علی علیه السلام " انسان کامل " - در بیان ذره ای بحر فضائل حضرت

ali-ensane-kamel

در بیان ذره ای بحر فضائل حضرت:

وجه اول- آنکه آن جناب جهادش در راه خدا زیادتر و بلایش عظیمتر بود از تمامی مردم در غزوات پیغمبر (ص)و هیچ کس به درجه او نرسید در این باب چنانکه در غزوه بدر که اول جنگی بود که مومنین به آن ممتحن شدند، جناب امیرالمومنین علیه السلام در آن جنگ بدرک فرستاد ولید و سیبه و عاص و حنظله و طعمه و نوفل و دیگر شجاعان مشرکین را و پیوسته قتال کرد تا نصف مشرکین مقتول گشتند بر دست آن حضرت کشته گردیدند و نصف دیگر را باقی مسلمین با سه هزار ملائکه مسوّمین کشتند . و دیگر غزوه احد بود که مردم فرار کردند و آن حضرت ثابت ماند و لشکر دشمن را از دور پیغمبر صلی الله علی و آله وسلم دور می کرد و از آنها می کشت تا زخمهای کاری بر بدن مقدسش وارد شد و با این همه رنج و تعب آن حضرت را هول و هرب نبود و پیوسته ابطال رجال را کشت تا از حضرت جبرئیل در میان آسمان و زمین ندای لاسیف الاذوالفقار ولافتی الاعلی شنیده شد . و دیگر غزوه احزاب بود که حضرت علی علیه السلام عمربن عبدود را کشت و فتح بر دست آن حضرت واقع شد و پیغمبر صلی الله علیه و آله در حق او فرمود که ضربت علی علیه السلام بهتر است از عبادت جن و انس. و دیگر جنگ خیبر بود که مرحب یهودی بر دست آن حضرت کشته گشت و در قلعه را با آن عظمت به دست معجز نمای خود کند و چهل گام دور افکند و چهل نفر از صحابه خواستند حرکت دهند نتوانستند و دیگر غزوه حنین بود که حضرت رسول صلی الله علیه و آله با ده هزار نفر از مسلمین به جنگ رفت و ابوبکر از کثرت جمعیت تعجب کرد و تمام منهدم شدند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله باقی نماند مگر چند نفر که رئیس آنها امیرالمومنین علیه السلام بود پس آن حضرت ابوجَزول را کشت تا آنکه مشرکین دلشکسته شدند و فرار کردند و فرارکنندگان مسلمین برگشتند. و غیره این غزوات از جنگهای دیگر که ارباب سیر و تواریخ ضبط نموده اند و بر متتبع انها ظاهر است کثرت جهاد و شجاعت و بزرگی ابتلاء آن حضرت در آن غزوات...

وجه دوم- اول آنکه جناب در نهایت فطانت و قوت حدس و شدت ذکاوت بود و پیوسته ملازم خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله بود و از آن حضرت استفاده و از نور مشکوه نبوت اقتباس می نمود و این برهانیست واضح بر اعلمیت آن جناب بعد از نبی صلی الله علیه و آله به علاوه انکه رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام رحلت از دنیا هزار باب علم تعلیم ان حضرت(ع) نمود که از هر بابی هزار باب دیگر مفتوح می شد چنانکه از اخبار معتبره نستفیضه بلکه متواتره استفاده شده و شیعه و سنی روایت کرده اند که پیغمبر(ص) در حق آنجناب فرمود: أَنا مدینهُ العِلمِ وَ عَلیٌ بابُها.و آنکه خود آن حضرت خبر داد از کثرت علم خود در مواضع متعدده چنانچه می فرمود بپرسید از من طرق آسمان همانا شناسائی من به آن بیشتر از طریق زمین و مکرر مردم را می فرمود: سَلونی قَبلَ اَن تَفقُذونی .

وجه سوم- از وجوهی که دلالت بر فضیلت آن حضرت می کند آن چیزیست که از آیه مبارکه تطهیر و آیه وافی هدایه مباهله استفاده شده به بیانی که در جای خودش به شرح رفته و این مختصر را گنجایش بسط نیست.

روزها روزه می گرفت و شبها به گرسنگی می گذرانید و قوت خود را به دیگران عطا می فرمود، و سوره هَل اُتی در باب ایثار آن حضرت نازل شده و آی اَلذینَ یُنفِقونَ اَموالَهُم بِالََیل و النَّهارِ سرَّا و عَلانِیَهً در شأن او وارد شده. مردوری می کرد و اجرتش را تصدیق می نمود و خود از گرسنگی بر شکم مبارک سنگ می بست و بس است شهادت معاویه که اعدا و عدوّ آن حضرتست به سخاوت آن جنبا چه اَلفَضلُ ما شَهِدتَت بِهِ الُعدآء معاویه گفت در حق او که علی (ع) اگرمالک شود خانه ای از طلا و خانه ای کاه،طلا را بیشتر تصدق می دهد تا هیچ از آن نماند . و چون آن جناب از دنیا رفت هیچ چیز باقی نگذاشت.

وجه چهارم- امام شم اکتفا کرد به دو جامه کهنه و از طعام خود به دو قرص نان، و فرموده که اگر من می خواستم غذای خود را از عس مصفی و مغز گندم قرار دهم و جامه های خویش را از یافته های حریر و ابریشم کنم ممکن بود،لیکن هیهات که هوی و هوس بر من غلبه کند و من طعامم چنین باشد و شاید در حجاز و یا یمامه کسی باشد که نان نداشته باشد و شکم سیر بر زمین نگذارد آیا من با شکم سیر بخوابم و در اطراف من شکمهای گرسنه باشد و قناعت کنم و به همین مقدار که مرا امیرالمومنان گویند و لیکن فقر را مشارکت نکنم در سختی و مکاره روزگار خلق نکردند مرا که پیوسته مثل حیواناتی که هم آنها بخوردن علف مصروف است مشغول به خوردن غذاهای طیّب و لذیذ شوم . و بالجمله اگر کسی سیر کند در خطب و کلمات آن حضرت بعین الیقین می داند کثرت زهد و بی اعتنائی ان جناب به دنیا تا چه اندازه بود .

وجه پنجم- آنکه آن حضرت اعبد مردم و سید عابدین و مصباح متهجّدین بود، نمازش از همه کس بیشتر و روزه اش فزونتر بود، بندگان خدا از آن جناب نماز شب و ملازمت در اقامت نوافل را آموختند و شمع یقین را در راه دین از مشعل او افروختند،پیشانی نورانیش از کثرت سجود پینه کرده بود .

وجه ششم- آنکه آن حضر احلم مردم و عفو کننده ترین مردمان بود از کسی که با او بدی کند و صحت این مطلب معلوم است از آنچه کرد با دشمنان خود مانند مروان ابن الحکم وعبدالله بن زبیر و سعید بن العاص که در جنگ جمل بر ایشان مسلط شد و ایشان اسیر آن حضرت شدند،آن جناب تمامی را رها کرد و متعرض ننمود و جون بر صاحب هودج ظفر یافت به نهایت شفقت و لطف مراعات او نمود و اهل بصره شمشیر بر روی او و اولادش کشیدند و ناسزا گفتند . چون بر ایشان غلبه کردن شمشیر از ایشان برداشت و انها را امان داد و اموال و اولادشان را نگذاشت غارت کنند . و نیز این مطلب پرظاهر است از انچه در جنگ صفین با معاویه کرد که اول لشکر معاویه سرآب را گرفته ملازمان آن حضرت را از آن منع کردند بعد از آن جناب ان را از تصرف ایشان گرفت و انها را به صحرای بی ابی راند اصحاب آن حضرت گفتند تو هم آب را از ایشان منع فرما تا از تشنگی هلاک شوند و حاجت به جنگ و جدال نباشد، فرمود والله آنچه ایشان کردند من نمی کنم و شمشیر مغنی است مرا از این کار و فرمان کرد تا طرفی از آب گشودند تا لشکر معاویه نیز آب بردارند .

و جمع کثیری از علمای سنت در کتب خود نقل کرده اند که یکی از ثقات اهل سنت گفت علی ابن ابیطالب علیه السلام را در خواب دیدم گفتم ای امیرالمومنان شما وقتی که فتح مکه فرمودید خانه ابوسفیان را مأمن نمودید و فرمودید هر که داخل خانه ابوسفیان شود بر جان خویش ایمن است شما این نحو احسان د رحق ابوسفیان فرمودید فرزند او در عوض تلافی کرد فرزندت حسین علیه السلام را در کربلا شهید نمود و کرد آنچه کرد، حضرت فرمود مگر اشعار ابن الصیفی را در این باب نشنیدی؟ گفتم نشنیدم، حیص و بیص و خواب خود را برای او نقل کردم تا خواب مرا شنید شهقه زد و سخت گریست و گفت به خدا قسم که این اشعاری را که امیرالمومنان علیه السلام فرموده من در همین شب به نظم آوردم و از دهان من هنوز بیرون نشده و برای احدی ننوشته ام پس انشاد کرد از برای من آن ابیات را:

ملکنا فکان العفومنا سجیه فلما ملکتم سال بالدم ابطح

و حللتم قتل الاساری و طال ما غدونا علی الاسری فنعفو و نصفح

و حسبکم هذا التفاوت بیننا و کل اناء بالذی فیه یرشح

به روایات مستفیضه از شعبی روایت شده که می گفت پیوسته می شنیدم که خطبای بنی امیه بر منابر سب امیرالمومنین علیه السلام می کردند و از برای حضرت بد می گفتند و با این حال گویا کسی بازوی آن جناب را گرفته به آسمان بالا می برد و رفعت و مرتبت او را ظاهر می نمود و نیز می شنیدم که پیوسته مدائح و مناقب اسلاف و گذشتگان خویش را می نمودند و چنان می نمود که مرداری را بر مردم می نمودند و جیفه ای را ظاهر می کردند. یهنی هر چه مدح و خوبی گذشتگان خود می کردند بدی و عفونت آنها بیشتر ظاهر می شد و این نیز خرق عادت و معجزه آشکار است و اگر نه با این حال باید فضیلتی از آن جناب ظاهر نشود و نور او خاموش شود بلکه بدل مناقب مثالب موضوعه منتشر شود نه آنکه فضائل و مناقب او شرق و غرب عالم را مملو کند و جمهور مردم و کافه ناس از دوست و دشمن قهراً مدح او را گویند: یریدون ان یطفوا نورالله بافواههم و یابی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون .

اما کمالات بدنیه آن حضرت را همه می دانند که احدی همپایه او نبود قدرت و زورش ضرب المثل است در آفاق و هیچکس به قوت او نبوده. به اتفاق در خیبر را به دست معجز نمای خویش از جای کند و جماعتی نتوانستند حرکتش دهند، و سنگی عظیم را از سرچاهی برگرفت که لشکر از تحریکش عاجز ماندند، شجاعتش شجاعت گذشتگان را از یاد برده و نام آیندگان را بر زبانهای مردم فسرده، مقاماتش در حروب مشهور و حروبش تا قیامت معروف و مذکور است . شجاعی است که هرگز نگریخته و از هیچ لشکری نترسیده هرگز خصمی در برابرش نیامده که از او نجات یافته باشد مگر در ایمان آوردن، هرگز ضربتی نزده که محتاج به ضربت دیگر باشد،و شجاعی را که آن حضرت می کشت قوم او افتخار می کردند به آنکه امیرالمومنین علیه السلام او را کشته و لهذا خواهر عمروبن بعدود در مرثیه بردار خویش اشعاری خواند به این مضمون که گر کشنده عمرو غیر امیرالمومنین علیه السلام بو من تا زنده بودم بر او می گریستم اما جون قاتلش یگانه است در شجاعت و ممتاز است به کرامت کشته او را عاری و ننگی نیست . 

حدیث فضل علی علیه السلام را تمام نتوان کرد:

اگر مداد شود بحر و قلم اشجارگمان مکن که در این گفتگو بود اغراق

چنین بما خبرآمد از احمد مختار صلی الله علیه و آله و سلم.

برگرفته از کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی رحمه الله و کتاب شبهای پیشاور مرحوم سلطان الواعظین

توسط RSS یا ایمیل مطالب جدید را دریافت کنید. ایمیل:

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن