از آنجا به واسطه عنايتهاى خداوند - جلّ جلاله - كه از سرچشمهى عنايت او و در آينهى جُودِ همان مهربانيها و بزرگواريهاى ربّانى به من ارزانى مىشود، كه چگونه خداوند مرا پديد آورد و پروراند و در كشتيهاى نجات بر پشت پدران حمل نموده و در شكم مادران به وديعه گذاشت، و از رخدادهايى كه موجب هلاكت اُمم گذشته بود، سالم نگاه داشته و به معرفت خويش رهنمون شد؛ و دانستم كه پروردگارم به هر چيز بگويد: موجود شو، موجود مىشود؛ و به وسيلهى او - جلّجلاله - به مرادش از آيه شريفه كه مىفرمايد:
وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الاَْولى، فَلَوْلا تَذَكَّرُوُنَ.(39)
و بىگمان به نشاهى نخست آگاهى داشتيد، پس اى كاش كه متذكّر مىشديد!
آگاهى يافتم، و خداوند خود مقصود خويش را از آفرينش من، به من شناسانيد، و از راه عقل و نقل از آنچه كه مورد رضاى اوست پرده برداشت
از همهى اين امور دريافتم كه خداوند - جلّ جلاله - در راهنمايى كردن من به راه سعادتمندىام - كه در اخلاص عبادت براى ذات او بدون تعلّق خاطر به طلب پاداش و بخشش، و يا خوف عذاب و كيفرش حاصل مىشود - بر من منّت نهاده است، و يقين دادم كه خداوند - جلّجلاله - مالك زندگانى من بوده، و همواره نسبت به من از خويشتن سزاوار، و زيبندهى آن است كه بزرگى جلال و عظمت و اقبال و توجّه او به من، مرا به خود مشغول سازد.
آيا مگر عقلها مىتوانند از درگاه ذات خدا و اخلاص عبادت براى او، سرپيچى كنند؟! در حالى كه شناخت ذات و صفاتِ خداوند، و پيوسته ملازم رعايت ادب در محضرِ وجودِ او بودن و عمل كردن بر اساس ارادهى او، و نيز مناجات با او، پيش از شناخت ثواب و عقاب حاصل مىشود؛ بنابر اين، هر كس كه در اين امور بيانديشد و نسبت به آنها معرفت داشته باشد، خداوند - جلّجلاله - را از آن جهت كه شايستهى عبادت است پرستش مىكند.
و نيز مگر كمال و جلال و عظمت حضرت حقّ، در نزد كسانى كه به حقّ پادشاهى و سرورى او اعتراف دارند، نيازمند بذل رشوهى ثواب يا خوف از عقاب مىباشد؟! پاك و منزّه است آن خداوندگار اَعْظَم و آن مقام والا از اينكه بندهاش با دادن رشوه، به محبّت و قرب و بندگى او تمايل داشته باشد، بلكه بر بندگان واجب است كه تمام توان خويش را بكار زنند تا اينكه خداوند ايشان را پذيرفته، و اهليّت بندگى و عبادتش را به آنان ارزانى دارد.
از اين رو، عقلهاى سليم، همواره به آنچه كه به جهت شناخت خداوند بدان موظّف هستند - مانند حقّ آفرينش و پرورش و هدايت - سرگرم بود، و شيفتهى حفظ حرمت ذات و هيبت و عظمت او گرديده، و به هدفى كه براى آن آفريده شدهاند - يعنى كمال شناخت و عبادت خدا - مشرف مىباشند.
وآنگهى، سعادتمنديها و اقبال و توجّهى كه من به واسطهى هدايت خداوند -جلّجلاله - يافتهام، و آنچه كه او از لطف و مكاشفه و لذّت سخن گفتن با خود به گونهاى كه از هر چيزى است كه سزاوار كمال ربوبيّتش نباشد منزّه است، به من شناسانيده، به حدّى است كه با گفتار نمىتوانم آن را توصيف كنم.
آيا نمىبينى هر پادشاه و فرمانروايى وقتى مىخواهد به بنده خود نيكىِ بسيار بنمايد، او را در محضر خويش راه داده، و با بذل خلعت جُود خويش به او، وى را مشرّف گردانيده، و با او سخن گفته و به او اجازهى گفتگو در پيشگاهش را مىدهد، يعنى گاه با اجازهى خطاب و گاه به اجازهى پاسخ دادن مشرّفش مىگرداند؟!
به بعضى از عارفان كه بسيار خلوت مىگزيد، گفته شد: آيا از جدايى گرفتن از بستگان خود و اجتماع احساس تنهايى نمىكنى؟ گفت: من با پروردگارم همنشين هستم، اگر بخواهم او با من سخن بگويد، كتاب او را تلاوت مىكنم، و وقتى بخواهم با او سخن بگويم، به درگاه او دعا نموده و با او پيوسته سخن مىگويم.
و واقعاً چه مطالب پرمايه و چه پناهگاهها و دژهاى محفوظ و ايمنى بخش(40) كه در خلوت با خداوند مالكُ القلوب وجود دارد، و چه قرب دوست داشتنى به خداوند و اسرار بىپرده كه در آنجا يافت مىشود!
بنابر اين، چون به فوائد خلوت و مناجات با خدا، و آنچه كه خداوند در خلوت و مناجات با خود براى بندهاش اراده فرموده: (كه عبارت است از عزّت و جاه و نيل به نجات، و سعادتمندى در دنيا و بعد از مرگ) آگاهى يافتم، ديدم كه كتاب أَلْمِصْباحُ الْكَبير نوشتهى جدّ مادرىام ابوجعفر محمّد بن حسن طوسى - رحمهاللّه بخش عمدهاى از اعمال عبادى را در بردارد، و بعد از آن بر مطالبِ مكمّل و مهمّى دست يافتم كه مىتوانست مطلوب كسانى باشد كه دوستدار رسيدن به منتهاى مقامات بوده، و به كم بسنده ننموده، و به معاملهاى كه زيانكاران با خدا مىكنند، راضى نمىگردند.
و از سوى ديگر ديدم كه خداوندگار معبود با زبان حال، به هر بندهى نيكبخت مىفرمايد:
اى بندهى من، گذشتگان از اهل يقين و مراقبه و تقوى و اصحاب يمين را با مرگ در بند نمودم و لذا نمىتوانند عملى انجام دهند، آرزو مىكنند ولى قدرت بر صعود به درجات ايمانى را ندارند؛ ليكن تو در ميدان مسابقهى دنيا آزاد و رها هستى، پس چه چيز تو را از پيشى گرفتن از آنان به وسيلهى اسب تاراجگر و تكتازِ فرصت كه در اختيار توست، و يا حدّاقلّ از پيوستن به آنان در مقامات بهشت رضوان و خشنودى حضرت حقّ باز داشته است؟
لذا تصميم جدّى گرفتم كه بخشى از روايات و مطالب افزون بر مصباح بدان دست يافته بودم، و اسرارى را كه خداوند - جلّ جلاله - اجازهى اظهار آن را به من مىدهد، و به طور كلّى هر چه را كه خداوند مرا به آن رهنمون مىگردد، به همان صورت، همراه با مطالبى را كه دربارهى كيفيّت اخلاص و مقامات اختصاص و برگزيدگى در درگاه الهى را كه خداوند - جلّ جلاله - به عقل و قلبم ارائه داده، و امورى را كه به لطف خداوند مالك كشف و شهود - براى من آشكار گرديده، مانند عيوب اعمال و علّت گرفتارى به غفلت و كوتاهى در انجام دستورات الهى، به اضافهى ديگر مطالب كه اينك نسبت به آنها حضور ذهن ندارم، همگى را در كتابى گرد آورده و نام آن را مُهِمّاتٌ فى صَلاحِ الْمُتَعَبِّد، وَ تَتِّماتٌ لِمِصْباحِ الْمُتَهَجِّد بگذارم. و اينك به يارى خداوند - جلّ جلاله(41) - در چندين جلد مرتّب، و به صورت ذيل نامگذارى مىنمايم:
جلد اوّل: فَلاحُ السائِلِ وَنَجاحُ الْمَسائِلِ فى عَمَلِ يَومِهِ وَلَيْلَه. كه در دو مجلّد خواهد بود.(42)
جلد سوّم: زَهْرَةُ الرَّبيعِ فى أَدْعِيَةِ الاَْسابى.
جلد چهارم: جَمالُ الْأُسْبُوعِ بِكَمالِ الْعَمَلِ الْمَشْرُو.
جلد پنجم: الدُّرُوعُ الْواقِيَةُ مِنَ الاَْخْطارِ فيما يُعْمَلُ مِثْلُهُ كُلَّ شَهْرٍ عَلَى التَّكْرارِ.
جلد ششم: أَلْمِضْمارُ لِلسِّبِاقِوَاللِّحاقِ بِصَوْم شَهْرِ إِطْلاقِ الاَْرْزاقِ وَعِتاقِ الاَْعْناقِ.
جلد هفتم: أَلسّالِكُ الُْمحْتاجُ إِلى مَعْرِفَةِ مَناسِكِ الْحُجّاجِ.
جلد هشتم و نهم: أَلاِْقْبالُ بِالاَْعْمالِ الْحَسَنَةِ فيما نَذْكُرُهُ مِمّا يُعْمَلُ ميقاتاً واحد[اً] كُلَّ سَنَةٍ.
جلد دهم: أَلسَّعاداتُ بِالْعِبادِات الَّتى لَيْسَ لَها وَقْتٌ مَحْتُومٌ مَعْلُومٌ فِى الرِّواياتِ، بَلْ وَقْتُها بِحَسَبِ الْحادِثاتِ الْمُقْتَضِيَةِ وَالاِِْراداتِ الْمُتَعَلِّقَةِ بِها.
و اگر خداوند - جلّ جلاله - چنانكه از فضل او اميد دارم، اين كتابها را كامل گرداند، آرزو دارم هر كدام از آنها به گونهاى باشد كه هيچ كس بر من - بنابر آنچه كه اطّلاع دارم - به چنين تأليفى پيشى نگرفته باشد، و نيز آنها مورد نياز كسانى باشد كه خواهان قبولى عبادات بوده، و جوياىِ آمادگى براى معاد پيش از مرگ مىباشند.
39) واقعه (56):62.
40) يعنى ايمنى بخش از خطرات نَفْس و هوا و هوس وشيطانهاى انسى و جنّى، وبطور كلّىهر آنچه كه انسان را از خدا غافل نموده و به خود مشغول مىسازد.
41) در نسخهاى از اينجا به بعد تا آخر عنوان آينده: فهرست مجموعه كتابهاى دعابهاينصورت آمده است: و به صورت ذيل نامگذار مىنمايم:
جلد اوّل: فَلاحُ السائِلِ وَنَجاحُ الْمَسائِلِ فى عَمَلِ يَومٍ وَلَيْلَةٍ.
جلد دوّم: زَهْرَةُ الرَّبيعِ فى أَدْعِيَةِ الاَْسابيعِ.
جلد سوّم: اَلشُّرُوعُ فى زِياراتٍ وَ زِيادَةِ صَلَواتٍ [يا: وَ زِياداتٍ وَصَلَواتٍ] وَدَعَواتِ الْأُسْبُوعِ فِى اللَّيْلِ وَالنَّهارِ، وَدُرُوعٍ واقِيَةٍ مِنَ الاَْخْطارِ فيما يَسْتَمِرُّ عَمَلُهُ فى كُلٍّ [عَلَى ]التَّكْرارِ.
جلد چهارم: أَلاِْقْبالُ بِالاَْعْمالِ الْحَسَنَةِ فيما يُعْمَلُ مَرَّةً واحِدَةً فى كُلِّ سَنَةٍ
جلد پنجم: أَسْرارُ الصَّلَواتِ وَأَنْوارُ الدَّعَواتِ يا مُخْتارُ الدَّعواتِ وَأَسْرارُ الصَّلاةِ
البتّه اگر خداوند - جلّ جلاله - اجازهى تأليف و نگارش اين كتاب يعنى (جلد پنجم) را به من بدهد،تا زمانى كه در قيد حيات هستم، آن را مخفى نگاه داشته و به كسى نشان نخواهم داد، مگر اينكه كسى كه اجازه من به دست اوست، دستور دهد كه پيش از وفاتم به كسى ارائه بدهم.
42) ناگفته نماند كه سيّد (رضوان اللّه تعالى عليه) در اينجا و نيزدر آخر كتاب، تصريحفرموده كه فلاح السائل دو، مجلّد خواهد بود، كه جلد دوّم در بردارندهى بقيّهى اعمال عبادى شبانه روز مىباشد، ولى افسوس و هزاران افسوس كه جلد دوّم آن از بين رفته است. اميد آنكه روزى پيدا شود. ان شاءاللّه.