پرسش‏هايى از منكران توسل

پرسش‏هايى از منكران توسل     
توسل و رابطه آن با توحيد- 6

شنبه, 12 بهمن 1387 ساعت 17:25
پس اگر توسّل نا مشروع يا بدعت يا شرك مى ‏باشد بايد:
1 . بسيارى از علماى پيشين را كه مذاهب اهل سنّت را پى‏ ريزى نموده ‏اند مشرك بدانيد زيرا همانگونه كه بيان شد آنان توسل را جايز مى‏ دانند.
2 . بايد صحابه ‏اى را كه به پيامبر متوسّل مى‏ شدند مشرك بدانيم، مگر ابوايوب انصارى به قبر پيامبر9 متوسل نشد؟ مگر عمر بن خطاب به عموى پيامبر متوسّل نشد؟
3 . اگر توسل شرك است چرا در قرآن آمده كه فرزندان حضرت يعقوب براى آمرزش گناهان نزد پدر رفته و او را واسطه قرار دادند؟ پس (نعوذ بالله) قرآن دستور به شرك داده است؟
4 . اگر توسل شرك است بايد در هنگام مراجعه گناهكاران نزد پيامبر، آنان را از اين عمل جلوگيرى نموده و مى ‏فرمود: مستقيم از خدا بخواهيد.
5 . اگر توسل شرك و نا مشروع است چرا بلال بن حرث كه از اصحاب پيامبر9 است براى طلب باران نزد قبر پيامبر آمد و از آن حضرت طلب باران كرد و به طور مستقيم از خداوند درخواست نكرد؟
6 . اگر توسل ممنوع است چرا پيامبر(ص) در هنگام دفن فاطمه بنت اسد خداوند را به حق پيامبران سابق و حق پيامبرى خودش سوگند داد؟
7. اگر توسل بدعت است چرا پيامبر(ص) فرد نابينايى را كه جهت شفا يافتن، به وجود مبارك آن حضرت متوسل شده بود، او را نهى نفرمود؟ در حالى كه به عكس، رسول خدا(ص) به او دعايى را آموخت كه در آن توسل به پيامبر(ص) و طلب درخواست شفاعت از آن حضرت مى ‏باشد.
8 . اگر توسل شرك است چرا حضرت آدم(ع) به پيامبر اسلام(ص) پيش از خلقت آن حضرت متوسل شد؟
9 . اگر توسل ممنوع است چرا هنگام مراجعه عدّه‏اى نزد عايشه، آنان را كنار قبر پيامبر(ص) فرستاد تا براى رفع قحطى شديدى كه پيش آمده بود به آن حضرت متوسل شوند؟
10 . اگر توسل شرك است چرا بزرگان اهل سنّت مثل ابن حبّان به قبر امام رضا(ع) متوسل شدند؟ همو مى‏گويد هرگاه براى من مشكلى پيش مى‏آيد، نزد قبر آن حضرت مى‏روم و براى رفع مشكل دعا مى‏كنم، برآورده مى‏شود.
11 . اگر توسل شرك باشد نبايد علماى بزرگ مذاهب بر جواز آن توصيه نمايند چنان كه در متن اين نوشتار بيان شد؟
12 . اگر صرف توسل و استمداد از غير خدا شرك باشد بايد يك نفر موحّد در عالم نداشته باشيم زيرا هر انسانى در اين عالم با نيازهاى مختلفى روبرو مى ‏شود و چون خود به تنهايى نمى‏تواند برطرف كند از غير خودش كمك و مدد مى‏گيرد و اين استمداد از غير خدا به شمار مى ‏آيد و شرك محسوب مى‏ شود.
13 . اگر توسل و واسطه قرار دادن شرك باشد نبايد بين زنده و مرده فرق قائل شد زيرا ملاك توحيد و شرك آن است كه موجودى را مستقل يا غير مستقل در اثر بدانيم نه حيات و مرگ را؟ زيرا از نگاه انسان موحد، انسان با مرگ نابود نمى‏شود، بلكه حيات او در برزخ بيشتر است. امام غزالى مى‏گويد: از هر كسى كه در حال حيات استمداد مى‏شود پس از وفاتش نيز مى ‏توان استمداد كرد.
14 . اگر تعظيم و احترام به قبور پيامبر و ائمه به خاطر اظهار محبّت و ارادت شرك و عبادت غير خدا باشد بايد تعظيم پدر و مادر و استاد و بزرگان هم شرك باشد، در حالى كه خداوند متعال در قرآن راجع به احترام پدر و مادر فرموده: (وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ);43 «و بال‏هاى تواضع خويش را از محبّت و لطف در برابر آنان فرود آر».
پس روشن است كه تعظيم و احترام شرك نيست وگرنه خداوند دستور نمى‏فرمود و هيچ مسلمانى آن را شرك نمى‏داند.
15 . اگر توسل نامشروع بود، امام شافعى به اهل بيت پيامبر متوسل نمى ‏شد.
16 . اگر توسل شرك بود، امام شافعى متوسل به قبر ابوحنيفه نمى‏ شد. ابن حجر مى‏نويسد: امام شافعى هنگامى كه در بغداد بود كنار ضريح ابوحنيفه مى ‏آمد، زيارت مى ‏كرد و سپس براى برآورده شدن حاجت‏ هاى خود به آن متوسل مى ‏شد.44
17 . آيا به علّت عدم آگاهى در نحوه و چگونگى توسل بايد اصل توسّل را انكار نمود؟ نحوه توسل بر چند قسم است، گاه توسل به گونه‏اى است كه در دعا خدا را مى ‏خوانيم تا به عظمت پيامبران و اوليأ انسان را كمك نمايد. و گاهى از پيامبران و اوليأ مى‏خواهيم كه چون آنان در پيشگاه خداوند از مقام بلندى برخوردار مى ‏باشند از خدا بخواهند كه به انسان كمك نمايد. و مرحله سوم اين است كه از پيامبران و اوليأ مى‏خواهيم كه مشكل را برطرف نمايند. بدون ترديد دو مرحله نخست نه تنها با توحيد ناسازگارى ندارد كه عين توحيد است و اگر كسى آن دو را انكار كند يا مغرض است و يا نادان. و امّا مرحله سوّم دو صورت دارد، اگر گوينده اين سخن پيامبران و اوليأ را موجود مستقل و در عرض خدا بداند شرك است و اگر از اين جهت متوسل مى‏شود كه خداوند به آنان اجازه داده و اين مقام را بخشيده است; در اين صورت مثل دو قسم نخست هيچ‏گونه اشكالى ندارد. پس توسل در يك صورت اشكال دارد و در دو صورت ديگر هيچ‏گونه اشكالى ندارد. آيا به خاطر اين يك قسمت شايسته است كه به صورت كلّى آن را انكار و شرك بدانيم؟ آيا صرف عدم آگاهى مى ‏توان يك امر معنوى را كه نقش زيادى در گرايش مسلمانان به ويژه جوانان به مسائل معنوى و الهى دارد انكار نمود؟
18 . از آنجا كه طبق صراحت سخن پيامبر اسلام «الاعمال بالنيّات» عمل وقتى كامل مى‏ شود كه همراه با نيّت باشد. آيا مى ‏توان عمل يك مسلمان را بر معنايى حمل نمودكه موجب كفر مى‏شود؟ يا بايد با نگاه خوشبينانه آن را بر معناى صحيح حمل نمود؟
19 . اگر توسل و استعانت از غير خدا شرك يا بدعت باشد چرا حضرت موسى به خاطر درخواستى كه قوم او داشتند به آنان نفرمود كه شما با اين درخواست براى خداوند شريك قرارداديد. (وَ لَمّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا يا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِى اًِّسْرائِيلَ).45 «هنگامى كه بلا بر آنها مسلط مى‏شد مى‏گفتند: اى موسى! از خدايت براى ما بخواه به عهدى كه با تو كرده رفتار كند، اگر اين بلا را از ما مرتفع سازى قطعاً به تو ايمان مى آوريم و بنى اسرائيل را با تو خواهيم فرستاد.»
پس معلوم مى شود كه خواسته آنان از حضرت موسى با توحيد و يگانه‏پرستى يكسان بوده و بوى شرك از آن استشمام نمى شود زيرا حضرت موسى به دليل عهد و پيوندى كه با خدا داشت يعنى رسالت و نبوت و ولايت، قوم او براى رفع گرفتارى و سختى ها به حضرت موسى متوسل شدند زيرا حضرت موسى به خاطر عهد و پيوندى كه با خدا در رسالت، نبوت و ولايت داشت از مقام بلندى برخوردار بود و اين مقام را خداوند به او داده بود. بدين جهت بنى اسرائيل گفتند: اى موسى! خدايت را براى ما بخوان به سبب عهدى كه باتو دارد، اگر اين بلا را تو از ما دور كنى، به طور قطع به تو ايمان مى‏آوريم. بنابراين اگر گرفتارى براى كسى پيش آيد هيچ كس جز خداوند و يا كسى كه با او پيمان نبوى و ولايت دارد نمى ‏تواند بر طرف سازد.
20 . اگر استغاثه و فريادرسى از غير خدا شرك است چرا پيروان حضرت موسى در گرفتارى ها از او طلب كمك مى كردند. حضرت موسى دو نفر را ديد كه با هم نزاع مى كنند يكى از طرفداران او و ديگرى از دشمنانش بود، مرد اسرائيلى از موسى كه پيامبر خدا بود و از نظر قدرت و توان نيروى فراوانى داشت درخواست كمك كرد: اى پيامبر خدا به فريادم برس و از دشمنى كه مى خواهد مرا بكشد نجاتم ده. حضرت موسى بدون درنگ به كمك او شتافت و مرد قبطى را به قتل رساند. (... فَاسْتَغاثَهُ الَّذِى مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِى مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ).46
21 . وهابيون مى‏گويند پيامبر اسلام(ص) كه از دنيا رفته است پس از مرگ گفتار ما را نمى‏شنود اگر چنين است چرا در تشهد نماز خطاب به آن حضرت سلام داده مى‏شود: السلام عليك ايها النبى و رحمْ الله وبركاته؟
22 . اگر اموات سخن زنده ها را نمى شنوند چرا در روايات از جمله صحيح مسلم آمده است كه هرگاه به زيارت اموات رفتيد با آنان اين گونه سخن بگوييد: السلام عليك يا اهل الديار من المؤمنين و اًّنا ان شأ الله بكم لاحقون... 23 . آيا عقيده به اين كه انسان پس از مرگ چيزى را نمى ‏شود مخالف رواياتى نيست كه در صحيح بخارى آمده كه پيامبر(ص) فرمود: شخصى كه از دنيا رفته صداى كفش‏ مردمى راكه براى ‏تشييع جنازه ‏اش آمده‏ اند مى ‏شنود.47
24 . اگر اموات نمى شنوند چرا پيامبر اسلام پس از جنگ بدر بر سر چاهى كه كشته شدگان مشركان را در آن انداخته بودند حضور يافتند و خطاب فرمود: آيا وعده‏هاى خدا را راست يافتيد48 آيا مشركان پس از مرگ مى شنوند ولى پيامبر(ص) و يارانش پس از مرگ نمى ‏شنوند؟
25 . وهابيون مى گويند: بناى بر قبور، ضريح و گنبد بدعت و حرام است و بايد تخريب شود، چرا گنبد و بارگاه قبر پيامبر(ص) را خراب نكرده‏اند؟
26 . اگر گنبد و بارگاه بدعت و حرام است چرا بر روى قبور بزرگان اهل سنت مانند ابوحنيفه، شافعى و ديگران بارگاه ساخته اند. آيا تمام علمايى كه در طول تاريخ آمدند و اين بارگاه را تخريب نكرده اند اهل بدعت بودند؟
27 . اگر ملاك شرك، صرف كمك از غير خداوند باشد بايد تمام اسباب ظاهرى در جهان كنار گذارده شود و به طور نمونه در قرآن مى فرمايد: (أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ ُ أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ)49 بايد بگوييم زارع خداوند است، پس كشت وزرع و آماده كردن زمين را براى روياندن به وسيله كشاورز رها كنيم، در اين صورت خدا بزرگ كشاورزى را از مردم سلب كرده و منحصر در ذات مقدس خود دانسته است در حالى كه خداوند در عالم هستى اسباب و وسايل قرار داده است.
بنابراين، وسيله قرار دادن اسباب در عالم هستى با توجه به اين‏كه اين اسباب و وسايل براى رسيدن به مقاصد و مصالح قرار داده شده است، هيچ‏گونه مخالف و منافى توحيد نخواهد بود. همچنين كسانى كه خداوند آنان را واسطه فيض خود قرار داده، هيچگونه منافات و مخالفتى با طلب، يارى خواستن و پناه جستن ندارد. زيرا اين افراد را از جانب خداوند نيرويى عطا شده كه بيش از قدرت و توانى است كه با اسباب ظاهرى در عالم هستى وجود دارد، و اعمال اين قدرت منافاتى با توحيد ندارد بلكه مكمّل توحيداست.
28 . آيا اگر شخص بيمارى كه نزد حضرت عيسى مى‏ رود و مى‏ گويد: اى كسى كه ادعاى مقام نبوت دارى، مرده اى را زنده كن، يا از اين گِل مخلوقى درست كن، يا كورى را شفا ده، آيا اين شخص نسبت به پروردگار خودبا اين درخواست از حضرت عيسى - شرك ورزيده است؟ (أَنِّى قَدْ جِئْتُكُمْ بِآىًَْ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّى أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَِْ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِاًِّذْنِ الله وَ أُبْرِئُ اْلأَكْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتى بِاًِّذْنِ الله).50
بنابراين پيامبران و اولياى الهى از نيرويى برخوردارند كه ديگران ناتوان مى باشند. از اين رو آنان مجراى فيض الهى قرار دارند تا بدين ترتيب حجّت خدا بر بندگان باشند. پس همان طور كه توسل به اسباب در عالم شرك نيست زيرا به مخلوقات خداوند متوسل شده‏اند، همين طور استعانت واستمداد از مجارى فيض الهى (پيامبر و اوليأ) نيز شرك نخواهد بود. و ده‏ها چراى ديگر كه با استفاده از روايات و تاريخ مى‏توان مطرح نمود و براى روشن شدن حقيقت توسل به همين اندازه بسنده مى‏كنيم. لازم به يادآورى است كه بيشتر سؤالات ياد شده از روايات و منابع معتبر وهابيون مى‏ باشد كه بسيارى در متن اين نوشتار با آدرس آمده‏است.
اميدواريم كه با مطالعه دقيق اين نوشتار ابهام اساسى كه براى منكران توسّل وجود دارد برطرف گردد.
...................................................
منبع : توسل و رابطه آن با توحيد
مولف: حسين رجبي

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن