هماهنگى نيروها

هماهنگى نيروها
تربيت کودک در جهان امروز - 10

از آموزش و پرورش چه مى خواهيم ؟
از خانه اى غريو شادى برخاست ، دوستان و خويشاوندان به فراخور حال خويش ، هديه هايى تقديم كـردنـد، تـبـريك گفتند و در مراسم جشن ،شركت جستند، زيرا نخستين كودك خانواده پس از روزها و ماه ها انتظار، قدم به عرصه زندگى گذاشته بود.
آرى آقـا و بـانو، سرانجام پدر و مادر شدند و به دنبال آن ،وظايف خطيرى در زندگى پيدا كردند، وظـايـفـى كـه بـه سـرنـوشـت ، سـعـادت و شـخـصـيت يك انسان بستگى دارد، انسانى ناتوان و نيازمندبه پرستار مهربان و فداكار، ولى دوست داشتنى ، نور چشمى و جگر گوشه اى با يك سلسله استعدادهاى مختلف به دنيا آمده ، به زندگى پدر و مادر رونقى تازه و صفا و گرمى بخشيده است و ساعتها والدين خود را سرگرم و مشغول مى سازد.
از هـمـين جا طرح آينده يك كودك ريخته مى شود، آموزش و پرورش او آغاز مى گردد، تجربه ها مـى انـدوزد، تـجـربـه هـايـى بـسيار ساده و سطحى ،يادمى گيرد كه پستان مادر را بمكد،هنگام گرسنگى با ناله و گريه ،توجه مادر را به خويش جلب كند، از ديدن قيافه هاى آشنا لبخند بزند،از ديدن قيافه هاى ناآشنا گريه كند، كم كم صدا و قيافه مادر را تشخيص دهد و.
سال هاى اول زندگى سپرى مى شود.
طـفـلك زبان بازكرده ، حرف مى زند، راه مى رود، اسباب بازى را مال خود مى داند، به كسى اجازه دسـت زدن به آنهارا نمى دهد، غير از پدر و مادر، باعده اى ديگر هم آشنا مى شود، دلش مى خواهد به گردش و تفريح رود و گاه گاهى با پدر و مادر، همكارى نمايد، ولى هنوز هم وابسته ونيازمند است ،آموزش و پرورش مى خواهد، تا بتواند انسانى مستقل ، تكامل يافته ، اجتماعى و داراى صفات و مـلـكـات نـيكو شود، هنوز احتياج به يك مربى لايق داردكه از ميان استعدادها و توانش هاى ضد و نـقـيـض ، تـنـهـا اسـتـعـدادهـا و تـوانـش هـاى خـوب او را بـه ثـمر برساند و بقيه را ريشه كن و يادست كم ضعيف سازد.
مـربى هركس كه باشد، پدر و مادر، معلم يا ديگرى ، موظف است قدم به قدم ، طفل را دنبال كند و او را در شـاهـراه ترقى و تكامل وشكفته شدن غنچه استعدادهاى نيكو يارى دهد، تا آن جا كه بى نياز شـودو در كوره زندگى به صورت فولادى آبديده درآيد، شلاق عادات وسنن زشت ، روح و ذهنش رامـكـدر نـسازد، راه و رسم زندگى را خوب بداند،خوب كار كند، خوب استراحت كند، بهداشت جسمى و روحى را رعايت كند، خوب معاشرت نمايد، خوب فكر كند، دچار كشمكش روانى نگردد، وظـايف فردى ، اجتماعى ، دينى و دنيوى را به نحو شايسته اى انجام دهد، احساس ضعف و حقارت ، مـانـنـد مـيكرب يا ويروس سرطان ، او را شكنجه ندهد، محيط خود را بشناسد، اطلاعات كافى و تجربيات لازم را بيندوزد، طرزاستفاده از منابع طبيعى و زندگى را بداند، براى جامعه و خانواده عـضـوى مـفـيـد بـاشد، با زيباييهاى طبيعت آشنا باشد، داراى فكر ابداعى و انتقادى وديد وسيع جهان بينى باشد وب ، اين است آنچه ما از آموزش و پرورش مى خواهيم و دانشمندان اين فن ، پس از بررسى هاى زياد، آن را جسته ،راه هايى براى رسيدن به آن را نشان داده اند.
ژان ژاك روسو معتقد بود كه : اميل [89] بايد مكتشف و يا مخترع شود و هرگز نبايد تقليد كند، بـايـد اسـتعدادها و قواى مكنونه او بيدار شود و نبايدوى متكى به حافظه و يا انباركردن معلومات به شكل محفوظات در ذهن خود بشود.
بايد حس اعتماد به نفس داشته باشد.
متكى به قواى خود بوده ، از اتكاى به ديگران دورى جويد [90] .
با خويشتن آشتى كنيم .
براى تامين هدف آموزش و پرورش ، در درجه اول ، مربى بايد با خود آشتى كند.
اصولا ميان طرز فكر، رفتار و گفتار او نبايد ضديت و تناقضى باشد.
او بـايد بدون اين كه چيزى را تحميل كند و با اعمال زور كودك را به انجام آن وادارنمايد، در صدد اصلاح خويش برآيد و از اين راه اعتماد او رابه خود جلب نمايد، حس احترام او را برانگيزد و خود را در نظر او محبوب و دوست داشتنى جلوه گر سازد.
ايـن جـاست كه به آسانى نتيجه مطلوب گرفته مى شود و گام هاى سريع در راه رسيدن به هدف ، برداشته مى شود، آرى :.
درس معلم ار بود زمزمه محبتى ــــــ جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاى را.
قـرآن كريم اين حقيقت را در چهارده قرن پيش ، چنين بيان كرده است : اتامرونالناسبالبر وتنسون انـفسكم ،آيا مردم را به نيكى امر مى كنيد و خويشتن رااز ياد مى بريد؟ [91] راستى آيا هرگز فكر كـرده ايـد كـه ضديت و تناقض ميان انديشه ، گفتار و رفتار مربى ، بيش از هرچيز براى فردى كه تحت تربيت است ، ناگوار است ؟ آيا مى دانيد كه او با مشاهده چنين وضع ناگوارى ، سخت گيج و سرگردان مى شود، اعتماد و ايمانش از وى سلب مى گردد وبه تدريج در صدد پيدا كردن بهانه و عـذرتـراشى براى شانه خالى كردن از زيربار وظايف و تكاليف برمى آيد و اين خوى زشت را در تمام مراحل ودوران زندگى پى مى گيرد و زيانهايى غير قابل بخشش و جبران ناپذير به اجتماع و خود وارد مـى كند و بيمارى او همچون بيمارى هاى اپيدميك به ديگران نيز سرايت مى نمايد؟ به عقيده مـا ايـن بـى بـنـد و بـارى هـا، لااباليگرى ها، افراط و تفريطها، وظيفه نشناسى ها، رشوه خوارى ها، حق كشى ها،جنايت ها، دزدى ها، قتل وغارت ها و در نهايت ، تمام كارهاى خلاف انسانيت ،غالبا ناشى از ايـن اسـت كه اشخاصى كه در حقيقت مورد توجه افراد تحت تربيت هستند و نقش مهمى را در تـشكيل شخصيت آنها دارند، هنوز خود بهره اى از كمال و آدميت نيافته اند و صفات زشت خود را دانسته ياندانسته به آنها منتقل مى كنند.
ايـن عـوامـل ، يـكـى و دو تـا نيستند: پدر، مادر، همبازى ، قهرمانان فيلم ها و داستان ها و رمان ها، سرشناسان جامعه ، معلم ، كتاب ، مجله ، راديو، تلويزيون ،سينما، تئاتر و به طور كلى محيط زندگى ، نيروها و عواملى هستند كه كودك از مكتبشان درس مى گيرد، اين جاست كه با كمال تاسف ، بايد هـمـه گـناه ها رابه گردن محيط فاسد انداخت ، افرادى كه در حقيقت داغ ننگ بر سيماى بشر هـسـتـنـد و بـا افـكـار منحط و پوسيده و رفتار زشت خود، بار غمى جانكاه بر دوش خردمندان و متفكران اجتماع مى گذارند.
اگـر ما مى توانستيم به آنهايى كه خوى و اخلاق خود را به ديگران منتقل مى كنند، به آنهايى كه نام مـعـلم ، پدر، مادر، قهرمان وب روى خود گذاشته اند، نام راهنما مى داديم و به آنها مى فهمانديم كه پـيـش از ايـن كـه پدر، مادر، معلم ، قهرمان وب باشند، راهنما و راهبر نوباوگان هستند و موظفند ـاگرچه سعادت خودشان را هم نخواهندـ براى سعادت انسان هاى نيازمند و ناتوان ، هرچه زودتر با خـويـشتن آشتى كنند و ميان گفتار، كردار و انديشه خود سازگارى وتوافق برقراركنند و به اين همه نگرانى ها و واكنش هاى ناگوار خاتمه بخشند، شايد به مقصود نزديك مى شديم و خواسته ها و ايدآل هاى ما به صورت آرزو باقى نمى ماند.
ولى هيهات ! اصول و روش ها.
بـه همان نسبت كه در فلسفه ، مكاتب مختلفى به وجود آمده است ، در فلسفه آموزش و پرورش نيز مكاتب مختلفى وجود دارد.
پيروان مكاتب مختلف فلسفى در آموزش و پرورش به تناسب مكتب فلسفى خود، داراى خط مشى و روش خاصى هستند:از نظر طرفداران فلسفه طبيعى ، [92] خود كودك و اعمال مكانيكى او، از نـظـر طـرفـداران اصـالت روح يا ذهن گرايان ، [93] فعاليت هاى روحى ، فكرى و معنوى او، از نـظـرطرفداران ثنويت ، [94] روح و جسم او، از نظر طرفداران اصالت عمل ، [95] تجربيات او مورد نظر است .
شكاكان [96] هم خود را بى اطلاع از رموز تربيت مى دانند.
علماى آموزش و پرورش ، هريك پيرو يكى از اين مكتب ها بوده ، به تناسب آن ، اصول و روش هايى را پيشنهاد كرده اند.
نـكـتـه اى كه در اين جا بايد مورد توجه واقع شود اين است كه اگر بنا باشد انرژى هايى كه در راه آموزش و پرورش طفل به هدر مى رود و نيروهايى كه صرف مى شود، هركدام خط سيرى جداگانه داشـتـه بـاشـد و بـر خـلاف يـكـديگر كوشش كنند، طفل دچار نگرانى و حيرت مى شود و نتيجه مـطلوب گرفته نمى شود،مثلا اگر مادرى فرزند خود را از برف بازى منع كند و طفل هم اطاعت نمايد، ولى در محيط مدرسه ، برف بازى يكى از سرگرمى هاى زنگ تفريح باشد و كودكان با شوق و رغبت ، بدون هيچ مانعى برف بازى كنند، نتيجه چه خواهدشد؟ نتيجه اين مى شود كه شخصيت مادر در نظرطفل كوچك شود، ديگر ارزش گفته هاى او نيزاز بين برود و سرپيچى از دستور مادر براى طفل امرى عادى و خالى از اشكال شود.
پـس بـايد روش خانه و مدرسه به طور كامل با يكديگر هماهنگ باشند و هردو يك هدف را تعقيب كنند.
مـعـلـمـان و دسـتـگـاه هاى مختلف تربيتى بدون اين كه نيروى ابتكار خود را از دست دهند،بايد روش هاى خود را هماهنگ سازند و هدف واحدى را ـكه عبارت از تكامل و ترقى افراد تحت تربيت است ـتعقيب نمايند.
اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه طبق آنچه گفته شد، كودك نوزاد، داراى استعدادهاى مختلف است ، حتى به يك موضوع در همه حال يك واكنش از خود نشان نمى دهد.
تـمام نيروهايى كه در كار آموزش و پرورش او هستند، بايد سعى كنند كه ميان نيروهاى باطنى او نيز هماهنگى برقرار سازند.
ايـن جـاسـت كه در نتيجه هماهنگى ميان گفتار، كردار و انديشه هر مربى ، هماهنگى روش ها و نيروهاى مختلف كه دست اندركار تربيت طفل هستندو برقرارى هماهنگى ميان نيروهاى درونى طفل ، هدف آموزش و پرورش به معناى واقعى تامين مى شود و نتيجه آن ـكه عبارت از اصلاح فرد وجامعه است ـبه طور قطع تامين خواهد شد.
اميدواريم با توجه به نكاتى كه گوشزد شد و مى شود،بتوانيم تحولى تازه در آموزش و پرورش نسل آينده به وجودآوريم و اصالت مذهبى و ملى خودرا در برابر سيل بنيان كن مفاسد تمدن غرب حفظ كنيم .
بـر هـر فردى لازم است احساس مسئوليت كند، تصميم بگيرد و كوشش پى گيرى را در راه رفع اشكالات آموزش و پرورش ، به كار اندازد ومسئوليت ها را به گردن ديگران نيندازد.
بـايـد تـوجـه داشـتـه بـاشيم كه : توافق محيط اجتماعى با ضروريات تعليم و تربيت ، در وهله اول مـسـتـلـزم تصفيه پردامنه اى است :ب دير زمانى است كه مصرف گوشت چهار پايان مبتلا به سل و سـيـاه زخـم و مشمشه قدغن شده است ، امروز نيز بايد طبقه جوان عليه بيمارى هاى روانى كه از فيلم ها ومجلات سرچشمه مى گيرد، محافظت شوند.
وقتى اين تصفيه انجام شد بايد به تعليم پدران و مادران و معلمان پرداخت .
معلمان و پدران و مادران عموما حسن نظر دارند، ولى اغلب به علت جهل خود، خطا مى كنند.
بـايـد از هـم اكـنـون پدران و مادران آينده را از يك طرف و معلمان فردا را از طرف ديگر، با روش صحيح زندگى و تربيت كودك آشنا كرد.
پـرورش گـوسـفـندان و پرندگان از تربيت فرزندان آدمى خيلى آسان تر است ، مع هذا كسى كه مى خواهد به پرورش چهارپايان بپردازد، بايد مدتى رادر يك قريه يا يك آموزشگاه كشاورزى تعليم بگيرد و هيچ فردعاقلى با مطالعه مجلات و كتاب حساب يا فلسفه ، خود را آماده اين كار نمى كند، باوجود اين برخى دختران جوان امروز (مادران فردا) به اين نقيصه مبتلايند، زيرا آنان چيزى خارج از بـرنـامـه درسـى نـمـى دانـند و با جهل كامل ازوظايف همسرى و مادرى ، به آستانه زناشويى پا مى گذارند [97]     
.........................................................................
89- ركك : آلكسيس كارل , راه و رسم زندگى , ص 165و166.
90- يك روان شناس روسى طبق محاسبه اى , تعداد اين عوامل را در هر لحظه تا 36000مى رساند, ژزرردآ, ش حسحا ذخرپ .
91- جـان ديـوئى , مـقـدمـه اى بـر فلسفه آموزش و پرورش , ترجمه 1ك ح ك آريان پور, انتشارات كتابفروشى تهران , تهران1341 , ص 59.
92- ص 423.
93- بحار الانوار, ج23 ,ص 114.
94- همان جا.
95- همان ,ص 113.
96- صـاحب قابوسنامه ككيكاوس ابن اسكندر, ملقب به عنصر المعالى كاز خاندان زياراست كه در گرگان و طبرستان سلطنت داشتند.
97- نقل از تاريخ فرهنگ ايران .

منبع : تربيت کودک در جهان امروز
دکتر احمد بهشتي

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن