حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

khadije kobra

نام نامى و نسب گرامى حضرت خدیجه سلام الله علیها
خدیجه بنت خویلد، بن اسد، بن عبد العزّى، بن قصى، بن کلاب، بن مرة، بن کعب، بن لؤى، بن غالب، بن فهر(۱) پدر بزرگوارش «خویلد» قهرمان دلاورى بود که در دفاع از حریم کعبه، روز به یاد ماندنى آفرید.
مادرش «فاطمه» بنت زائده، بن أصمّ، بن رواحه، بن حجر، بن عبد، بن معیص، بن عامر، بن لؤى، بن غالب، بن فهر(۲) بانویى با فضلیت بود.(۳) بنابراین حضرت خدیجه سلام الله علیها از تیره قریش مى باشد، از سوى پدر در نیاى سوم واز سوى مادر در نیاى هشتم با نسب پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله پیوند مى خورد.(۴)

نام نامى و القاب گرامى حضرت خدیجه سلام الله علیها
براى حضرت خدیجه سلام الله علیها القاب فراوانى است که از عظمت بیکران وقداست بى پایان آن حضرت حکایت مى کند، که از آن جمله است: صدیقه، مبارکه، ام المؤمنین، طاهره، راضیه، مرضیه و… .
یتمیان او را «اُمّ الیتامى»، بینوایان او را «اُمّ الصعالیک»، مؤمنان او را «اُمّ المؤمنین» وکوثر جارى خلقت نیز او را «اُمّ الزهراء» یا سرچشمه کوثر مى دانستند...

سیماى حضرت خدیجه سلام الله علیها در آیینه وحى
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در نخستین سیر شبانه خود که در ماه ربیع الاول، دو سال بعد از بعثت که از خانه حضرت خدیجه سلام الله علیها انجام پذیرفت،(۵) هنگامى که به سوى زمین باز مى گشتند از پیک وحى چنین مورد خطاب قرار گرفتند: «حاجتی أن تقرأ على خدیجة مِن الله ومنّى السلام؛(۶) حاجت من این است که از خداى منّان واز منِ جبرئیل، بر خدیجه سلام برسانى». هنگامى که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله درود خداى منان را به حضرت خدیجه سلام الله علیها ابلاغ نمودند، او در پاسخ گفت: خدا سلام است، سلام از او به سوى اوست. (۷)
در یکى از تهاجمات ددمنشانه قریش وانتشار شایعه کشته شدن پیامبر صلى الله علیه وآله، حضرت خدیجه سلام الله علیها در میان درّه ها وصخره هاى اطراف مکّه، به دنبال حبیبش مى گشت وسیلاب اشک بر صورتش روان بود. پیک وحى بر پیامبر رحمت فرود آمد وعرضه داشت: ملائکه آسمان به جهت گریه خدیجه سلام الله علیها به گریه افتاده اند، او راه به سوى خود فرا خوان، درود مرا ابلاغ کن واو را بشارت بده، که خدایش به او درود مى فرستد واو را به قصرى در بهشت بشارت ده، که در آن هیچ غم واندوهى نیست.(۸)

خدیجه کبرى سلام الله علیها از دیدگاه رسول خدا صلى الله علیه وآله
از رسول اکرم صلى الله علیه وآله احادیث فراوان در مناقب حضرت خدیجه سلام الله علیها رسیده است، که به گوشه اى از آنها اشاره مى کنیم:
۱٫ هر روز خداى متعال چندین بار با وجود خدیجه بر فرشتگان مباهات مى کند.(۹)
۲٫ او هنگامى به من ایمان آورد که دیگران به من کفر مى ورزیدند. او مرا تصدیق نمود، هنگامى که دیگران انکار مى کردند، او همه ثروتش را در اختیار من قرار داد هنگامى که دیگران دریغ مى ورزیدند. خداى منان از او به من فرزند عنایت کرد ولى دیگران را محروم ساخت.(۱۰)
۳٫ بهترین بانوان عالمیان عبارتند از: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم، خدیجه دخت خویلد وفاطمه دخت محمد صلى الله علیه وآله.(۱۱)
۴٫ برترین بانوان بهشت عبارتند از: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد، مریم دختر عمران وآسیه دختر مزاحم (همسر فرعون).(۱۲)
۵٫ خدیجه پیش از همه بانوان عالم، به ایمان به خدا ورسول خدا سبقت گرفت.(۱۳)
۶٫ من او را از اعماق دل دوست داشتم.(۱۴)
۷٫ من دوستداران خدیجه را نیز دوست مى دارم.(۱۵)
۸٫ هرگز خداى متعال همسرى بهتر از خدیجه به من عطا نکرد.(۱۶)
۹٫ خداى متعال على، حسن، حسین، حمزه، جعفر، فاطمه وخدیجه را بر جهانیان برگزید.(۱۷)
۱۰٫ خطاب به عایشه: از خدیجه اینگونه سخن مگو، او نخستین بانویى بود که به من ایمان آورد، او براى من فرزند آورد وتو محروم شدى.(۱۸)

حضرت خدیجه در گفتار بزرگان
به شمارى از سخنان اصحاب سیره وتراجم فقط اشاره مى کنیم:
۱٫ ابن هشام صاحب کتاب معروف «السیرة النبویة» مى نویسد: خدیجه صاحب نسب والا، داراى برترین شرافت، صاحب بیشترین ثروت وحریص ترین بانوان قریش به حفظ امانت والتزام به معیارهاى اخلاقى، عفت وکرامت انسانى بود ولذا بلندترین قله شرف را به خود اختصاص داده بود.
۲٫ ذهبى پیشتاز رجالیون عامه مى نویسد:
خدیجه سرور بانوان بهشت، فرزانه قریش، از تیره اسد، جلیل القدر، متدین، خویشتن دار، بزرگوار، از بانوان بهشتى ویکى از بانوانى بود که به قله کمال رسیده بودند.(۱۹)
۳٫ ابن حجر عسقلانى در این رابطه مى نویسد:
خدیجه در نخستین لحظات بعثت، رسالت آن حضرت را تصدیق نمود، اعتقاد راسخ وثبات قدم او نشانگر یقین کامل، عقل وافر وعزم راسخ او بود.(۲۰)
۴٫ سهیلى صاحب آثار فراوان در سیره ومغازى مى نویسد: حضرت خدیجه سرور بانوان قریش بود، در جاهلیت واسلام به «طاهره» ملقّب بود.(۲۱)

حضرت خدیجه سلام الله علیها در گذر تاریخ
قلم همواره در طول تاریخ، در دست چاپلوسان ودر خدمت زورمداران بوده، از این رهگذر بسیارى از حقایق مسلّم تاریخ، دستخوش تحریف شده ورنگ واقعیت تاریخى به خود گرفته، تا جایى که اگر پژوهشگرى براساس یافته هاى علمى خود پرده از روى واقعیت ها بردارد، موجب شگفت همگان خواهد بود.
یکى از پژوهشگران معاصر، با دلایل متقن اثبات کرده که تنها یار غار پیامبر: عبدالله بن اریقط بن بکر بوده ودر عهد معاویه وبا پول او داستان غار جعل شده وشخص دیگرى به جاى عبدالله یار غار معرفى شده است.(۲۲)
همو اثبات کرده که جمله «الانزع البطین» را پیروان معاویه جعل کرده اند.(۲۳)
بسیارى از محدثان تصریح کرده اند: حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام ازدواج با پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله دوشیزه بود وهرگز شوى دیگرى انتخاب نکرده بود، از آن جمله است:
۱٫ سید مرتضى علم الهدى، در کتاب «الشافی فی الإمامة».
۲٫ شیخ طوسى، در کتاب «تلخیص الشافی».
۳٫ بلاذرى، در کتاب «أنساب الأشراف».(۲۴)
۴٫ ابوالقاسم کوفى، در کتاب «الاستغاثة فی بِدَع الثلاثة».
بسیارى از محدثان ومورخان نیز این مطلب را از منابع یادشده نقل کرده اند.(۲۵) این عده تأکید مى کنند که سن شریف حضرت خدیجه سلام الله علیها در آن هنگام ۲۵ یا ۲۸ سال بوده وهرگز شوى دیگرى انتخاب نکرده بوده، زینب، رقیه وام کلثوم فرزندان «هاله» خواهر حضرت خدیجه بودند که تحت کفالت ومراقبت حضرت خدیجه به سر مى برده اند.
مرحوم آیت الله العظمى سید محمد شیرازى نیز استظهار کرده اند که حضرت خدیجه سلام الله علیها دوشیزه بوده اند وبه همه اشراف قریش پاسخ منفى داده بودند ودل در گرو جوان هاشمى، حضرت محمد مصطفى صلى الله علیه وآله داشتند.(۲۶)
ولى همه مورخان اتفاق نظر دارند که حضرت خدیجه زیباترین دوشیزه حجاز بود.
امام حسن مجتبى علیه السلام که مظهر جمال الهى بود، خود را شبیه ترین اهل بیت به مادرش حضرت خدیجه مى دانست.
از عبدالله محض پدرِ نفس زکیه پرسیده اند: چگونه است که دندان هاى امام صادق علیه السلام این قدر زیبا وبرّاق است ودرخشش ویژه اى دارد که همگان را به سوى خود جذب مى کند؟
عبدالله محض گفت: نمى دانم، ولى مى دانم که حضرت خدیجه نیز اینگونه بود وحضرت زهرا نیز زیبایى ودرخشندگى را از مادرش به ارث برده بود.(۲۷)

نخستین بانوى مسلمان
پیش از بعثت پیامبر صلى الله علیه وآله حضرت خدیجه سلام الله علیها پیرو آیین جدّ بزرگوارش حضرت ابراهیم علیه السلام وبه اصطلاح از «حُنَفاء» بوده ودر نخستین روزى که پیامبر خدا صلى الله علیه وآله به پیامبرى مبعوث شدند، او تسلیم بودن خود را اعلام کرد، چنانکه در حدیث شریف آمده است:
نخستین کسانى که به پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله ایمان آورده اند از مردان، على علیه السلام واز بانوان، حضرت خدیجه سلام الله علیها بوده اند.(۲۸)
هنگامى که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در نخستین روز بعثت از غار حرا با رسالت عظیم پایین مى آمدند، سرور بانوان قریش به استقبال آن حضرت شتافت وعرض کرد: این چه نورى است که در پیشانى شما مى بینم؟ فرمودند: این نور نبوّت است. آنگاه ارکان اسلام را براى ایشان بیان نمودند وحضرت خدیجه سلام الله علیها عرضه داشتند: «آمنتُ وصدّقتُ ورضیتُ وسلّمتُ؛(۲۹) من ایمان آوردم، پیامبرى ات را باور کردم، آیین اسلام را پسندیدم وتسلیم شدم».

نخستین بانوى نمازگزار
حضرت خدیجه نخستین بانوى نمازگزار در اسلام است، سال ها شمار باورداران دین مقدس اسلام منحصر به حضرت خدیجه سلام الله علیها وحضرت على علیه السلام بود، هر روز پنج بار پیامبر رحمت به مسجدالحرام شرفیاب مى شدند، روبه کعبه مى ایستادند، امیرمؤمنان علیه السلام در سوى راست وحضرت خدیجه سلام الله علیها در پشت سر مى ایستادند. این سه انسان مسئول ومتعهد، امت اسلامى را تشکیل مى دادند وپرستش معبود را در کنار خانه توحید به نمایش مى گذاشتند.(۳۰)

نخستین بانوى معتقد به ولایت
امیرمؤمنان على بن ابى طالب علیه السلام از شش سالگى در خانه پیامبر تحت مراقبت حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند ولذا خدیجه نسبت به آن حضرت، حق پرورش ومادرى داشت، هنگامى که رسول اکرم صلى الله علیه وآله مقام منیع ولایت را به حضرت خدیجه سلام الله علیها بیان نمودند واز او خواستند که به ولایت امیرمؤمنان معتقد شود، حضرت خدیجه با صراحت تمام عرضه داشتند: من به ولایت على علیه السلام ایمان آوردم وبیعت نمودم.(۳۱)
مهرورزى حضرت خدیجه سلام الله علیها به حضرت على علیه السلام در سطحى بود که در وصف امیرمؤمنان آورده اند: او برادر پیامبر، عزیزترین مردمان در نزد او ونور چشم خدیجه کبرى سلام الله علیها بود.(۳۲)

نخستین بانویى که از میوه هاى بهشتى تناول کرد
حضرت خدیجه سلام الله علیها نخستین بانوى مسلمانى است که به دست مبارک پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله از انگور بهشتى تناول نمود.(۳۳)

تنها همسر
حضرت خدیجه تنها بانویى است که نسل طیّب وطاهر رسول اکرم صلى الله علیه وآله از او باقى ماند. او تنها بانوى شایسته اى است که خدا او را وِعاء وظرف انوار درخشان امامت قرار داد. پیامبر رحمت، در مقام بیان شایستگى حضرت خدیجه به دخت گرامى حضرت فاطمه سلام الله علیها چنین فرمودند: دخترم! این مادرت خدیجه بود که خداى متعال او را وِعاء نور امامت قرار داد.(۳۴)
تا حضرت خدیجه سلام الله علیها در قید حیات بود، پیامبر اکرم با هیچ بانوى دیگرى ازدواج نکردند. حضرت خدیجه سرچشمه کوثر جارى نبوت است که امروز بیش از ۸۰ میلیون سید از نسل او در جهان وجود دارد، که مظاهر خیر کثیر ومصادیق کوثر، عطیه حق تعالى به خیرالبشر، حضرت پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله مى باشند. در واپسین لحظات زندگى حضرت خدیجه پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله به او بشارت داد که در بهشت نیز او همسر آن حضرت خواهد بود.(۳۵)

فرزانه قریش وازدواج
حضرت خدیجه سلام الله علیها علاوه بر جمال، کمال، ثروت وشرافت نسب، از دانش، بینش، اصالت اندیشه، قدرت تصمیم گیرى، دقت نظر، سلامت فکر، صلابت رأى، عقل وافر واندیشه صائب برخوردار بود، از این رهگذر خواستگارهاى فراوانى از سران بنى هاشم، سلاطین یمن واشراف طائف، با اموال وامکانات فراوان درصدد ازدواج با آن قلّه شرف برآمدند، ولى او دست رد بر سینه همه آنها زد ودل در گرو امین قریش داشت.
حضرت خدیجه سلام الله علیها علت گزینش امین قریش را اینگونه بیان مى کند:
«یابنَ عَمِّ إنّی رَغِبْتُ فیکَ لِقَرابَتِکَ مِنّی وَشَرَفِکَ مِنْ قَوْمِکَ وَأَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَصِدْقِ حَدیثِکَ وَحُسْنِ خُلْقِکَ؛(۳۶) اى پسر عمو! من دل در گرو تو دارم، زیرا: ۱٫ تو خویشاوند من هستى؛ ۲٫ تو از شرافت والا برخوردار مى باشى؛ ۳٫ تو به امانت در میان قوم خود مشهور هستى؛ ۴٫ تو فردى راست گفتار مى باشى؛ ۵٫ تو از اخلاق نیکو برخوردار هستى».
حضرت خدیجه راز اصلى این گزینش را به صفیّه چنین بیان کرد: «إنّی قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ مُؤَیَّدٌ مِنْ رَبِّ العالمین؛(۳۷) من به طور قطع ویقین مى دانم که او از سوى پروردگار عالمیان مورد تأیید مى باشد».
وى همچنین از بانوى فرزانه اى به نام نفیسه بهره جست وبه همراه او به محضر رسول اکرم صلى الله علیه وآله شتافت وعرضه داشت: من دخترى از تبار خویش براى شما در نظر گرفته ام. پیامبر پرسید: او کیست؟ حضرت خدیجه عرض کرد: «هیَ مَمْلوکَتُکَ خَدیجةُ؛(۳۸) او کنیز تو خدیجه است».

مراسم خواستگارى
در مراسم خواستگارى حضرت ابوطالب علیه السلام خطبه اى در عظمت وشرافت پیامبر صلى الله علیه وآله ایراد کرد وخطاب به خویلد از دخترش حضرت خدیجه خواستگارى کرد وخویلد اختیار را به حضرت خدیجه داد وحضرت خدیجه از عمویش «عمروبن اسد» که بزرگ خاندان بود، رخصت طلبید وموافقت خود را اعلام کرد واظهار داشت: مهریه اش نیز از مال خودش خواهد بود. آنگاه عمروبن اسد خطبه شیوایى ایراد کرد ودر پایان فرمود: «زَوَّجْناها وَرضینا بِهِ؛(۳۹) ما خدیجه را به همسرى پیامبر درآوردیم وبه این پیوند مقدس خوشوقتیم». آنگاه با کمال صراحت اعلام کرد: «مَنْ ذَا الَّذی فی النّاسِ مِثْلُ مُحَمَّدٍ؛(۴۰) کیست در میان مردمان که همانند محمد وهمسنگ او باشد؟
خویلد پدر خدیجه در مراسم عقد فرمود: اى معشر عرب! آسمان سایه نینداخته وزمین بر فراز خود حمل نکرده، کسى را که از محمد برتر باشد همه گواه باشید که من او را به دامادى خود برگزیدم وبه این پیوند مقدس مفتخر هستم.(۴۱)
آنگاه حضرت خدیجه سلام الله علیها اموال، اغنام، احشام، عطریات وجامه هاى فراوان در اختیار حضرت ابوطالب علیه السلام گذاشت تا ولیمه عروسى را بر عهده بگیرد. حضرت ابوطالب علیه السلام سفره بسیار باشکوهى گسترد وسه روز تمام اهالى مکه وپیرامون آن را میهمان کرد.(۴۲) واین نخستین ولیمه اى بود که از سوى پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله ترتیب داده شد.(۴۳)

ثروت حضرت خدیجه
حضرت خدیجه سالیان دراز بزرگ ترین کاروان تجارى قریش را در اختیار داشت وثروت کلانى از راه این تجارت گسترده به دست آورده بود، همه را در اختیار پیامبر قرار داد تا به دلخواه آنها را هزینه کند.
علامه مامقانى گوید: به تواتر رسیده که آیین مقدس اسلام جز با شمشیر حضرت على علیه السلام وثروت حضرت خدیجه سلام الله علیها برپا نشد.(۴۴)

درایت حضرت خدیجه
در اصالت رأى وصلابت اندیشه حضرت خدیجه همین بس که مورخان گفته اند: پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در همه امور با حضرت خدیجه سلام الله علیها مشورت مى کردند.(۴۵)
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله بر مسلمان شدن قریش ورهایى آنها از آتش قهر الهى بسیار علاقمند بود، هنگامى که با عناد ولجاجت آنها مواجه مى شد، قلب شریفش پر از غم واندوه مى شد، چون به دودمان رسالت تشریف مى برد وبا حضرت خدیجه راز دل مى گفت، حضرت خدیجه با سخنان حکیمانه ونگاه هاى آرامش بخش خود، دل شریف آن حضرت را تسکین مى داد.(۴۶)
در دوران سخت ومشقت بار محاصره اقتصادى آن حضرت در شِعب ابوطالب، ثروت فراوان حضرت خدیجه در شکستن حصر اقتصادى بسیار مؤثر بود. در این دوران، تبسم شادى آفرین آن بانوى نمونه، در زدودن آثار شکننده آن همه غم واندوه سهم فراوان داشت. اگرچه همواره خداى منان با عنایات بیکران خود پشتیبان پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله بود ولى چهره شاداب ونگاه هاى پرنشاط خدیجه او را براى روزگار سختى که در پیش رو داشت، مصمّم تر مى نمود.

صدف کوثر
حضرت خدیجه براى پیامبر صلى الله علیه وآله دو پسر (قاسم وعبدالله) ویک دختر آورد؛ هردو پسرش در کودکى درگذشتند ولى دخترش کوثر جارى خلقت، مادر یازده امام نور، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مى باشد.
همه سیره نویسان اتفاق نظر دارند که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله تنها از همسرش خدیجه وماریه صاحب فرزند شد. ماریه قبیطه براى آن حضرت، «ابراهیم» را آورد که در سه سالگى درگذشت.

چشم اندازى به سیرت حضرت خدیجه
پس از هنگامه بعثت نیز در تمام حوادث تلخ وشیرین در کنار او وشریک غم او بود، همواره نگران سلامتى او بود، غلامان وخدمتگزارانش را به جستجوى او مى فرستاد ودر مواردى شخصاً به جستجوى آن حضرت مى پرداخت ودر موارد خاصى آن حضرت را تا غار حرا همراهى مى کرد.(۴۷)
یک بار که با کوله بارى از مواد خوراکى راه صعب العبور جبل النور را پیموده، برفراز کوه صعود کرد، در غار حرا به محضر آن حضرت شرفیاب شده، از خستگى راه دم فرو بسته، از سلامتى همسر گرامى اش خشنود ومسرور بود، پیک وحى نازل شده، از تلاش هاى بى دریغ او سپاس گفت.
ابولهب وهمسرش ام جمیل خارهاى بیابان را جمع کرده بر سر راه پیامبر مى ریختند، حضرت خدیجه غلامانش را مى فرستاد تا خارها را از مسیر آن حضرت گردآورى کرده به دور بریزند.(۴۸)
در مدت سه سال که در شعب ابوطالب در محاصره اقتصادى بودند واجازه داد وستد به آنها داده نمى شد، اگر ثروت ودارایى حضرت خدیجه نبود، شاید همه آنها از گرسنگى تلف مى شدند.
او مواد خوراکى را به وسیله برادرزاده اش حکیم بن حزام به چندین برابر قیمت تهیه مى کرد وبا دشوارى خاصى به شعب مى رسانید تا سد جوع شود.(۴۹)

غروب غمبار تنها غمگسار پیامبر صلى الله علیه وآله
۲۵ سال تمام حضرت خدیجه ستاره پرفروغ دودمان رسالت بود، نگاه هاى جاذب وغم زدایش تنها مایه تسلّى پیامبر رحمت در محیط خانه بود ولى هزار افسوس که با ارتحال جانگدازش غم واندوه فراوانى به وسعت دریاها وسنگینى کوه ها بر دل پیامبر فرو ریخت. این حادثه جانگداز وفاجعه توان فرسا، در دهم رمضان دهمین سال بعثت، سه سال پیش از هجرت اتفاق افتاد.(۵۰)
در حجون دفن شد، پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در قبر او وارد شد وبه دست مبارک خود او را در قبر گذاشت. در آن هنگام هنوز نماز میّت تشریع نشده بود. وفات حضرت خدیجه سه ماه بعد از وفات حضرت ابوطالب اتفاق افتاد وپیامبر اکرم صلى الله علیه وآله به شدت محزون شد.(۵۱) فاصله این دو حادثه غمبار را از سه روز تا سه ماه گفته اند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله آن سال را «عام الحُزن»؛ سال غم واندوه نام نهاد ودر واقع یک سال اعلام عزاى عمومى نمود.(۵۲)
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله همواره مى فرمودند: تا هنگامى که ابوطالب وخدیجه زنده بودند، هرگز غم واندوهى بر من مستولى نشد.(۵۳) خاطرات تلخ وشیرین ایام زندگى مشترک خدیجه هرگز در بایگانى حافظه پیامبر کمرنگ نشد. او هرگز از خانه بیرون نمى رفت جز این که از خدیجه یاد مى کرد وموجبات رشک وحسد همسران نوجوان فراهم مى شد وگاهى با طوفان اعتراض آنها مواجه مى شد، ولى با قاطعیت از خدیجه حمایت مى کرد ومى فرمود: آرى خدیجه اینگونه بود وخداى متعال نسل مرا از او قرار داد.(۵۴) هنگامى که گوسفندى در خانه پیامبر ذبح مى شد، براى دوستان خدیجه از آن مى فرستادند.(۵۵)

وصیت هاى حضرت خدیجه سلام الله علیها
حضرت خدیجه در آخرین لحظات زندگى وصایایى به شرح زیر به پیامبر اکرم نمود:
۱٫ براى او دعاى خیر کند.
۲٫ او را با دست خود در خاک قرار دهد.
۳٫ پیش از دفن در قبر او وارد شود.
۴٫ عبایى را که به هنگام نزول وحى بردوش داشت، روى کفن او قرار دهد.(۵۶)
حضرت خدیجه که همه اموال منقول وغیر منقولش را به حبیب خود بخشیده بود، در مقابل فقط یک عبا مطالبه نمود وآن را مستقیماً طلب نکرد، بلکه به وسیله حضرت فاطمه سلام الله علیها تقاضا کرد.(۵۷) آنگاه پیک وحى فرود آمد وکفن بهشتى از سوى پروردگار از بهشت آورد.
ام ایمن وام الفضل (همسر عباس) پیکر مطهر حضرت خدیجه را شستشو دادند وبراى آخرین بار وداع کردند.(۵۸)
پیامبر رحمت نخست با عباى خود او را کفن کرد، آنگاه کفن بهشتى را بر روى آن قرار داد. حضرت خدیجه سلام الله علیها در آن لحظات آخر در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها ابراز نگرانى کرد، اسماء بنت عمیس تعهد نمود که در شب زفاف او به جاى خدیجه نقش مادرى ایفا کند.(۵۹)

مزار منور حضرت خدیجه
پیکر منور ومطهر خدیجه طاهره سلام الله علیها در دامنه کوه (حجون) به خاک سپرده شد که بیش از ۱۴ قرن است همه ساله پذیراى میلیون ها زائر است که در ایام حج وعمره به زیارت قبر مطهرش مى شتابند وبسیارى از مراجع عالیقدر شیعه مانند مرحوم آیت الله العظمى سید محمد شیرازى قدس سره وآیت الله العظمى سید صادق شیرازى دام ظله به استحباب زیارت قبر شریفش فتوا داده اند.(۶۰)
در طول قرون واعصار گنبد وبارگاه باشکوهى برفراز قبر شریفش بود که در سال ۱۳۴۴هـ توسط ددمنشان وهابى با خاک یکسان گردید. پس از ارتحال حضرت خدیجه، زهراى مرضیه سلام الله علیها پروانه وار دور شمع وجود پیامبر مى گردید ومى پرسید: پدر جان! مادرم کجاست؟(۶۱) پیامبر اکرم با یادآورى جایگاه رفیع خدیجه در بهشت برین دختر گرانمایه اش را تسلّى مى داد.(۶۲)
امیر بیان، پیشواى پروا پیشگان، مولاى متقیان علیه السلام در سوگ حضرت خدیجه چکامه اى سروده ودر آن، فضایل ومناقب آن بانوى گرانمایه را برشمرده اند.(۶۳)

تشریف فرمایى حضرت خدیجه سلام الله علیها به محشر
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله تشریفات ورود حضرت خدیجه کبرى سلام الله علیها را به صحراى محشر چنین توصیف مى نماید: هفتاد هزار فرشته در حالى که پرچم هایى منقّش ومزیّن با جمله «الله اکبر» را در دست دارند، به استقبال او مى شتابند.(۶۴)

پایان حسدها وکینه ها
حضرت خدیجه در طول زندگى محسود بود، او رفت ودر جوار پروردگار مأوا گزید ولى حسد حاسدان با ارتحال او پایان نیافت.
حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها، در مورد یکى از همسران پیامبر مى گوید: هرگز اتفاق نیفتاد که مرا ببیند وبه مادرم ناسزا نگوید.
از این رهگذر در احادیث فراوان آمده است که به هنگام ظهور حضرت بقیةالله ارواحنا فداه، خداى منان او را زنده مى سازد، حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف بر او حد قذف جارى مى کند، که به ماریه، مادر ابراهیم تهمت ناموسى زده بود وانتقام مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها را از او مى گیرد.(۶۵)
در صحیح بخارى از یکى از همسران پیامبر صلى الله علیه وآله روایت شده که گفت:
من هرگز به احدى از همسران پیامبر همانند خدیجه حسد نورزیدم، در حالى که هرگز او را ندیده بودم از بس که پیامبر از او یاد مى کرد. گاهى مى گفتم: گویى به جز خدیجه هیچ زنى در این دنیا نبوده است؟!
وى مى افزاید: روزى به شدت بر خدیجه حسد ورزیدم، به پیامبر گفتم: چقدر از خدیجه سخن خواهى گفت، مگر خداى متعال بهتر از او را به تو ارزانى نکرده است؟
فرمود: به خدا سوگند، خداى متعال بهتر از او را به من روزى نکرده، او به من ایمان آورد هنگامى که دیگران کفر ورزیدند، او همه ثروتش را در اختیار من نهاد، هنگامى که دیگران دریغ کردند، خداى منان از او برایم فرزند روزى کرد واز دیگران روزى نکرد.(۶۶)

خانه حضرت خدیجه سلام الله علیها
پس از ارتحال خدیجه کبرى سلام الله علیها منزل مسکونى اش به عنوان یکى از مشاهد مشرّفه، همه ساله مورد بازدید هزاران زائر مشتاق، الهام بخش حجاج بیت الله الحرام بود. ابن بطوطه جهانگرد نامى مى نویسد: از مشاهد مشرفه در نزدیکى مسجدالحرام «قبّة الوحى» است وآن خانه ام المؤمنین خدیجه مى باشد.(۶۷)
شیخ انصارى قدس سره در مناسک حج خود مى نویسد: در مکه معظمه مستحب است که حجاج خانه خدا به منزل حضرت خدیجه شرفیاب شوند.(۶۸)
با کمال تأسف دست جنایت پیشه آل سعود این «قبّة الوحى» را نیز همانند دیگر آثار اسلامى تخریب وبا خاک یکسان نموده است.
به امید روزى که فرزند برومندش ظهور کند وآن دست نیرومند الهى از آستین غیبت بیرون آید وحقوق از دست رفته آل پیامبر را برگرداند وجایگاه رفیع خاندان وحى را براى همگان آشکار نماید، ان شاء الله.

برگرفته از کتاب: سرچشمه کوثر امّ المؤمنین خدیجه کبرى
نوشته: استاد على اکبر مهدى پور


[۱] . ابن هشام، السیرة النوبیة، ج ۲، ص ۸٫
[۲] . همان.
[۳] . سیلاوى، الانوار الساطعه، ص۱۰٫
[۴] . زیرا «قُصىّ» نیاى چهارم و«لُؤىّ» نیامى هشتم پبامبر مى باشد.
[۵] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج ۱، ص ۲۲۸٫
[۶] . تفسیر عیاشى، ج۲، ص ۲۷۹ ـ صحیح بخارى، ج ۵، ص ۱۱۲٫
[۷] . شیخ طوسى، الأمالى، ص ۱۷۵، مجلس ۶، ح ۴۶٫
[۸] . صحیح بخارى، ج ۵، ص ۱۱۲ ـ گنجى، کفایة الطالب، ص ۳۵۹٫
[۹] . علامه مجلسى، بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۲۴۳ ـ اربلى، کشف الغمه، ج ۲، ص ۷۲٫
[۱۰] . ذهبى، سِیَر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۸۲ ـ ابن حجر ، الاصابه، ج ۴، ص ۲۷۵٫
[۱۱] . ابن اثیر، اُسْد الغابه، ج ۵، ص ۵۳۷٫
[۱۲] . ابن عبد البرّ، الاستیعاب، ج۲، ص ۷۲۰٫
[۱۳] . حاکم، مستدرک صحیحین، ج۲، ص۷۲۰٫
[۱۴] . بحرانى، العوالم، ج ۱۱، ص ۳۲٫
[۱۵] . محلاتى، ریاحین الشریعة، ج ۲، ص ۲۰۶٫
[۱۶] . ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص ۸۰٫
[۱۷] . علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۶۳٫
[۱۸] . قاضى نعمان، شرح الاخبار، ج ۳، ص ۲۰٫
[۱۹] . ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۱۰۹٫
[۲۰] . ابن حجر، فتح البارى، ج ۷، ص ۱۳۴٫
[۲۱] . سهیلى، الروض الانف، ج ۱، ص ۲۱۵٫
[۲۲] . ر.ک: نجاح طائى، یار غار، ص ۶۱ ـ همو، صاحب الغار، ص ۷۹٫
[۲۳] . همو، سیرة الامام امیرالمؤمنین، ج ۷، ص ۱۷۳٫
[۲۴] . بلاذرى، أنساب الأشراف، ج ۱، ص ۹۸٫
[۲۵] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج ۱، ص ۱۶۰ ـ علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۹۱ ـ ریاحین الشریعة، ج ۲، ص ۲۶۹٫
[۲۶] . سید محمد شیرازى، اُمّهات المؤمنین، ص ۹۰٫
[۲۷] . طبرى، دلائل الإمامة، ص ۱۵۱٫
[۲۸] . شیخ طوسى، الأمالى، ص ۲۵۹، مجلس ۱۰، ح ۴۶۷٫
[۲۹] . علامه مجلسى، بحارالانوار، ج۱۸، ص ۲۳۲٫
[۳۰] . نسائى، خصائص امیرالمؤمنین، ص ۴۵٫
[۳۱] . داستان تلقین فاطمه بنت اسد، گواه صدق این حقیقت است که از مردم عهد رسالت نیز پیرامون ولایت امیرمؤمنان پرس وجو مى شود.
[۳۲] . مسعودى، اثبات الوصیّة، ص ۱۴۴٫
[۳۳] . هیثمى، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۲۲۵٫
[۳۴] . مسعودى، اثبات الوصیّة، ص ۱۴۴٫
[۳۵] . یعقوبى، التاریخ، ج ۲، ص ۲۸ ـ طبرانى، المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۳۷۶٫
[۳۶] . طبرى، دلائل الإمامة، ص ۷۷٫
[۳۷] . علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۵۷٫
[۳۸] . تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۶٫
[۳۹] . علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۵۹٫
[۴۰] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج ۱، ص ۴۱٫
[۴۱] . سید عبدالرزاق مقرم، وفاة الزهراء، ص ۷٫
[۴۲] . شیخ طوسى، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۹۷٫
[۴۳] . عبد المنعم، ام المؤمنین خدیجة، ص ۴۰٫
[۴۴] . سبط بن جوزى، تذکرة الخواص، ص ۳۱۴٫
[۴۵] . مامقانى، تنقیح المقال، ج ۳، ص ۷۷٫
[۴۶] . قاضى نعمان، شرح الأخبار، ج ۳، ص ۱۷٫
[۴۷] . ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص ۲۱۹٫
[۴۸] . عبد المنعم، ام المؤمنین خدیجة، ص ۷۸٫
[۴۹] . ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۲۳۵٫
[۵۰] . طبرى، دلائل الإمامة، ص ۸٫
[۵۱] . شبراوى، الاتحاف بحبّ الاشراف، ص ۱۲۸٫
[۵۲] . دُخَیل، ام البنین خدیجه، ص ۱۲ ـ نمازى، مستدرک سفینة، ج ۳، ص ۳۱٫
[۵۳] . اربلى، کشف الغمه، ج ۱، ص ۱۶ ـ محدث قمى، کُحل البصر، ص ۵۵٫
[۵۴] . قاضى نعمان، شرح الأخبار، ج ۳، ص ۱۷٫
[۵۵] . صحیح بخارى، ج ۵، ص ۳۹٫
[۵۶] . ابن حجر، الإصابة، ج ۴، ص ۲۷۵٫
[۵۷] . سیلاوى، الأنوار الساطعه، ص ۳۷۵٫
[۵۸] . شرهانى، حیاة السیّدة خدیجه، ص ۲۸۲٫
[۵۹] . محلاتى، رباحین الشریعة، ج ۲، ص ۴۱۲٫
[۶۰] . آیت الله العظمى شیرازى، اُمّهات المعصومین، ص ۹۵٫
[۶۱] . آیت الله سید عبدالاعلى سبزوارى، مهذّب الاحکام، ج ۱۴، ص ۴۰۰٫
[۶۲] . تاریخ یعقوبى، ج ۱، ص ۳۵۴٫
[۶۳] . صحیح بخارى، ج ۵، ص ۱۱۲٫
[۶۴] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج ۴، ص ۱۷۰٫
[۶۵] . بحرانى، حلیة الابرار، (چاپ سنگى)، ج ۲، ب ۵۴٫
[۶۶] . ابن حجر، فتح البارى، ج ۷، ص ۱۳۷٫
[۶۷] . ذهبى، سِیَر أعلام النبلاء، ج ۲، ص ۱۱۰٫
[۶۸] . سیلاوى، الأنوار الساطعه، ص ۲۹۹ ـ شیخ انصارى، مناسک الحج، ص ۱۲۷٫

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن