25. انگيزه تأليف بحارالانوار

انگيزه و هدف كلى مجلسى از تأليف بحارالانوار ـ آن‏گونه كه خود مى‏گويد ـ گردآورى و حفظ آن بخش از ميراث شيعى بوده است كه بيم نابودى آن درگذر حوادث زمان و بى‏اعتنايى عالمان مى‏رود.

به همين خاطر، كتب اربعه شيعه در دستور كار مجلسى براى گردآورى آن در بحارالانوار نبوده است، زيرا اين چهار كتاب (كافى، تهذيب، استبصار، من لا يحضره الفقيه) آن‏قدر مورد مراجعه و اعتناى عالمان شيعى‏اند كه همواره محفوظ خواهند ماند.
مجلسى در مقدمه خود بر بحارالانوار انگيزه و هدف خود را بازگو مى‏كند. بخشهايى از اين مقدمه را به ترجمه آقاى على دوانى (با اندكى تصرف) مى‏خوانيم.
مجلسى در اين مقدمه پس از حمد و ثناى خداوند و درود بر پيامبر و اهل بيتش مى‏نويسد: اما بعد؛ نيازمند رحمت خداوند آمرزگار، فرزند كسى كه به گلزار قدس منتقل شده ـ محمدتقى كه خداوند خاك گور او را پاك گرداند ـ محمدباقر كه خدا از تقصيرات آنها بگذرد و با پيشوايان خود محشور سازد مى‏گويد: اى پويندگان حق و يقين و گروندگان به ريسمان پيروى خاندان سيدالمرسلين صلوات‏الله عليهم اجمعين! بدانيد كه من در اوايل جوانى اشتياق زيادى به تحصيل انواع علوم و فنون داشتم، و به فضل الهى وارد آبگيرهاى آن شدم، و قدم در گلزار آن نهادم، و با خوب و بد آن مواجه گشتم، تا اين‏كه آستينم از ميوه‏هاى رنگارنگ آن پر شد، و گريبانم از بهترين گونه آنها انباشته گرديد. از هر چشمه جرعه‏اى گوارا نوشيدم، و از هر خرمنى توشه‏اى برداشتم.
سپس به فوايد و نتايج آن علوم نگريستم، و درباره مقاصد جويندگان دانش و آنچه موجب ترغيب آنها براى نيل به سرانجام تحصيل آن علوم است، انديشيدم. آن‏گاه در آن بخش كه براى جهان ديگرم سودمند بود، و انسان را به كمالات شايسته مى‏رساند، دقت تأمل نمودم تا به فضل و الهام بارى تعالى به يقين دانستم كه اگر علم و دانش از منبع زلالى كه از سرچشمه‏هاى وحى و الهام مى‏جوشد گرفته نشود، عطش انسان را برطرف نمى‏سازد، همان‏گونه كه حكمت نيز اگر از آگاهان دين و عقلاى بشريت اخذ نشود، گوارا نخواهد بود.
من در نتيجه مطالعات خود تمام علوم را در كتاب شريف خداوند - كه نه از باطل نتيجه مى‏شود و نه باطل از آن نتيجه مى‏گيرد - و در اخبار خاندان پيغمبر - كه خداوند، آنها را خزانه‏داران علم و ترجمان وحى خود قرار داده است - يافتم و دانستم كه دانش قرآن مجيد، تخيلات بندگان را براى استنباط خود كافى نمى‏داند، و جز پيغمبر و امامان عاليمقام - كه خداوند آنها را برگزيده و پيك وحى الهى در خانه‏هاى آنان فرود آمده است - كسى به آن احاطه نمى‏يابد.
چون به اين نتيجه رسيدم، آنچه را كه زمانى در راه آموختنش صرف عمر كرده بودم - با اين‏كه در زمان ما رواج كامل دارد(1)- ترك گفتم و به سراغ چيزى رفتم كه مى‏دانستم در سراى ديگر به حالم سودمند است، با اين‏كه اينها(2) در عصر ما بازارى كم رونق دارد.
از ميان علوم دينى بررسى و جست‏وجوى اخبار ائمه اطهار عليهم‏السلام را براى كار خود برگزيدم و در آن‏باره به بحث و تحقيق و مطالعه پرداختم و چنان‏كه مى‏بايد، با دقت آنها را از نظر گذراندم و به اندازه لازم نيروى تفكر خود را در آن به كار انداختم.
و به جان خودم كه اخبار و آثار خاندان پيغمبر صلى‏الله عليه و آله را همچون كشتى نجاتى يافتم كه آكنده از ذخاير نيكبختيهاست، و مانند آسمانى ديدم كه مزين به ستارگان فروزان و نجات دهنده انسان از ظلمت نادانيهاست. راههاى علوم و اخبار اهل بيت روشن و پرچمهاى هدايت و رستگارى در آنها برافراشته است و صداى دعوت‏كنندگان آن براى سعادت و نجات از مهالك، در راههاى آن شنيده مى‏شود. من در طى طريق آن، به گلزارهايى پرگل و بوستانهايى سرسبز رسيدم كه با شكوفه‏هاى هر علم و ميوه‏هاى هر حكمت زينت يافته بود. در طى منازل آن راهى روشن و آبادان ديدم كه آدمى را به هرگونه عزت و مقام عالى نايل مى‏گرداند. به هيچ حكمتى بر نخوردم جز اين‏كه گزيده آن را در گفتار و اخبار اهل بيت ديدم؛ و به حقيقتى واقف نشدم مگر اين‏كه ريشه آن را در آنجا يافتم.
بعد از مطالعه و تحقيق كتب متداول و مشهور و احاطه بر آنها، به تتبع در اصول معتبره گمنام(3) پرداختم؛ اصول و كتابهايى كه در اعصار گذشته و زمانهاى متمادى، يا به دليل سلطه پادشاهان مخالف شيعه و پيشوايان گمراه متروك مانده بود، يا به علت رواج علوم باطله در ميان نادانهاى مدعى فضل و كمال، و يا به لحاظ اين‏كه گروهى از علماى متأخر كمتر توجه به آن نموده و به كتابهاى مشهور اكتفا كرده بودند زيرا آنها را از هر يك از اين كتابها جامعتر، كافى‏تر، كاملتر و رساتر تشخيص مى‏دادند.
پس در شرق و غرب سرزمينها به جست‏وجوى آن كوشيدم، و نزد هر كس گمان بردم چيزى هست براى دست يافتن به آن اصرار ورزيدم. عده‏اى از برادران دينى من در اين راه به من كمك كردند، براى يافتن آنها به شهرها سفر نمودند، و به هر نقطه و ناحيه‏اى كه امكان داشت سر زدند، تا آن‏كه به فضل خداوند بسيارى از كتب قديمى و اصول معتبر كه در زمانهاى گذشته مورد استفاده و استناد علما بوده و دانشمندان ما در زمانهاى گذشته به آنها رجوع مى‏كردند، در نزد من جمع شد.
چون در آنها دقت نمودم، ديدم كه مشتمل بر فوايدى بسيارند كه كتب مشهور و متداول كنونى خالى از آن هستند. در ميان آنها بر بسيارى از مدارك احكام دين آگاه شدم، با اين‏كه اكثر علما اعتراف نموده‏اند كه كتب موجود از وجود مدركى كه بتواند به تنهايى مأخذ حكم قرار گيرد، خالى است. به همين جهت نهايت سعى و كوشش خود را به عمل آوردم تا آن اخبار و اصول معتبر شيعه را رواج دهم و تصحيح كنم و منظم و منقح گردانم.
و چون ديدم كه زمان در منتهاى فساد غوطه‏ور است و بيشتر مردم زمانه هم از آنچه موجب ترقى معنوى آنهاست روگردانند، ترسيدم كه مبادا اين كتابها به زودى به همان سرنوشت و فراموشى و هجران سابق خود بازگردد و به سبب عدم مساعدت روزگار خيانت پيشه، اين آثار ذى‏قيمت، دستخوش تشتت و پراكندگى شود. افزون بر اين، احاديث و اخبار متعلق به هر مقصدى در بابهاى پراكنده و فصلهاى مختلف آمده بود به طورى كه كمتر اتفاق مى‏افتد كه يك نفر به تمام اخبار يك مقصد دست يابد. شايد همين پراكندگى و بى‏نظمى هم يكى از علل كنار نهادن اين كتابها و كمى رغبت مردم به ضبط آن بوده است.
من بعد از طلب خير و استمداد از خداوند متعال عزم خود را جزم كردم كه همه آنها را در يك كتاب بزرگ كه فصول و ابواب آن منظم، و مقاصد و مطالب آن هر كدام در جاى خود باشد جمع كنم و نظم و ترتيب دهم آن هم با نظمى غريب و سبك تأليفى عجيب كه مانند آن در مؤلفات و مصنفات علماى گذشته بيسابقه باشد.
بحمدالله آنچه مى‏خواستم به بهترين وجه جامه عمل پوشيد و بيش از آنچه اميد داشتم و خود را براى آن آماده كرده بودم، تحقق يافت. هر بابى را با آيات مرتبط با عنوان آن باب شروع نمودم، سپس قسمتى از آنچه مفسران ذكر كرده‏اند - اگر نياز به تفسير و بيان داشت - آوردم. در هر بابى، يا تمامى خبر متعلق به عنوان باب را نقل كردم و يا قسمتى از آن را كه مربوط بود آوردم و بقيه را در مورد ديگرى كه مناسبتر بود ذكر نمودم و اشاره كردم كه قسمت اول آن در كجا ذكر شده است تا بدين گونه فايده منظور با رعايت كمال ايجاز و اختصار به دست آيد. آن گاه هر حديثى را كه احتياج به شرح و توضيح داشت، باز هم با اختصار
 

1-   مقصود فلسفه است.
2-   يعنى علوم نقلى همانند حديث.
3-   اصول جمع اصل است. هر يك از چهار صد كتابى را كه عالمان شيعه از زمان اميرمؤمنان على (ع) تا زمان امام حسن عسكرى (ع) نوشته‏اند. اصل مى‏نامند.


توضيح دادم و بيان نمودم كه مبادا به دليل شرح و تفصيل، بابها طولانى و حجم كتاب زياد شود و تحصيل آن براى جويندگان دانش مشكل گردد.
در عين حال در نظر دارم كه اگر مرگ مهلت دهد و تفضل الهى مساعدت نمايد، شرحى كامل حاوى بسيارى از مقاصدى كه در مصنفات ساير علما نباشد، بر آن بنويسم و براى استفاده خردمندان، قلم، را به قدر كافى در اين زمينه به گردش درآورم.
يكى از فوايد نو و نادر كتاب ما اين است كه شامل كتابها و بابهايى پرفايده مى‏شود كه علماى گذشته آن را سربسته نهاده و يك كتاب و باب مستقل براى آن نگشوده‏اند؛ مانند كتاب عدل و معاد، و ثبت تاريخ پيغمبران و ائمه اطهار عليهم‏السلام، و كتاب سماء و العالم (آسمان و جهان) كه مشتمل بر چگونگى عناصر و مواليد است، و فوايد ديگر كه بر خوانندگان كتاب پوشيده نيست.
پس اى برادران دينى و اى دوستان ائمه طاهرين (ع)! اگر شما در اظهار دوستى خود صادق هستيد به سوى خوانى كه گسترده‏ام بشتابيد و با دستهاى اعتراف و يقين آن را بگيريد و با وثوق و اطمينان چنگ به آن زنيد، و از آنها نباشيد كه چيزى بر زبان مى‏رانند كه در دل ندارند، و از آنها نباشيد كه از روى نادانى و گمراهى دلهايشان از بدعتگذارى و هواپرستى سيراب شده است و به وسيله سخنان باطل خود آنچه را اديان حق ترويج كرده‏اند، با ياوه‏ها يا آميزه‏هاى حق و باطل منكران شريعتها در مى‏كنند.
برادران من! شما را مژده باد. مژده باد به كتابى كه جامع مقاصد و داراى نكاتى بى‏نظير است كه روزگار به خوبى و روشنى آنها نياورده است، و به ستارگانى كه از افق غيب درخشيده و چشم بندگان تاكنون به روشنى و درخشندگى آن نديده است، و به رفيق شفيقى كه پيش از اين كسى در صداقت و وفا مانند آن را به ياد ندارد. اى بيچاره كه منكر شاخه‏هاى تناور و ساقه‏هاى فضل و احسان آن هستى! همان حسد و عناد و كوردلى تو براى تو كافى است. و اى كسى كه اعتراف به مقام بلند و شيرينى بيان بحارالانوار نمى‏كنى! ترديدى كه از جهل و گمراهى و حماقت تو سرچشمه گرفته، برايت بس است.
نظر به اين‏كه كتاب حاضر مشتمل بر انواع علوم و حكمتها و اسرار است و از مراجعه به تمام كتابها بى‏نياز مى‏كند، آن را بحارالانوار... (درياهاى نور، جامع مرواريدهاى اخبار ائمه اطهار) ناميدم.
از خداوند سبحان اميد آن دارم كه از فضل و مرحمت و منتى كه بر اين بنده اميدوارش دارد اين كتاب مرا تا قيام قائم آل محمد - كه درود و سلام و خوشامد و بزرگداشت نثار آنان باد - باقى دارد و آن را مرجع دانشمندان و مأخذ دانشجويان علوم ائمه دينى قرار دهد، و به رغم ملحدان پست و فرومايه پاينده بدارد و چنان كند كه در ظلمتهاى قيامت براى من نور و روشنى باشد، و از بيم و هراس روز بزرگ فرياد و زارى و ترس موجب امن و سرور گردد، و در سرشكستگى روز حساب مايه نعمت و كرامت شود، و در گذر دورانها همواره يادم را زنده نگه دارد؛ زيرا كه همه كس اميد فضل و رحمت از او دارد، و صاحب هر نعمتى و دارنده هر كار نيكى تنها اوست. و سپاس و ستايش خداوند را در آغاز و انجام، و درود خداوند بر محمد و خاندانش - اين برجستگان فرخنده اصيل‏نژاد گرامى - باد.

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه ، آدرس ایمیل خود را وارد نمایید توجه: لطفا پس از عضویت، با مراجعه به ایمیل خود، عضویتتان را تایید کنید

 

اوقات شرعی

کتاب ماه

کتاب جهاد با نفسعنوان کتاب: جهاد با نفس (كتاب جهاد النفس وسائل الشيعه)

نويسنده:حر عاملي

مترجم:افراسيابي علي

تاریخ نشر: 1386

محل نشر / ناشر: قم / قلم