فصل پنجم : برترى دعا و مناجات از تلاوت قرآن‏

افضل بودن دعا از ديدگاه روايات‏

1 - در روايتى آمده كه فضالة به واسطه‏ى معاوية بن عمّار [يا: فضالة بن معاوية بن عمّار] مى‏گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: دو نفر در يك لحظه شروع به خواندن نماز مى‏كنند، يكى در نماز قرآن مى‏خواند و قرائتش بيشتر از دعاست، و ديگرى دعايش افزون از تلاوت قرآن، و در يك لحظه نماز را به آخر مى‏رسانند، كداميك از اين دو افضل و برتر است؛ حضرت فرمود: هر دو فضيلت دارد، هر دو زيباست.
وى مى‏گويد: عرض كردم: مى‏دانم كه هر دو زيبا است و فضيلت دارد. كدام برتر است؟ حضرت فرمود: دعا، برتر است. آيا فرمايش خداوند متعال را نشنيده‏اى كه مى‏فرمايد:
وَقالَ رَبُّكُمْ: أُدْعُونى، أَسْتَجِبْ لَكُمْ، إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِروُنَ عَنْ عِبادَتى، سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ.(66)
- و پروردگارتان فرمود كه: مرا بخوانيد، تا دعايتان را براى شما اجابت كنم، به راستى كسانى كه از پرستش و عبادت من گردنكشى كنند، با حالت خوارى و ذلّت وارد جهنّم خواهند شد.
به خدا سوگند مقصود از عبادت در آيه شريفه دعاست، به خدا سوگند آن افضل است. آيا آن عبادت نيست؟ و حضرت دوبار فرمود: به خدا سوگند عبادت همان دعاست و بعد فرمود:، آيا دعا استوارترين عبادت نيست؟! سپس دوبار افزود: به خدا سوگند دعا، محكم‏ترين عبادت است.
2 - در روايت ديگر آمده كه از امام باقر (عليه السلام) پرسيده شد كداميك از اين دو در نماز افضل است: بيشتر قرآن خواندن، يا طول دادن ركوع و سجود؟ حضرت فرمود: بسيار درنگ كردن در ركوع و سجود. مگر كلام خداوند متعال را نشنيده‏اى كه مى‏فرمايد:
فَاقْرَئُوا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ، وَأَقيموُا الصَّلاةَ.(67)
- پس هر مقدار از قرآن را كه مُيَسَّر بود قرائت كنيد، ولى نماز را كاملاً بپاداريد.
مسلّماً مقصود خداوند از اقامه و بپا داشتن نماز بسيار درنگ كردن در ركوع و سجود و طول دادن آن دو است.
راوى مى‏گويد عرض كردم: كداميك از اين دو افضل است: قرائت بسيار يا دعاى بسيار؟ حضرت فرمود: دعاى بيشتر. مگر فرمايش خداوند متعال را نشنيده‏اى كه مى‏فرمايد:
قُلْ: ما يَعْبَؤُ بِكُمْ رَبّى، لَوْلا دُعآؤُكُمْ.(68)
- بگو: اگر دعايتان نبود، پروردگارتان چه اعتنايى به شما داشت؟!

افضل بودن دعا از ديدگاه عقل‏

اكنون مى‏گويم از لحاظ عقلى نيز مى‏توان وجهى موافق با آنچه كه پيرامون افضل بودن دعا از قرائت قرآن روايت شده يافت. و آن اينكه:
1 - مسلّماً اين گونه نيست كه هركس كلام خداوند - جلّ جلاله - را بخواند، به خدا معرفت داشته باشد، و قدر كلام الهى را بشناسد، و با تلاوت خويش خشنودى خدا را بخواهد؛ ولى امكان ندارد كسى دعا و درخواست و آرزو كند و كسى را كه مى‏خواند و از او درخواست مى‏كند و آرزوى خويش را از او مى‏خواهد، يعنى خداوند - جلّ جلاله - را نشناسد؛ بنابراين، دعا همواره مشتمل است بر:
الف و ب - معرفت به ذات و صفات خداوندى كه او را مى‏خواند.
ج - شناخت پيامبرى (صلى الله على و آله و سلم) كه مردم را به سوى او دعوت مى‏نمايد.
د - معرفت به واگذارى امور خود به خدا و درخواست و طلب از پيشگاه او.
ه - ادب نيازمندى به خدا.
و - دلبستگى و تعلّق خاطر به اعتماد و تكيه بر خدا.
ز - معجزه‏ها و كراماتى كه در نزد هركس كه دعاهايش مستجاب شده و حوايجش برآورده شده و ناراحتيهاى شديدش برطرف شده، تحقّق يافته است.
و اينها همگى فايده‏ها و مَواهبى هستند كه فضيلت آنها افزون و جايگاهش دو چندان و بيش از ديگر امور همسانِ آن است، و براى هر كس كه به معناى آنها پى برد، به روشنى بر امور ديگر ترجيح دارد.
ممكن است كسى اشكال كند و بگويد: گاهى غير عارفين به خدا نيز دعا مى‏كنند.
جواب اين سخن آن است كه حتّى دشمن خداوند - جلّ جلاله - يعنى ابليس نيز با دعا كردن و درخواست از خداوند منتفع شده، آنجا كه گفت: مرا از مهلت داده شدگان قرار ده، و خداوند - جلّ جلاله - درخواست او را اجابت نموده و فرمود:
إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ.(69)
- به راستى كه تا روز مشخّص و معلوم، از مهلت داده شدگان هستى.
ليكن امكان ندارد همان گونه كه ابليس به خاطر درخواست و دعا كردنش منتفع شد، كسى دشمنِ خداوند - جلّ جلاله - باشد و در حال عداوت و دشمنى، به خاطر خواندن قرآن شريف ثواب داده شده، و به ثمره‏ى آن نايل گردد.
2 - از ديگر مرجّحات عقلى دعا بر تلاوت قرآن اين است كه: كسى كه درخواست و دعا مى‏كند، به همان اندازه‏اى كه در حاجت خويش به او نياز و اضطرار دارد، به او توجّه نموده و در پيشگاهش اظهار خشوع و فروتنى مى‏نمايد، بنابراين از آنجا كه نيازمنديها و حوائج مردم به خداوند - جلّ جلاله - در زندگانى دنيا بسيار است، دعا كننده نيز بسان شخص مضطرّ، ناچار از اخلاصِ عبوديّت و بندگى است؛ ليكن تلاوت قرآن شريف در غالب اوقات از اين حالتها خالى است، بلكه چه بسا انسان قرآن را با حالت غفلت تلاوت مى‏نمايد، و در نتيجه خود اين كار [در نزد اهل كمال ]محسوب مى‏شود.

 

 

66) غافر (40) : 60.
67) مزّمّل (73): 20 .
68) فرقان (25): 77.
69) حجر (15): 37 - 38؛ و ص (38): 80 - 81.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل: