، و من راهنمايى جز خدا ندارم، و خدا را شاهد مىگيرم بر اينكه گواهى مىدهم كه معبودى جز خدا نيست، و نيز ساكنان آسمانها و زمينها و تمام فرشتگانى در آنها هستند و همهى مردم و كوهها و درختان و جنبندگان و جانوران وحشى و هر تر و خشكى را كه در آنها وجود دارد گواه مىگيرم كه شهادت مىدهم كه آفريدگارى جز خداوند نيست، و جز خداوند هيچ روزى دهنده و معبود و آسيب رسان و سود دهنده، و قابض و باسط، و عطا كننده و جلوگيرنده، و دفع كننده و راننده، و خيرخواه و كفايت كننده و بهبودى بخش، و به جلو اندازه و به تأخير اندازهى امور نيست، و خلق و امر تنها از آن اوست، و همهى خير و خوبى منحصراً به دست اوست. بلند مرتبه و منزّه است خداوندى كه پروردگار عالميان است
معناى أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، كه مؤذّن مىگويد اين است: گواهى مىدهم كه معبودى جز خداوند نيست، و حضرت محمّد (صلى الله على و آله و سلم) بنده و فرستاده و پيامبر و برگزيده و منتخَبِ اوست كه خداوند او را همراه با هدايت خود و دين و آيين حقّ به سوى همهى مردم فرستاد، تا برتمام اديان چيره و غالب گرداند، هر چند مشركان بدشان بيايد. و تمام پيامبران و فرستادگان و ملائكه و همهى مردمانى را كه در آسمانها و زمين هستند گواه مىگيرم كه حضرت محمّد (صلى الله على و آله و سلم) سرور اوّلين و آخرين مىباشد.
و مؤذّن دربار دوّم أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللَّهِ در واقع مىگويد: گواهى مىدهم كه هيچ كس جز به خداوند يگانهى قهّار كه از همه بندگان و خلائق بىنياز است، به كس ديگر نياز ندارد، و مسلّماً او حضرت محمّد(صلى الله على و آله و سلم) را به عنوان بشارت دهندهى مؤمنان و بيم دهندهى كافران و گناهكاران به اذن خود، به عنوان دعوت كنندهى همگان به سوى خود، و چراغ روشن براى هدايت مردم، به سوى آنان فرستاد، پس هر كس پيامبرىِ او را انكار نمود و نپذيرفت و به او ايمان نيآورده، خداوند - عزّوجلّ - او را وارد آتش جهنّم مىكند، در حالى كه جاودانه و پيوسته در آنجا بوده و هيچگاه از آنجا به جاى ديگر منتقل نخواهد شد [يا: هرگز از آن جدا نخواهد شد].
معناى حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ يعنى اينكه: بياييد به سوى بهترين اعمالتان و آنچه كه پروردگار، شما را به سوى آن فراخوانده، و بشتابيد به سوى آمرزش از جانب پروردگارتان، و خاموش نمودن آتشى كه به واسطهى گناهانتان افروختهايد، و آزاد نمودن خود از گرو گناهانتان، تا خداوند بديهايتان را پوشانده، و گناهانتان را آمرزيده، و بديهايتان را به نيكىها مبدّل نمايد، كه او فرمانرواى با كرامت و بزرگوار و صاحب بخشش بزرگ است، و به ما جماعت مسلمانان اجازه داده كه در خدمت و بندگى او و در محضرش وارد شويم.
معناى حَىَّ عَلَى الصَّلاة در بار دوّم يعنى اينكه: بپا خيزيد به سوى مناجات با پروردگار و عرضه نمودن خواستههايتان بر او، و با كلام او به او توسّل جوييد، و آن را واسطهى بين خود و او قرار دهيد، و بسيار به ياد او قنوت و ركوع و سجود و خشوع و خضوع او بپردازيد، و حوايج خويش را به [درگاه ]او ببريد، كه خود اجازه اينها را به ما داده است.
معناى حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ اين است كه در واقع مؤذّن مىگويد: رو آوريد به سوى پايداريى [يا: مالى] كه فنا و نيستى با آن نيست، و رهايى كه هيچ گونه نابودى با آن نخواهد بود، و بياييد به سوى زندگانىاى كه مرگى با آن نيست، و به سوى نعمت [معنوى]اى كه نابود نمىگردد، و به سوى سلطنتى كه زوال ندارد، و به سوى خوشحالى و سرورى كه اندوهى همراه آن نيست، و به سوى اُنسى كه هيچ احساس تنهايىاى با آن نيست، و به سوى نورى كه هيچ تاريكى با آن نيست، و به سوى گشايشى كه تنگى با آن نيست، و به سوى برافروختگى و شادمانىاى كه پايان پذير نيست. و به سوى توانگرىاى كه هيچ نيازى به ديگران با آن نيست، و به سوى تندرستىاى كه هيچ بيمارى با آن نيست، و به سوى سر افرازيى كه هيچ ذلّت و خوارى با آن نيست، و به سوى قدرتى كه هيچ ناتوانى با آن نيست، و به سوى كرامتى چه كرامت و بزرگواريى! بشتابيد به سوى شادمانى دنيا و آخرت، و نجات آخرت و اين جهان.
در بار دوّم حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ مؤذّن در واقع مىگويد: از يكديگر پيشى گيريد به سوى آنچه كه شما را بدان دعوت نمودم، و به سوى كرامت بسيار و افزون، و منّت عظيم و نعمت بلند پايه و رستگارى بزرگ و نعمت جاودانى در جوار حضرت محمّد (صلى الله على و آله و سلم) در مقام صدق و راستى، نزد خداوندى كه پادشاه مقتدر و تواناست.
معناى أَللَّهُ أَكْبَرُ اين است كه در واقع مؤذّن مىگويد: خداوند، بالاتر و بزرگتر است از اينكه احدى از مخلوقاتش از كرامتى كه او براى بندهاش مهيّا نموده، آگاه باشند، آن بندهاى كه او را پذيرا گشته و از او اطاعت نموده و او را شناخته و بندگى نموده و به يادش مشغول گرديده و نسبت به او محبّت ورزيده و با او اُنس، و به او آرام گرفته و بر او اعتماد نموده، و از او بيم و هراس داشته و به او مشتاق گشته و با حكم و قضاى او موافقت نموده و بدان خشنود باشد.
در بار دوّمِ أَللَّهُأَكْبَر در واقع مىگويد: خداوند، بزرگتر و بالاتر و بزرگوارتر از آن است كه احدى اندازهى كرامت او نسبت به دوستان خويش و اندازهى عقوبتش نسبت به دشمنانش، و اندازهى گذشت و آمرزش و نعمتش را براى كسى كه دعوت او و رسولش را پذيرفته، و اندازهى عذاب و عقوبت و اهانتش را نسبت به كسانى كه او را انكار نموده و نپذيرفتهاند، بداند.
معناى لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ اين است كه در واقع مؤذّن مىگويد: به واسطهى فرستادن رسول، و رسالت و روشنگرى و دعوت او، حُجّت رساىِ خداوند بر مردم تمام شده است، و او بزرگتر از آن است كه احدى از آنان بر او حجّت داشته باشند، پس هركس دعوت او را بپذيرد، فوز و رستگارى و كرامت منحصراً براى اوست، و هركس او را انكار نمايد، براستى كه خداوند از همهى عالميان بىنياز است، و هم او زود حساب رس ترين مىباشد.
معناى قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ در اقامه اين است: كه وقتِ زيارت و ديدار و مناجات و برآورده شدن حوايج و نيل به آرزو و رسيدن و وصول به خداوند - عزّوجلّ - و به كرامت و عفو و خشنودى و آمرزشش فرا رسيد.(211)
شيخ جليل ابوجعفر بابويه - رضوان اللّه عليه - مىگويد: راوى به خاطر تقيّه حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَل را ذكر ننموده، ولى در روايات ديگر، از امام صادق (عليه السلام) دربارهى معناى آن پرسيدند، حضرت فرمود: بهترين عمل همان ولايت است.(212)
و در روايت ديگرى فرمود: بهترين عمل، نيكى كردن به حضرت فاطمه و فرزندان او(عليهمالسلام) مىباشد.(213)
روايت منقول از ابن عبّاس رضوان اللَّه عليه
2 - اينك روايت ديگرى را پيرامون اسرار اذان كه از ابن عبّاس رضوان اللّه عليه نقل شده - هم او كه شاگرد مولايمان علىّ (عليه السلام) بوده، و رواياتش در مثل اين موارد يا به پيامبر اكرم(صلى الله على و آله و سلم) منتهى مىشود و يا به مولايمان علىّ (عليه السلام) - ذكر مىكنيم:
عطاء مىگويد: من [و ابو العالية] و سعيد بن جبير و عكرمة، در طائف در نزد ابن عبّاس بوديم كه مؤذّن آمد و گفت:
أَنَّ أَكْبَرُ، أَللَّهُأَكْبَرُ.
و نام مؤذن قثم بن عبدالرّحمن ثقفى بود.
عطايى گويد كه ابن عبّاس گفت: آيا مىدانيد مؤذّن چه مىگويد: ابوالعالية از او درخواست كرد و گفت كه ما را از تفسير آن آگاه نما.
ابن عبّاس گفت: وقتى مؤذّن مىگويد: أَللّهُ أَكْبَرُ، أَللّهُ أَكْبَرُ در واقع مىگويد: اى كسانى كه به زمين [و تعلّقات عالم خاكى] سرگرم هستيد، نماز واجب شد، پس خود را براى انجام آن آسوده و فارغ كنيد.
هنگامى كه مىگويد: أَشْهَدْ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ در واقع مىگويد: روز قيامت بپا خواهد شد، و تمام آنچه در آسمانها و زمين است به نفع من گواهى خواهند داد كه در هر روز پنج بار شما را آگاه نمودم.
وقتى مىگويد: أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ در حقيقت مىگويد: روز قيامت برپا خواهد شد و حضرت محمّد(صلى الله على و آله و سلم) به نفع من بر شما گواهى خواهد داد كه من در هر روز پنج بار شما را از اين مطلب باخبر نمودم، و حجّت و دليل من در نزد خدا موجّه و پابرجاست.
هنگامى كه مىگويد: حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ در واقع مىگويد: [بياييد به سوى نماز ]همان دين استوار و برپا دارنده(214)، و آن را بپا داريد.
وقتى كه مىگويد: حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ، در واقع مىگويد: بياييد به سوى طاعت خداوند، و بهرهى خويشتن را از رحمت خداوند، يعنى نماز جماعت بگيريد.
وقتى بنده مىگويد: أَللُّه أَكْبَرُ در واقع مىگويد: بجاآوردن اعمال ديگر غير از نماز حرام گرديد.
و هنگامى كه مىگويد: لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ در حقيقت مىگويد: امانت آسمانها و زمينهاى هفتگانه و كوهها و درياها بر گردنتان نهاده شد، اگر مىخواهيد روى آوريد، و اگر نمىخواهيد روى گردان شويد.
3 - اينك برخى از اسرار اقامه را بر اساس روايت ذكر مىكنيم: در روايتى محمّد بن مروان [يا: هارون] مىگويد: امام باقر (عليه السلام) فرمود: آيا مىدانى كه تفسير گفتار كسى كه در اقامه مىگويد حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَل چيست؟ وى مىگويد: عرض كردم: خير، فرمود: او تو را به سوى نيكى كردن مىخواند. آيا مىدانى نيكى نمودن به چه كسى؟ مىگويد عرض كردم: خير. فرمود: تو را به نيكى نمودن به حضرت فاطمه و فرزندانش (عليهمالسلام) فرا مىخواند.
4 - در حديث ديگر اصبغ بن نباته مىگويد: در حضور محمّد بن حنفيّه - رضى اللَّه عنه - اذان گفته شد. وى فرمود: هنگامى كه پيامبر اكرم(صلى الله على و آله و سلم) براى معراج به آسمان برده شد، و به آسمان ششم رسيد، فرشتهاى از آسمان هفتم - كه تا پيش از آن روز هرگز فرود نيامده بود، فرود آمد، و گفت:
أَللّهُ أَكْبَرُ، أَللّهُ أَكْبَرُ خداوند - جلّ جلاله - فرمود: من چنينم.
آن فرشته گفت: أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ، خداوند - جلّ جلاله - فرمود: من چنينم و معبودى جز من نيست.
وى گفت: أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُوُل اللَّهِ خداوند - عزّوجلّ - فرمود: او بندهى و امين من بر مخلوقات من مىباشد كه او را براى اَداى رسالتهاى خويش برگزيدهام.
سپس گفت: حَىَّ عَلَى الصَّلاة، خداوند - جلّ جلاله - فرمود: نماز را بر بندگانم واجب نموده و آن را به عنوان دين و آيين خود قرار دادم.
سپس گفت: حَىَّ عَلَى الْفَلاح، خداوند - جلّ جلاله - فرمود: رستگار گرديد هركس كه به سوى نماز برود و به خاطر، نيل به خشنودىام بر آن مواظبت نمايد.
سپس گفت: حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمل، خداوند - جلّ جلاله - فرمود: نماز برترين و پاكيزهترين اعمال در نزد من است.
سپس گفت: قَدْ قامَتِ الصَّلاة و پيامبر اكرم (صلى الله على و آله و سلم) جلو رفت و امام جماعت شد، وآسمانيان بهاواقتدا نمودند، از آنجا بود كه پيامبر اكرم(صلى الله على و آله و سلم) نزد آسمانيان شناخته شد
وقت اذان ظهر
حال كه بخشى از اسرار اذان و اقامه را از طريق روايات نقل نموده و يادآور شديم، لازم است بعضى از امورى را كه اهل استقامت در عمل بدان نياز پيدا مىكنند ذكر كنيم، پس مىگوييم: وقتى انسان از نافلههاى ظهر به همان صورتى كه شرح داديم فراغت پيدا كرد، لازم است به كيفيّتى كه با گفتار روشن بيان خواهيم كرد اذان بگويد، و اگر خواست اذان را جلوتر، يعنى بعد از بجا آوردن شش ركعت از نافلههاى ظهر مىگويد، و دو ركعت از ركعتهاى هشتگانه و دعاى مربوط به آن دو را بعد از اذان و اقامه بجا مىآورد، زيرا در اين باره رواياتى به طور عموم نقل شده است.
از آن جمله در روايتى آمده كه امام صادق و [يا] حضرت ابى الحسن امام كاظم (عليه السلام) فرمودند: اذان ظهر را بعد از خواندن شش ركعت از نافلههاى ظهر، و اذان نماز عصر را بعد از خواندن شش ركعت از نافلههاى عصر كه بعد از نماز ظهر خوانده مىشود، بگو
كيفيّت و بخشى از احكام اذان و اقامه
اذان و اقامه هر دو مستحبّ هستند، و در آن دو اسرارى است كه اينك بخشى ديگر از آن را به حسب مصلحت ذكر مىكنيم:
گفتن اذان و اقامه بر اساس روايات در نمازهاى جهريّه(215) و بخصوص در نماز صبح و مغرب بيشتر مورد تأكيد واقع است؛ زيرا اذان و اقامه در نماز صبح ومغرب از امور مهمّ، و از كمال آن دو، و از نشانههاى حضور قلب بنده به پروردگار، و بيانگر آن است كه بنده خود را براى خدمت و بندگى پادشاه عالميان آماده نموده، و از رانده شدگان نيست. چنانكه خداوند - جلّ جلاله - درباره جهادگران مىفرمايد:
وَ لَوْ أَرادُوا الْخُرُوجَ، لاََعَدُّوا لَهُ عُدَّةً، وَلكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ، فَثَبَّطَهُمْ، وَ قيلَ: اقْعُدُوا مَعَ الْقاعِدينَ.(216)
- و اگر آنان مىخواستند كه براى جنگ خارج شوند، مسلّماً توشه و جنگ افزار براى آن آماده مىكردند، وليكن خداوند از برانگيخته شدن و حضور آنان ناخوشايند بود، لذا آنان را باز داشته و سرگرم ساخت، و به آنان گفته شد كه با نشستگان بنشينيد.
بنابراين، بايد بنده با طهارت و روى به قبله، و به خاطر تعظيم و بزرگداشت فرستنده (خداوند تبارك و تعالى) و فرستاده شده (رسول اكرم (صلى الله على و آله و سلم)) و آيين دين مبين اسلام بپا خاسته، و فصول اذان را شمرده شمرده و فصول اقامه را پشت سر هم و تند، و هر كلمهى از آن دو را با صدق و همراه با موافقت باطن با ظاهر همانند صفت اهل استقامت بگويد. بنابراين مىگويد:
أَللّهُ أكْبَرُ، أَللّهُ أكْبَرُ، أَللّهُ أكْبَرُ، أَللّهُ أكْبَرُ.
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ.
أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ.
حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَىَّ الصَّلاةِ.
حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ.
حَىَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ، حَىَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ.
أَللّهُ أَكْبَرُ، أَللّهُ أَكْبَرُ.
لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ، لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ.
- خداوند بزرگتر است، خداوند بزرگتر است، خداوند بزرگتر است، خداوند بزرگتر است، گواهى مىدهم كه معبودى جز خدا نيست، گواهى مىدهم كه معبودى جز خدا نيست، گواهى مىدهم كه حضرت محمّد (صلى الله على و آله و سلم) فرستاده خداست، گواهى مىدهم كه حضرت محمّد (صلى الله على و آله و سلم) رسول خداست، بر نماز روى آوريد، بر نماز روى آوريد، بر رستگارى روى آوريد، بر رستگارى روى آوريد، بر بهترين عمل روى آوريد، بر بهترين عمل روى آوريد، خداوند بزرگتر است، خداوند بزرگتر است، معبودى جز خدا نيست، معبودى جز خداوند وجود ندارد.
اعمال بين اذان و اقامه از ديدگاه روايات
1 - مقدارى ميان اذان و اقامه مقدارى فاصله مىاندازد. چنانكه در روايت آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) پيوسته به ياران خويش مى فرمود: هركس بين اذان و اقامه سجده نموده و در حال سجده بگويد:
رَبِّ، لَكَ سَجَدْتُ خاضِعاً خاشِعاً ذَليلاً.
- پروردگارا، با حالت خضوع و خشوع و خاكسارى و ذلّت براى تو سجده و كرنش نمودم.
خداوند متعال مىفرمايد: اى ملائكه و فرشتگان من، به عزّت و سرافرازى و جلال و عظمتم سوگند، مسلّماً محبّت او را در دل بندگان مؤمنم، و هيبت و بيم از او را در دل منافقان قرار خواهم داد.
2 - و روايت ديگر اينكه: محمّد بن ابى عمير به نقل از پدرش مىگويد: ديدم كه امام صادق (عليه السلام) اذان گفت سپس براى سجده رفت و بين اذان و اقامه يك سجده نمود، و هنگامى كه سر از سجده برداشت، فرمود:
اى[ا]باعمير، هركس همانند من عمل كند، خداوند متعال تمام گناهان او را مىآمرزد.
و فرمود: هركس اذان بگويد و سپس سجده كند و در سجده بگويد:
لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ، أَنْتَ رَبّى، سَجَدْتُ لَكَ خاضِعاً خاشِعاً.
- تويى پروردگار من، با حالت خضوع و خشوع و فروتنى براى تو سجده نمودم.
خداوند، گناهان او را مىآمرزد.
3 - بعد از سر برداشتن از سجدهى (بين اذان و اقامه) دعايى را كه معاوية بن وهب به نقل از پدرش نقل كرده، مىخواند، وى مىگويد كه شنيدم امام صادق (عليه السلام) ميان اذان و اقامه مىفرمود:
سُبْحانَ مَن لاتَبيدُ مَعالِمُهُ، سُبْحانَ مَنْ لايَنْسَى[مَنْ] ذَكَرَهُ، سُبْحانَ مَنْ لا يَخيبُ سآئِلُهُ، سُبْحانَ مَنْ لَيْسَ لَهُ حاجِبٌ يُغْشى، وَلاَ بَوّابٌ يُرْشى، وَ لا تَرْجُمانٌ يُناجى، سُبْحانَ مَنِ اخْتارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ الاَْسْمآءِ، سُبْحانِ مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِمُوسى، سُبْحانَ مَن لايَزْدادُ عَلى كَثْرَةِ الْعَطآءِ إِلاّ كَرَماً وَ جُوداً، سَبْحانَ مَنْ هُوَ هكَذا وَ لا هكَذا غَيْرُهُ.
- پاك و منزّه است خداوندى كه نشانههايش از بين نمىرود پاك و منزّه است خداوندى كه يادش فراموش نمىگردد [يا: كسانى را كه بر ياد او هستند فراموش نمىكند]، پاك و منزّه است خداوندى كه درخواست كنندهاش محروم نمىگردد، پاك و منزّه است خداوندى كه نه پردهدارى دارد كه او را پوشانده [و دور از دسترس نگاه دارد]، و نه دربانى كه به او رشوه داده شود، و نه مُتَرجِمى كه [تنها وى] با او مناجات و به صورت خصوصى گفتگو كند، پاك و منزّه است خداوندى كه بهترين نامها [و كمالات] را براى خود برگزيد، پاك و منزّه است خداوندى كه دريا را بر حضرت موسى (عليه السلام) شكافت، پاك و منزّه است خداوند كه در اثر فراوانى بخشش جز بر بزرگوارى و بخشش او افزوده نمىگردد، پاك و منزّه است خداوندى كه اينچنين است و غير او چنين نيست.
دعا براى امام زمان (عليه السلام) بين اذان و اقامه
4 - سپس بين اذان و اقامه به هر چه كه خداوند - جلّ جلاله - به او مىآگاهاند دعا مىنمايد، و ابتدا براى بزرگترين و عزيزترين خلايق در زمان خويش در نزد خداوند -جلّجلاله -(217) دعا مىكند، زيرا آن بزرگوار مقام بزرگى را جهت استجابت دعا داراست، البّته دعاى كسى را مستجاب مىكند كه آن را به همان صورتى كه بدان فرا خوانده شده (همراه با شرايطش) بجا آورد.
كيفيّت گفتن اقامه
سپس براى اقامه بپا خاسته و مىگويد:
أَللّهُ أَكْبَرُ، أَللّهُ أَكْبَرُ.
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ.
أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ.
حَىَّ على الصَّلاةِ، حَىَّ على الصَّلاةِ.
حَىَّ على الْفَلاحِ، حَىَّ على الْفَلاحِ
حَىَّ على خَيْرِ الْعَمَلِ، حَىَّ على خَيْرِ الْعَمَلِ.
قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ، قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ.(218)
- براستى كه نماز بپا شد، براستى كه نماز برپا گشت.
أَللّهُ أَكْبَرُ، أَللّهُ أَكْبَرُ.
لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ.
لزوم پاسخ به نداى اذان و خواندن نماز در اوّل وقت
اى بندهى ناتوانى كه ندانسته فراموش مىكنى، و ناآگاهانه مغلوبِ خواب مىگردى، و ناخواسته بيمار مىشوى، و ناخواسته پير و مُسنّ مىگردى، و ناآگاهانه به گرفتاريهاى سخت مُبتلا مىشوى، و ناخواسته به واسطهى از دست رفتن امورى كه دلخواهت مىباشد دردمند مىشوى، و سرانجام ندانسته جان مىسپارى، چه چيزى تو را بر سوء ادب نسبت به پادشاه عالَميان، توانا و گستاخ گردانيده است، كه نداىِ تلويحى او را كه تو را براى قيام به عبوديّت و بندگىاش فرا مىخواند، مكرّر مىشنوى، ولى آن را كوچك شمرده و التفاتى به دعوتش نمىكنى، تا اينكه تصريحاً ندايش را اعاده نمود و مكرّر در اذان و اقامه فرمود:
حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ، حَىَّ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ
در حالى كه تو - اى بيچاره - با دوگوش خويش آن را مىشنوى ولى التفاتى به پاسخ آن نمىكنى. اگر يهود و نصارى آن را مىشنوند و التفاتى به آن ندارند، و تو نيز مانند آنان مىشنوى و اصلاً التفاتى به آن نمىكنى، پس واقعاً فرق ميان و تو آنان چيست؟ آيا بر تو و بر هر شخص عاقل پوشيده است كه حال تو، مانند حال تصديق كنندگان نيست، واى بر تو، اگر از اهل بصيرت بودى، احتمال اينكه اين ندا ممكن است از سوى پادشاه اوّلين و آخرين باشد، كافى بود كه با شتاب بپا خاسته و نسبت به خواطر و باطن خويش اهتمام ورزى؛ زيرا اگر ندايى را از پشت خانهى خويش بشنوى و گويندهاى كه از صدقِ گفتارش با خبر نيستى به تو بگويد كه اين صداىِ فلان خليفه و پادشاه، و يا صداى كسى است كه به بخشش او اميد دارى - اى بيمار - آيا كارهايت را رها نمىكردى و براى پاسخ دادن به آن ندا بر نمىخاستى؟ بنابراين، نداى تَمام پيامبران و اوصيا(عليهمالسلام) و تمام دعوت كنندگان به سوى پادشاهِ زمين و آسمان در نزد تو به جاى گفتار يك شخص كه يقيناً از راستگويى او باخبر نيستى نمىنشيند، خود را درمان كن، زيرا اگر عقل خود را بكار بياندازى مىبينى كه يا بيمار هستى و دردِ پنهان دارى، و يا به هلاكت و نابودى گرفتار آمدهاى.
پس هنگامى كه اين ندا را شنيدى، مبادا به آن پشت كنى، بلكه همچون كسى كه مژده دادهاند و مولايش به او اجازه داده كه در محضرِ گفتگو و اقبال و توجّه و پذيرش او وارد شود و به او خوشامد گفته است، بپاخيز، كه من در مقام خيرخواهى و مهربانى، عذرى را براى تو نمىيابم.
و اگر خود را معذور مىدانى، به تو مىگويم: خود توجّه دارى كه همه بر انجام نماز مكلّف هستند، حتّى جنگجو و زخم خورده و كسى كه در حال غرق، و يا بيمار و اسير است، و هيچ شخص [داراى عقل سالم] در انجام ندادن آن عذرى ندارد، پس به روح خود رحم كن، كه روز سخت و خطر بسيار و بزرگى را در پيش دارى.
اگر از كسانى باشى كه شدّت اين تهديد و وعدهى عذاب در بپا خاستن تو براى خواندن نماز اوّل وقت سود بخش نيست، ما برخى از نويدهايى را كه دربارهى تعجيل در نماز و خواندن آن در اوّل وقت وارد شده، مىآوريم:
از آن جمله در روايت آمده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: فضيلت اوّل وقت بر آخر آن، همانند فضيلت آخرت بر دنياست.
باز شده كه امام صادق (عليه السلام) فرمود: مسلّماً فضيلت اوّل وقت بر آخر آن، براى مؤمن از فرزند و دارايىاش بهتر است.
حال اگر نه به خاطر وعدهى عذاب، و نه به خاطر نويدهاى خداوند براى انجام نماز اوّل وقت بپا نمىايستى، آيا واقعاً به گفتار مقدّس او يا حُرمت جلال و عظمت او باور دارى؟
دعاى بعد از اقامه
هنگامى كه بنده اقامهى نماز را گفت(219)، و پند و اندرز و دلسوزى ما را كه يادآور شديم پذيرفت، بايد دعايى را كه از امام رضا (عليه السلام) روايت شده بخواند، كه فرمود: بعد از اقامه و پيش از استفتاح و گفتن تكبيرهاى افتتاح در هر نماز مىگويى:
أَللّهُمَّ، رَبَّ هذِهِ الدَّعْوَةَ التّامَّةِ وَالصَّلاةِ الْقآئِمَةِ، بَلِّغْ مُحَمَّداً(صلى الله على و آله و سلم) الدَّرَجَةَ وَالْوَسيلَةَ وَ الْفَضْلَ وَ الْفَضيلَةَ. بِاللَّهِ أَسْتَفْتِحُ، و بِاللَّهِ أَسْتَنْجِحُ، وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَآلِ مُحَمَّدٍ(صلى الله على و آله و سلم) أَتَوَجَّهُ. أَللّهُمَّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْنى بِهِمْ عِنْدَكَ وَجيهاً فِى الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ.
- خداوندا، اى پروردگار اين دعوت كامل و نماز برپا شده، حضرت محمّد(صلى الله على و آله و سلم) را به درجه و دستاويز و فضل و برترى نايل گردان، تنها به خدا طلب گشايش مىنمايم، و تنها به وسيلهى خدا طلب كاميابى مىكنم، و به واسطه حضرت محمّد فرستادهى خدا و خاندان او (صلى الله على و آله و سلم) به سوى خدا متوجّه مىشوم، خداوندا، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و مرا در نزد خود در دنيا و آخرت آبرومند و از مقرّبان درگاهت بگردان.
و نيز بخواند دعايى كه روايت شده امام صادق (عليه السلام) فرمود: هماره اميرالمؤمنين (عليه السلام) به ياران خويش مىفرمود: هركس اقامه بگويد و پيش از احرام و گفتن تكبيرةُ الاحرام بگويد:
يا مُحْسِنُ، قَدْأَتاكَ الْمُسىءُ، وَ قَدْ أَمَرْتَ الُْمحْسِنَ أَنْ يَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسىءِ، وَ أَنْتَ الُْمحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسىءُ، فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ تَجاوَزْ عَنْ قَبيحِ ما تَعْلَمُ مِنّى.
- اى نيكوكار، بدكار به درگاهت آمده، خود امر فرمودى كه نيكوكار از بدكار درگذرد، و تو نيكوكارى و من بدكارم، پس به حقّ محمّد و آل محمّد، بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و از اعمال زشتم كه خود آگاهى، درگذر.
خداوند متعال مىفرمايد: اى ملائكهى من، شاهد باشيد كه من او را عفو نمودم و كسانى را كه پيامدهاى بد(220) از او مىخواهند، خشنود نمودم.
211) توحيد، ص 238، روايت 1؛ معانى الاخبار، ص 38، روايت1.
212) توحيد، 241، روايت 2؛ معانى الاخبار، ص 41.
213) توحيد، 241، روايت 2؛ معانى الاخبار، ص
214) يعنى برپا دارنده و تأمين كنندهى تمام مصالح دنيوى و اُخروىو معنوى همه انسانها.
215) نمازهاى صبح و مغرب و عشاء.
216) توبه (9): 46.
217) يعنى امام زمان حضرت حجّة بن الحسن العسگرى عجّل اللَّهتعالى فرجه الشّريف.
218) ترجمه بقيه جملات در ترجمه فصول اذان گذشت.
219) ترجمه فوق بر اساس متن أَقامَ الْعَبْدُ للِصَّلاة است، كه ظاهراً بهتراز متن نسخههاىكتاب است كه قامَ الْعَبْدُ لِلصَّلاة آوردهاند.
220) ظاهراً مقصود مظالم و حقوقى است كه ديگران به گردن او دارند.